بازسازی الفبا

از کتاب: مقالات استاد احمد یاسین فرخاری

آنچه در مبحث ( نارساييهاي الفبا و مشکلات املایی ) خوانديم، ذكرش ما را واميدارد كه براي زدودن آن دشواريها و نارساييها انديشه يي بنا كنيم و گزيري دريابيم، تا آنچه ازگنجينۀ گرانبهاي زبان و ادب كه به ما پيوسته، از گزند چپاول زمانه بركنار بماند.

   دران مقال گفته بوديم كه علاوه بر نشانه هاي حركت و سكون ـ كه هم هستند و هم نيستند ـ ما در زبان نوشتاري خويش به چند نشانه ي مصوت ديگر نيز نياز داريم. آنهايي كه در مكالمه وگفتار وجود دارند؛ اما نشانه يي براي آنها نداريم، كه متأسفانه اين خود بزرگترين مشكل و عمده ترين مانع در امر يادگيري آسان است. و همين مشكل با دشواريهاي ديگري، كه همانجا ازان نام برديم، دست به دست هم داده و سبب شده است كه دركشورما بيشترين تعداد مردم از نعمت سواد محروم بمانند.

   پيش ازين كه به ادامۀ بحث كنوني بپردازيم، ناگزيريم نيم نگاهي به كثرت تنوع مصوتهاي بلند، تركيبات آوايي، تنوع موارد كاربرد و… شان بيفگنيم، تا از يكسو چهره هاي اين گوناگوني را از نزديك تماشا كنيم و ازسوي ديگر در ارائۀ راههاي ميانبردي كه اگر نشود همه دشواريها را با آن بركناركرد، كم از كم قسمتي ازان را بشود به ديار فراموشي فرستاد، ما را ياري رساند.


انواع همزه والف

{ همزه و الف } در زبان دري داراي (12) نوع صدا، سه نشانه و بيشتر از سي نوع موقعيت ميانوندي و پسوندي اند. به شرح زير:

۱ ـ انواع { الف و همزه } از نظر نوعيت صدا

   صداي { همزه و الف } بنا برموقعيت كاربرد آن، چه به صورت مجزا و چه درتركيب با مصوتهاي ديگر، و با نظرداشت تلفظ واژه هاي دخيل، داراي گونه هايي ميشود، به شرح زير:


1 ـ {ǻa} در واژه هايي؛ مانند: ابرǻabr ، اشك ǻaśk و انگور ǻangour ( 1 ).

2 ـ {ǻe} در واژه هايي؛ مانند: اجازه ǻejāza ، انسان ǻensān و احترام ǻehterām .

3 ـ {ǻo} درواژه هايي؛ مانند: استاد ǻostād ، افتادن ǻoftādan و اتو ǻotu .

4 ـ {ǻā } (وقتي درآغاز واژه بيايد) ، در واژه هايي؛ مانند: آتش ǻātaś ، آمد ǻāmad و آستين ǻāstein .

5 ـ {ā} (وقتي درميان يا پايان واژه بيايد) ، در واژه هايي؛ مانند: افسانه ǻafsāna ، شاهين śāhein وتنها tanhā .

6 ـ {ǻaw} در واژه هايي؛ مانند: اورنگ ǻawrang ، اولاد ǻawlād و اوج  ǻawj.

7 ـ {ǻou} در واژه هايي؛ مانند: او (ضمير) ǻou ، اورانوس ǻourānous و اويغور   ǻouyĝour. 

8 ـ {ǻāw} در واژه هايي؛ مانند: آويختن ǻāweaxtan ، آواره ǻāwāra و آواز ǻāwāz .

9 ـ {ǻay } در واژه هايي؛ مانند: ايوان ǻaywān ، اي (حرف ندا) ǻay و ايبك ǻaybak .

10 ـ {ǻei} در واژه هايي؛ مانند: ايمان ǻeimān ، ايران ǻeirān و ايجاب  ǻeijāb. 

11 ـ {ǻāy} در واژه هايي ؛ مانند: آيينه ǻāyeina ، آيش ǻāyeś و آيين ǻāyein .

12 ـ {ǻea} در واژه هايي؛ مانند: ايشان ǻeaśān ، ايلك ǻealak و ائتلاف  ǻeatelāf.


