32

ملافیض محمد کاتب

از کتاب: جنبش مشروطیت در افغانستان ، فصل اول

بن سعيد محمد بن خداداد از هزاره محمد خواجه غزنه ، مولف التواريخ و سوانح نگار امیر حبیب الله خان که نویسنده فاضل وادیب روشنفکر و از جمله مشروطه خواهان اول بود و در شیرپور محبوس گردید، اما به سبب اینکه امیر از زمان شهزادگی او را می شناخت و در نگارش سراج التواریخ خدمت میکرد ، بعد از مدت کم رهاشد. سال ولادت او ۱۲۸۹ق است.

آثار قلمی او :

كاتب حقيقتاً نویسنده پر کارومؤرخ عالمی بود، که در حد ۱۳۲۰ ق برای تاریخ نگاری از حضور امیر گماشته شده ، اسناد در باری وكتب لازمه را در دسترس او گذاشتند وی کتاب ضخیمی در دو جلد بنام تحفة الحبيب مشتمل بر وقایع عصر احمدشاهی از ١١٦٠ ق ببعد تا ۱۲۹۷ ق نوشت و مامور بود که وقایع عهد امارت امیر عبدالرحمن خان را بشمول اوضاع عصر امير حبيب الله خان تازمان خود به قلم آرد.

کاتب کار نگارش تحفة الحبيب را که هر دو جلد آن به خط خوشس نستعلیق خودش در آرشیف ملی موجود است در ماه شوال ۱۳۲۲ ق در ۸۸۵ صفحه قطع فلسکیپ به پایان رسانید که بسقوط امارت امير يعقوب خان و خاتمه جنگ دوم افغان و انگلیس ۱۲۹۷ قختم میشود و آنرا خود امیر و رجال معمر آن عصر مانند سردار محمد یوسف خان پسر امیر دوست محمد خان وقاضي القضات سعد الدین خان و منشی محمد یعقوب و میرزا مومن منشی وزیر اکبر خان که تا آنوقت زنده بودند دیده و بر حواشی آن نظرهای خود را نوشته اند و یا به نویسنده کتاب ، شنیدین ها و دیدن های خود را گفته اند و در بعضی موارد حک واصلاح روا داشته اند.


فيض محمد درین کتاب نویسنده پرکار یست که مطابق موازین ادبی وسنن نویسندگی آنوقت ، بتحریر وقایع می پردازد و گاهی خامه خود را "کلک در رسلک" مینامد، که این عبارت جلب تو جه امیر را کرده و بر حاشیه صفحه ۳۹ جلد دوم برنگ سرخ نوشته است: " ماشاء الله ! کاتب به این عبارت چقدر رعونت و خود نمایی اظهار نموده اند!! " با نوشتن چنین کلمات طنز آمیز بران كلمات خط کشیده و به "مذکور گردید" تصحیح کرده است. در جاییکه یکی از ناقدان مذکور ، سویه عالی نداشته و ایرادی را نوشته اند، کاتب در مقابل آن پافشاری میکند . 

مثلا بر کنار صفحة ١٠٤ جلد دوم که بر و اعتراض تطويل عبارت پردازی و اطناب کلام کردهاند وی می نویسد: "جمله معترضه که مشتمل بر او صاف ظالمان و متضمن مظلومیت ستمدیده گان است برسبیل تنبیه نگارش داده شده . زیرا که مقام را مناسب دانسته تحریر نمودم اطناب ممل نیست."

باین نهج فیض محمد که از قشر عامه بوده و بدر بار راه یافته طبعاً در نظر داشت که در لف کلام خود ، احوال ستمدیده گان را تمثیل نماید و وجدان طبقاتی خودراتسکین دهد طوریکه از معاصران کاتب شنیده ام ، وی در این راه مصیبت ها دید و بارها مضروب گردید ، ولى كتاب تحفة الحبیب در همین بیاض خوش خط باقی ماند و طبع نشد. اما امیر او را فرونگذاشت و هدایت داد، تا آنرا با طراز دیگری که شکل سراج التواریخ را گرفت در آورد که اکثر و قایع و نوشته ها ، بین تحفه وسراج مشترک است.


اما سراج التواريخ :

که از کارهای ایام پختگی و تجربه های زندگانی اوست ، نخستین کتاب ضبط وقایع دولتی افغانستان شمرده میشود و برای مورخان دیگریکه آثار خود را مطابق بموازین جدید تاریخ نویسی می نویسند ، بهترین منبع معلومات بشمار میآید. نسخه خطی این کتاب که به خط خوش نستعلیق خود كاتب پاک نویسی شده ، در آرشیف ملی کابل موجود است و جلد اول و دوم آن در یک وقایه به طبع سربی

در کابل درسنه ۱۳۳۱ق در ۳۷۷ صفحه نشر شده است اما جلد سوم سراج التواریخ که وقایع بعد از جنگ دوم افغان و انگلیس یعنی بعد از ۱۲۹۸ق را محتویست ، بدوره امارت عبدالرحمن خان تعلق دارد، که از صفحه ۳۷۸ تا ۱۳۴۰ (جمله ٨٦٣ صفحه) دارد و در سنه ۱۳۳۳ ق کار طبع آن در مطبعة حرو في كابل انجام یافته است.

