32

ابوجعفرالدوانقی

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل طبقه ۴ ، بخش عباسیان
01 January 1280

اسم اوعبدالله بن محمد بود، و هر دو برادر همنام بودند، و او از ابوالعباس مهمتر بود  و ولی عهد برادرخود بود، و مادر او ر ا سلامه ( ۲ ) نام بود، و بروایتی سلامه ( ۳ ) زیدالحمیری بود،واو را عبدالملک طویل گفتندی، و ولادت او بشام بود به موضعی که آنرا اشراة ( ۴ ) خوانند در سنه خمس و تسعین ( ۵ ) ، و در وقت بیعت خلافت چهار و دو ساله بود، در ان وقت که خلق به برادرش بیعت کرده بودند، ابومسلم را با در خراسان فرستاد، ابومسلم اباجعفر را تخویف کرده بود، آن کینه دردل او بود. در آخر عهد ابوالعباس ابومسلم با ابوجعفر به حج رفت. چون حج بگذاردند ، بوقت مراجعت در اثنا‌ء راه خبر فوت ابوالعباس رسید، ابومسلم عطف کرد بجانب جزیره ابوجعفر او را بطریقی باز آورد، و برو بهانها کرد و ابومسلم را بکشت و خلاقت او را مسلم گشت و عمیش با او خروج کرد و دعوی خلافت کرد،اهل شام در بیعت او آمدند 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اصل: ابومسلم جلال پ: کذا. از الکامل و مسعودی و مجمل درست شد،هو ابوسلمه حفص بن سلیمان الخلال وزیر(۱) و کاتب سفاح ( ۲ ) پ : اسلافه  مجمل و مسعودی: سلامه البریریه ( ۳ ) پ: ثلاثه زید( ۴ ) اصل و پ: بهراه الکامل: ولد بالحمیمه من ارض الشراة. یاقوت : الشراة صقع بالشام ببر دمشق و مدینه . ( ۵ ) در اصل کلمه  تسعین مغشوش است 






عباسیان طبقه(۴) (۱۱۰)


و سبب آن بود: که ابوالعباس شمشیر در میان نهاده بود، که هر که آن شمشیر برادر، و مروان را بکشد، خلافت بعد از من او را باشد، و عبدالله بن علی ، عمش آن شمشیر بر گرفته بود. در ین وقت ابومسلم اباجعفر را نصرت کرد، و عبدالله را بگرفت و به نزدیک  ابوجعفر فرستاد، تا در حبس بمرد. بموضع بغداد آمد و بغداد بساخت، و آن را مدینه السلام ( ۱ ) نام نهاده ، ولایت او بیست و دو سال بود کم سه  روز ، به حجون ( ۲ ) دفنش کردند ، و مدت عمر ابوجعفر منصور شست و سه سال بود