۲ ـ انواع { الف } از نظر موقعيت ميانوندي و پسوندي

   {الف} در موقعيتهاي ميانوندي و پسوندي خويش، به جهت دگرگونيهايي كه درتركيب هاي مختلف به وجود مي آورد، انواع زيادي دارد، كه درين جا به منظوركوتاهي سخن، صرف ازچند نوع آن نام ميبريم.


(۱) ميانوند الف: برخي از اقسامش اينهايند:

ميانوند دعا

ميانوند اشتمال و تمامي

ميانوند تكرار

ميانوند حال

ميانوند رديف

ميانوند تلون

ميانوند عطف

ميانوند زايد و….


(۳) پسوند الف: انواع زيرين، ازجملۀ (۱۷) نوع آن است:

پسوند ندا

پسوند پاسخ

پسوند اشباع

پسوند كثرت و ….

انواع { واو }

   { واو } در زبان دري داراي (14) نوع صدا، دو نوع تلفظ، يك موقعيت ميانوندي و يك نشانه است. به شرح زير:


۱ ـ انواع {واو} از نظر نوعيت صدا

   در زبان دري صداي { واو } بنا بر موقعيت كاربرد آن، چه به صورت مجزا و چه در تركيب با مصوتهاي ديگر، و با نظرداشت تلفظ واژه هاي دخيل، داراي گونه هايي ميشود، به شرح زير:


1 ـ {wa} در واژه هايي؛ مانند: ورزش warześ ، وجب wajab و ورق waraq.

2 ـ {wu} در واژه هايي؛ مانند: كاووس kāwus ، طاووس tāwus و سياووش seyāwuś .

3 ـ {wei} در واژه هايي؛ مانند: كاويدن kāweidan ، قوي qawei و مولوي mawlawei .

4 ـ {oā} در واژه هايي؛ مانند: خواهر xoāhar ، خواست xoāst و خوابيدن xoābeidan .

5 ـ {o} در واژه هايي؛ مانند: خوردن xordan ، خوش xoś و تو to .

6 ـ {uǻ} در واژه هايي؛ مانند: سوء suǻ و هدوء hoduǻ .

7 ـ {we} در واژه هايي؛ مانند: دوش daweś ، ورد (دعا) werd و وجدان wejdān .

8 ـ {wea} درواژه هايي؛ مانند: آويختن ǻāweaxtan ، درويش darweaś و آويزه ǻāweaza .

9 ـ {aw} در واژه هايي؛ مانند: جو jaw ، شوهر śawhar و نو naw .

10 ـ {āw} در واژه هايي؛ مانند: گاو gāw ، ناو nāw و پاو pāw .

11 ـ {wā} در واژه هايي؛ مانند: وابسته wābasta ، واضح wāzeh و وام wām . 

12 ـ {eaw} در واژه هايي؛ مانند: ديو deaw ، گيو geaw و  غريو ĝereaw .

13 ـ {u} در واژه هايي؛ مانند: قو qu ، ناموس nāmus و پويا  puyā.

14 ـ {uy} در واژه هايي؛ مانند: جويبار juybār ، بويناك buynāk و  روي ruy .

15 – {oǻ} در واژه هايي؛ مانند: مؤذن moǻazzen ، مؤدب moǻaddab و مؤرخ moǻarrex .


۲ ـ موقعيت ميانوندي ونشانه ي { و }

   { واو } در زبان دري، صرف يك موقعيت ميانوندي دارد، كه دران جا، نام {  ميانوند عطف } را به خود ميگيرد. همچنان در جدول الفباي ما براي اين همه صداهايي كه متعلق به { واو } ميشود، متأسفانه همين يك نشانه (و) وجود دارد، كه كمبود گونه هاي ديگرآن، گسترۀ خوانشي واملايي زبان ما را به ناهنجاري كشانيده است.


انواع ( ي )

   { ي } در زبان دري داراي (11) نوع صدا ، دو نوع تلفظ، (24) موقعيت پسوندي، دو موقعيت ميانوندي و يك نشانه است. به شرح زير:


۱ ـ انواع { ي } از نظرنوعيت صدا

   در زبان دري صداي { ي } بنا بر موقعيت كاربرد آن، چه به صورت مجزا و چه درتركيب با مصوتهاي ديگر، و با نظرداشت تلفظ واژه هاي دخيل، داراي گونه هايي ميشود، به شرح زير:


1ـ {ya} در واژه هايي؛ مانند: يك yak ، كنايه kenāya و يفتل yaftal .

2 ـ {yu} در واژه هايي؛ مانند: يوسف yusof ، دريوزه daryuza و يونان yunān .