جلد سوم تا وقایع ١٣١٤ ق رسیده وطبع شد ۱٣١٤ ق رسیده و طبع شد. ولی پنجا سال دیگر تا ۱۳۱۹ ق را هم نوشته بود که طبع نشد . در سنه ۱۳۵۸ش چون پسرش محمد على تمام نوشته ها و اسناد باز ماندۀ پدرش را به آرشیف ملی فروخت ، در حدود چهار صد صفحه تا آخ آخـــــر عهد امیر عبدالر حمن به قلم خود کاتب برآمد که در آرشیف ملی محفوظ است.

جلد چهارم :

قرار یکه دکتور بهروز در سنه ١٣٦١ش در مسکو به من گفت كاتب تاریخ خود را تا سال هشتم عصر امانی ١٣٠٦ش نوشت شش سال اخیر امیر عبدالر حمن و تمام دوره امارت حبیب الله خــــان در يک جلد در حدود سه هزار صفحه به خط میرزا محمد قاخان کابلی بفرمایش فیض محمد خان وزیر معارف وهدايت هاشم شايق افندی رئیس دارالتا لیف نوشته شده و در کتابخانه معارف موجود بود، که احوال قتل امیر حبیب الله راهم داشت ، ولی اکنون موجود نیست.


ونیز جلد پنجم :

بخط خود کاتب و مشتمل بر احوال هشت سال و سه ماه سلطنت امان الله خان نزد عبدالعفو غرقه دیده شده بود ، که سر نوشت این دو جلد اخیر معلوم نیست


٣- فیضی از فیوضات :

کتابی بود که فیض محمد آنرا به مهدی فراخ وزیر مختار ایران در کابل (حدود ١٣٠٦ش)  تقدیم داشته و وی در کتاب خود تاریخ سیا افغانستان (جلد اول طبع تهران ١٣١٤ ش) ازان التقاط کرده و معلومست که دارای مطالبی بوده که فیض محمد آنرا از یاد داشتهای خود نوشته واظهار آنرا در داخل افغانستان نمیخواسته است 

٤ـ تاریخ حکمای متقدمین از هبوط آدم تا بعثت حضر ت عیسی:

 برای صنوف رشدی به تصویب وزارت معارف در ۲۸۹ صفحه قطع خورد ، طبع کابل ۱۳۰۲ش


۵ـ تذكرة الانقلاب :

وقایع روزانه روزهای اغتشاش بچه سقاءو سقوط سلطنت امانی را از چشم دید خود به طور روز نامچه نوشته و کتاب مفید است که در جمله آثار باز مانده دیگر کاتب در سنه ١٣٥٨ش برای آرشیف ملی خریداری شد و اکنون در آنجا محفوظست طوریکه در بالا گفتیم : کاتب احوال عصر امير حبيب الله خان راهم تا آخر آن ۱۳۳۷ق نوشته بود و در اوایل دورۀ امانی او را بصدور فرمانی که در اسناد او موجود است مامور ساختند که وقایع عصر امانی راهم بنویسد و از وزارت خارجه به او سندی داده شده ، تا اسناد آرشیف را ملاحظه کرده بتواند و این کاغذ هم در اسنادش موجود است.


از یک ورق مکتوب خطی وزارت در بار امانی معلوم شد که او را به کتابت هیئتی مقرر کرده بودند که دران مولوی عبدالواسع کندهاری و بدری بیگ قوانین مملکت را طبق موازین شرعی می ساختند ۱۲۹۹ ش.

درسنه ۱۳۰۸ ش بچه سقاو فرمانی بنام زعمای شیعی کابل : محمد علی جوانشیر چنداولی وقاضي شهاب وخلیفه محمد حسین و استاد غلام حسن وفيض محمد صادر نمود، تا به دایزنگی رفته و از مردم هزاره بنامش بیعت ستانند. چون مردم هزاره تغلب بچه سقاو را نه پذیرفتند و این گروه بدون اخذ بیعت به کابل باز گشتند ، بچـه سقاو به خشم آمد و برای سر زنش امر لت و کوب این بیچاره گان را ، که فیض محمد از این ضرب موحش مریض گشت و از همین رنج در کابل جان سپرد در حالیکه در حدود پنج هزار صفحه چاپی و نا چاپ را در تاریخ مملکت نوشته و در جنبش مشروطیت و پیشه نو یسنده گی زحمت ها دیده و به مشقت لت و کوب وحشيانه ، جان به جان آفرین سپرده بود . (چهارشنبه ١٦ . رمضان ۱۳٤٩ ق ۱۳۰۸)