3ـ {yei} در واژه هايي؛ مانند: پاييدن pāyeidan ، آيينه āyeina ، تغيير  taĝyeir.

4ـ {yay} در واژه هايي؛ مانند: ييلاق yaylāq و ييريyayri .

5 ـ {yaǻ} در واژه هايي؛ مانند: يأس yaǻs و يأجوج  yaǻjuj  .

6 ـ {yǻ} در واژه ي: شئ ŝayǻ .

7 ـ {ei} در واژه هايي؛ مانند: شير (همان مايع سپيد رنگ و نوشيدني معروف) ŝeir و پير peir و زندگي zendagei . 

8 ـ {ea} در واژه هايي؛ مانند: شير (همان حيوان معروف كه در جنگل زندگي ميكند) ŝear ، دير dear و زنبيل zambeal .

9ـ {ay} در واژه هايي؛ مانند: ويرانه wayrāna ، مي may وكيوان kaywān .

10 ـ {āy} در واژه هايي؛ مانند: چاي ĉāy ، سراي sarāy و ناي nāy . 

11ـ {yā} در واژه هايي؛ مانند: ياقوت yāqut ، سياست seyāsat و شديارĉodyār .


۲ ـ انواع { ي } از نظرموقعيتهاي ميانوندي و پسوندي

  گفتيم كه در زبان دري، { ي } بيست و چهارموقعيت پسوندي و دو موقعيت ميانوندي دارد، كه به منظور اختصارسخن، درين جا صرف از چند نوع آن نام ميبريم و كليد شرح و بسط مفصل آن را درکف آینده میگذاریم.


۱ ـ ياي ميانوند: به دوبخش منقسم ميگردد:

ياي واسطه

ياي جمع


۱ ـ ياي پسوند: برخي از ( 24 ) نوع آن، اينهايند:

ياي مصدري

ياي نسبتي

ياي لياقت

ياي ضميرمتصل

ياي نكره

ياي استمرار

ياي تمنا

ياي شرط و جزا

ياي تعظيم

ياي وحدت

ياي حرفت

ياي زمان


با نظرداشت آنچه كه خوانديم و خوانده بوديم، در ذهن ما اين پرسش جان ميگيرد كه: پس چگونه ميشود با اين همه انواع و اقسام، دشواريها، نارساييها، كاستيها و… الفبا كنارآمد؟ و آيا آنان كه ( لطف طبع و سخن گفتن دري دانند ) وآنان كه ( قند پارسي به بنگاله ) میبرند در انديشه ي خويش گورستاني در سرزمين تاريخ سراغ ندارند كه بر همۀ اين ناهنجاريها نماز گزارند و نياز گذارند؟


اين جاست كه براي به دست آوردن پاسخ بدين پرسش، ما برسر دوراهي قرار ميگيريم: يا اين كه همين رسم الخط تاريخي را دربسته يي پيچيده در زباله دان تاريخ بيفگنيم و به جايش الفباي ديگري برگماريم، و يا اين كه تعديلاتي را درهمين الفباي كنوني وارد سازيم. گزينۀ نخست – كه تعويض الفباي كنوني با الفبايي ديگرباشد – بنا بر دلايل زيرين ناممكن به نظرميرسد:

یک: اگر الفباي كنوني را با الفباي ديگري تعويض نماييم، همۀ پيوند هاي علمي، تحقيقي، فرهنگي، ادبي و … نسلهاي گذشته و آينده كاملاً قطع ميگردد؛ و آنچه از آثار گرانبهايي كه با همين زبان شيوا و شيرين و با همين رسم الخط در درازناي قرون و سده ها به رشتۀ نگارش درامده اند، همه به دست بادهاي يغماگر زمان به ديار فراموشي و نيستي سوق داده خواهد شد، وپاره هاي برجا مانده، دردل صندوقها وگاوصندوقهاي موزيمها خواهد خفت، كه اين خود جنايتي است بزرگ در برابر نسلهاي آينده و گنجينۀ بزرگي كه آن را از پيشينيان خردمند خود به ارث برده ايم.

   درجهان كنوني هيچ زباني وجود ندارد الفباي آن، همه نيازمنديهاي صوتي آن زبان را دردل نشانه هاي خويش جا داده باشد. باز فرض كنيم كه چنين رسم الخطي وجود داشته باشد، آن رسم الخط بنا به نيازهاي همان زبان مربوط به خودش ساخته شده است و نيازهاي صوتي زبان ما را هرگز براورده نخواهد توانست.

   باري من خود تجربه ي اين بيهوده را با استفاده از رسم الخطهاي گوناگون زبانهاي ديگربه كاربستم؛ اما نتيجۀ به دست آمده گواه اين نكته بود، كه با تعويض الفبا نه تنها ناهنجاريهاي كنوني كاهش نمي يابد؛ بلكه حجم آن بيشتر از پيش افزايش مييابد.

   زماني نيز از روي تفنن، خود دست به ايجاد الفبايي تازه زدم، كه متشكل از 42 حرف ( شامل سه مصوت كوتاه، شش مصوت بلند و بقيه صامتها ) بود. هرچند اين الفبا ميتوانست تا حدي نيازهاي آوايي زبان ما را براورده سازد؛ اما چنانكه در بالا گذشت تعويض الفباي كنوني ما با الفبايي ديگر ـ چه نوساخت و چه برگرفته از زباني ديگر ـ گناهيست عظيم كه هول وبال آن نسل اندر نسل ادامه خواهد يافت.

دو : جاگزيني الفباي ديگري به جاي كنوني، نيازمند هزينه هاي كلان اقتصادي و نيروي بشري است، تا بشود مليونها انسان را با الفباي نو آشنا نموده آن را فراگير ساخت. آيا بهتر نخواهد بود كه اين همه هزينه هاي اقتصادي و بشري را به جاي صرف درين راه بيهوده، در زمينۀ نيازمنديهاي اساسي ملتها و مليتهاي خويش به كارگيريم؟

سه : علاوه برانچه گفتيم، اگر قرار باشد الفباي ديگري جانشين الفباي كنوني ما گردد، براي تعميم وتكامل آن، نياز به گذشت دهه ها و سده های بسیار خواهد بود، تا حد اقل بتواند به پايه ي نفوذ الفباي كنوني ما برسد.

   پس درينجا به نتيجه ميرسيم: گزينۀ نخست ـ كه همان تعويض الفبا باشد ـ هرگز كارايي ندارد و نمي توان بدان دل بست. بناءً تنها يك گزينۀ ديگر در برابر خود داريم، كه تعديل الفباست.

   اگر بخواهيم الفباي كنوني خويش را به گونه يي بازسازي كنيم كه همه دشواريها و نارساييهاي موجود را بركنار سازد، بايد نشانه هاي جديدي، براي نشان دادن مصوتهاي كوتاه و چندين نشانۀ ديگر براي مصوتهاي بلند ـ چه به شكل بسيط و چه به شكل مركب ـ و نشانۀ ديگري براي نمايش كسرۀ اضافه، در رديف همين الفباي موجود علاوه كنيم. همچنان لازم ميافتدكه نشانه هاي موجود صامتها، با حذف و پذيرش تعداد ديگري از نشانه ها، دستخوش تغيير و تبديل گردد؛ كه اين كار باز همانند تعويض كامل رسم الخط است و دقيقاً همان معايبي را دارد، كه چندي ازان به شمارش رفت.

   بناءً با رويگرداني ازين شيوه، راه ميانبردي را بايد برگزيد كه اگرنشود همه كژخوانيها وكژنويسيها را گزيري بخشد، كم ازكم بخش كلاني ازان را بركنار سازد. پس به منظور براورده شدن اين هدف، ميشود نكته هاي زيرين را به كاربست:


هرچند نشانۀ صوتي {ǻā} را به شكل{ آ }در گفتار و نوشتار خود به كار ميبريم؛ اما هنوز آن را رسماً به حيث يك حرف مستقل نمي شناسيم. پس به منظور حل اين مشكل و بنا به توصيۀ رساله ي ( روش املاي زبان دري: نشركردۀ اتحاديۀ نويسندگان افغانستان) ـ كه درتهيه و تدوين آن نخبه ترين دانشمندان همين عرصه اشتراك داشته اند، بايد نشانۀ { آ } را به حيث نخستين حرف درجدول الفباي خويش علاوه نموده و آن را بپذيريم.

اگرچه همزه ( به شكل عربي آن{ ء }) در واژه هاي خاص زبان ما كاربرد ندارد؛ اما ازان جا كه بسياري از واژه هاي همزه دار عربي مورد داد و ستد كتبي و شفاهي زبان ما قرارميگيرد، بناءً بهتر است به منظور جواز بخشيدن به كاربرد آن و به هدف حل واژه هاي عربي در زبان ما، آن را به رسميت بشناسيم و برايش اجازه نامۀ اقامت دايم در سرزمين رسم الخط باستاني خويش صادر نماييم، كه جايگاهش همان ميانۀ حرف { ه ـ} و حرف { ي } خواهد بود.

و اما مهمترين و اساسي ترين نشانه يي كه ميتواند قسمت اعظم دشواريهاي خوانشي، نوشتاري و ناهمگونيهاي املايي ما را بركنار سازد، علاوه نمودن يك نشانۀ ديگر براي مصوت {yea} است؛ كه نشانۀ آن ميتواند همان شكل {ي} با اضافۀ دونقطۀ روي هم در پايين آن باشد {ې} .

   اين نشانه برعلاوۀ اين كه ميتواند بسياري از ناهمگونيها، اشتباهات و ناهنجاريهاي املايي را برطرف كند، خوانش بسياري از واژه ها را آسان ميسازد. به ويژه نوآغازان مجبور نخواهند بود، چهره هاي نوشتاري و دستورهاي گوناگون و ناهمگون را به حافظه بسپارند. در نتيجه جريان آموزش و فراگيري سواد سرعت قابل ملاحظه يي خواهد يافت.

   از جمله مواردي كه اين نشانه { ې } ميتواند ما را ياري رساند، چند گونۀ مختصر آن چنين خواهد بود:

به كارگرفتن اين نشانه به منظور ايجاد سهولت درخوانش واژه هايي كه با ( ياي نكره ) پايان ميپذيرند ؛ مانند: تنې چند ازياران …و پهلوانانې ازتبار رستم و ….

اين نشانه ميتواند خوانش واژه هايي را كه با ياي وحدت پايان يافته اند، آسان سازد؛ همچون:  کتابې به من بخشيد. و یا دزدې را بگرفتند.

در خوانش برخي از نامها ميتواند سادگي به بار آورد؛ مانند: بېل، سېب،  پنېر.

درتفكيك بسياري از واژه هاي همگون ميتواند ايجاد سهولت نمايد؛ چون:

شېر: ( حيوان ) و شير ( نوشيدني )

زېر: ( پايين ) و زير ( آوازباريك )

سېر: ( پر و آگنده ) سير ( سبزي ) و ….

اين نشانه ميتواند از ناهمگوني شيوۀ نوشتن كسرۀ اضافه جلوگيري نموده و نه تنها در همين مورد كه در بسا موارد ديگر وحدت املايي ايجاد نمايد؛ به ويژه كه اين نشانه نمايندۀ دقيق و درست همان صدايي خواهد بود ، كه درمورد كسرۀ اضافه به كارگرفته ميشود ؛ مانند خانه ې خدا ( xāna-yea-xodā ) ، كه پس از ايجاد وحدت املايي، ديگر كسي آن را به گونه هاي زيرين نخواهد نوشت:

خانۀ خدا        خانه خدا         خانه اي خدا


و يا آن چنان كه برخي از غلط نويسان ازين هم فراتر ميروند و مينويسند:


خاني خدا             و           خانه يي خدا


به جز ازانچه برشمرديم، در موارد ديگري نيز ميشود اين نشانه را به كار بست، كه از ذكرجداگانۀ هريك آن ميپرهيزيم.

   سخن كوتاه،كه باهمين تعديل و بازسازي كوچك الفبا، بخش بزرگي از دشواريها، پراگندگيها و ناهمگونيهاي عرصۀ خوانش، نوشتار و املاي زبان ما برطرف ميگردد. بدين ترتيب الفباي تعديل  شدۀ ما با داشتن ( 35 ) حرف، چنین شکلی را دارا خواهد بود:


اكنون كه تراش پيكر الفبا را با تيشۀ انديشه به سر رسانيديم، تأكيد برين نكته لازمي خواهد بود كه تعديل و بازسازي الفبا نه كاريست زشت و نه پنداريست ناستوده. اي بسا زبانهايي كه پيش از گماشتن اين رسم الخط براي نبشتار خود، الفباي ويژۀ خود را داشتند؛ اما پس از كاربرد اين الفبا، تعديلاتي را بران روا داشته و دركاستن و افزودن حروف، بنا بر نيازهاي خويش، دست به خامه و نامه بردند. چنان كه بزرگان ما نيز در آغاز، چهار حرف ويژۀ زبان ما ـ{ پ، چ، ژ، گ} ـ را بدان افزوده اند.


    نکتۀ ديگر آن كه تعديل و بازسازي و دخل و تصرف در الفبا كار يك شخص و يك گروه نيست؛ و هيچ آدم عاقلي هم درين گونه موارد، پذيرشگر دستورهاي فردي نخواهد و نبايد بود. پس راه صواب آن است كه جمعي از دانشمندان گسترۀ زبانشناسي و ادبشناسي گردهم آيند و بگومگوهاي خويش را نه تنها بر بناي بازسازي الفبا پي ريزند، كه ده ها مورد ناهمگوني و پراگندگي ديگر را بر پايۀ پژوهشهاي علمي و اكادميك زيرغور و بررسي قرار داده، راههاي بيرون رفت ازين تنگنا ها را در دستورنامه هايي بنمايند.

   بازهم گفتني است، كه به هم شدن چند دانشور ودانش پژوه و دانشمند از يك گوشۀ دنياي كلان دري گويان و پارسي نگاران، كاري را نتواند به پيش برد؛ جز آن كه دانشمنداني به نمايندگي از همين دهليز فرهنگي – ادبي موجود ( افغانستان ، ايران و تاجكستان ) با همديگر به گفتگو بنشينند و روش يگانه يي را در برابر آنچه گفتيم برگزيده و به ما بسپرند. پس ازان سالهاي بسياري را بايد به انتظارنشست، كه اين دستورها و رهنمودها از راه جاگزيني در برنامه هاي آموزشي درسگاهها، رعايت دقيق آن درگسترۀ روزنامه نگاري و بالاخر پخش و نشر پيگيرانۀ آن به وسيلۀ رسانه هاي گروهي، جا افتد و فراگيرشود.

پابرگها


(1) از دير باز رسم چنان بوده است، كه براي نشان دادن صداي يك حرف ـ صرف نظر از نوعيت زبان و رسم الخط آن,از حروف فونتيك استفاده ميكنند؛ مثلاً براي نشان دادن صداي حرف { ش }، نشانه ي  ś  را به كار ميگيرند و براي نشان دادن فتحه { ـَـ } از نشانۀ  a  استمداد ميجويند. پس اگر بخواهيم صداهاي موجود در واژۀ ( شب ) را به روي صفحۀ كاغذ به نمايش بگذاريم، مينويسيم: śab. درين رديف فونتيكي، نشانه ي  ś  نمايندۀ صداي ( ش)  ،  a  نمايندۀ صداي فتحه و  b  نمايندۀ صداي ( ب ) است . همچنين در نمونه هاي زير:


1 ـ جنگ = /j/a/n/g/ ( a  نمايندۀ صداي فتحه { ـَـ } است . )

2 ـ شكست = /ś/e/k/a/s/t/ (  e  نمايندۀ صداي كسره { ـِـ } است . )

3 ـ صلح = /s/o/l/h/ (  o  نمايندۀ صداي ضمه { ـُـ } است ) ؛ اما در جدول فونتيك الفبا و همه كتابهايي كه موضوعاتي را با كمك اين نشانه ها به تشريح و توضيح گرفته اند، از نشانۀ فونتيك ( همزه ) خبري نيست و همه جا به تقليد از رسم الخط لاتين، صداي همزه را با نشانه هاي (a  , e , o  ) به نمايش گرفته اند. به گونه ي مثال:


ـ ابر = /-  /a/b/r/     ـ انسان = /-  /e/n/s/ā/n/        ـ استاد = /-  /o/s/t/ā/d/


درين جا ديده ميشود كه ، نشانه هاي ( a , e , o ) نمايندۀ صداي ( فتحه ، كسره و ضمه ) و نشانۀ حركت صدايي است، كه بايد قبل ازان وجود داشته باشد. پس درصورتي كه نمايندۀ هيچ صدايي پيش ازان نيامده باشد، اين فتحه وكسره و ضمه، نشانۀ حركت چه چيزي خواهد بود. بناءً با پيشنهاد نشانۀ ǻ   براي صداي همزه و به منظور تعديل درجدول فونتيكي الفبا، ميتوان گفت كه صورت درست نوشتاري نمونه هاي بالا و امثال آن، با نشانه هاي فونتيك، بايد چنين باشد:


ـ ابر = /ǻa/b/r/       

ـ انسان = /ǻe/n/s/ā/n/           

ـ استاد = /ǻo/s/t/ā/d/