32

اعلامیه فرمانفرمای هندوستان در باره افغانستان

از کتاب: تاریخ تجزیه شاهنشاهى افغان ، فصل چهارم ، بخش حوادث سیاسی افغانستان

سمله ۱ اکتوبر ۱۸۳۸

عزتمند گورنر جنرال هند بمشوره شورای عالی خویش، اجتماع لشکرهای بریتانیه را برای خدمات در سر زمین های ماورای سند امر میدهد، و علل آنرا چنین بیان می نماید: دولت بریتانیه در سنه ۱۸۳۲م با میران سنده و نواب بهاولپور و مهاراجه رنجیت سنگه برای منافع خود شان معاهداتی را نمود که مطابق آن راه کشتی رانیاندس (سندهـ) کشاده گشته و در توسیع امور تجارت تسهیلاتی بعمل آمد، و ازین راه ملت بریتانیه در آسیای میانه منافعی را کسب نمود. 

برای آنکه مساعدت حکمرانان کنونی افغانستان با انجام مواد این معاهدات بدست آید، سر الكسندر برنس در اواخر سال ۱۸۳۶ به کابل پیش امیر دوست محمد خان فرستاده شد، تا در مطالب تجارتی با او مذاکره نماید، هنگامیکه برنس به کابل پیش میرفت اطلاع رسید، که لشکریان امیر دوست محمد خان بر قوای متحد دوست قدیمی مهاراجه رنجیت سنگھ غفلتاً حمله ناگهانی نموده اند.

چون مهاراجه نمیتوانست بصورت فوری دفع این خطر را نماید، پس امکان قوی بود، که شعلهای جنگ تمام آن سر زمین را بگیرد، و مانع توسیع امور تجارتی ما گشته و مقاصد صلح جویانه و خیر خواهانه (!) دولت بریتانیه را بکلی ناپدید سازد. بنا بران فرمانفرمای هند به وسیلۀ سر الکسندر برنس با امیر دوست محمد خان گوشزد کرد، که اگر او خواسته باشد که با شروط معقول و منصفانه با مهاراجه مفاهمه و مذاکره نمای،د پس فرمانفرمای هند از نفوذ نیکوی خود کار گرفته و مهاراجه را به مفاهمه و حسن معامله بین طرفین وادار خواهد نمود.

مها راجه رنجیت سنگه بسبب احساسات دوستی و عقیدتی که از زمان قدیم با دولت بریتانیه دارد، این پیشنهاد گورنر جنرال را به کمال مسرت پذیرفته و اطمیانان داد: که وی حرکات خصمانه را بکلی معطل خواهد داشت. بعد از این به اطلاع گورنر جنرال رسید، که یک لشکر ایرانی شهر هرات را محاصره کرده و سلسلۀ دسایس را در تمام افغانستان گسترده اند، و میخواهند که نفوذ ایران را تا سواحل اندس، و احیاناً تا ماورائ آن به هند برسانند، و دربار شاهی ایران نه تنها با نمایندگان علیا حضرت ملکۀ بریتانیا رویه توهین آمیزی را گرفته بلکه میخواهند بکلی اساس روابط خود را با دولت بریتانیه ویران سازند.

برنس مدتی را در کابل به مذاکراتِ بی نتیجه با امیر دوست محمد خان گذرانید، و ازان پدید آمد، که امیر مذکور در بارۀ سوء تفاهم خود با رنجیت، بکلی بر معاونت ایران اتکا داشته، و بصورت بسیار نا معقولی میخواهد که دعاوی خود را پیش برد.

نظر به روابط بسیار دوستانه ایکه با مهاراجه داریم، گونر جنرال نمیتوانست از منافع او چشم پوشد. و نیز چون امیر ترتیباتی را میگرفت: که امنیت سرحدات هند را اخلال نماید، و برای این کار هر گونه امدادیکه ممکن بود، از قوای اجنبی میخواست، و نقشه های امور ایران را در افغانستان پیش می برد، و بدین وسیله وقار بریتانیا را در هند مجروح می ساخت و با تمام منافع دولت بریتانیه چنان اختلافی داشت که بالآخر هیئت برنس مجبور به ترک کابل و قطع مذاکرات گشته و بدون کامیابی جزوی به هند باز گشت.

اکنون چنین فیصله شدۀ که بعد ازین دولت بریتانیا در بارۀ مفاهمه بین حکمرانان سکه و امیر نکوشد و تا وقتیکه همین حکومت در کابل موجود باشد، امید روابط نیک و دوستانه ما با آنها نیست. و باید در بارۀ محاصره هرات و رویه ملت ایران غور کرد. محاصرۀ این شهر از چندین ماه از طرف قوای ایران جاری است که حمله بران شهر یک امر ظالمانه و غیر عادلانه شمرده میشود و مساعی سفیر ما بدربار ایران در ان باره نتیجه ای نداده است. ولی دفاع مردانه و دلیری مردم آنجا به ما امید میدهد که تا وقتی که بایشان امدادی میدهیم، بکمال مردانگی مقاومت خواهند کرد. ولی چون دولت ایران علانیتاً بر خلاف منافع بریتانیا میکوشد و وقایع متواتره این امر را بثبوت رسانیده است، بنا بران به سر جان مکنیل Macneil سفیر علیا حضرت ملکه بریتانیا امر داده شد تا در نتیجه بی احترامی های متواتره دربار شاهی ایران را ترک نموده و قطع تمام روابطِ رسمی حکومتین را اعلان نماید، و رسماً به شاه ایران بگوید: که دولت بریتانيا، اقدامات خصمانه او را در افغانستان عیناً حرکت خصمانه بر خلاف خویش مداند.

سرداران کندهار (برداران امیر دوست محمد خان) نیز پیوستگی خود را بصورتی با ایران اظهار کرده اند که بکلی منافی منافع بریتانیه در هند است و در عملیات محاصره هرات شرکت کرده اند.


گورنر جنرال هند بعد از مراجعت هیئت بریتانوی از کابل و اطلاع بر اوضاع بحران آلود آنجا لازم دید که توجه فوری خود را به دفع مخاطر ایکه سرحدات کشورش را تهدید میکند معطوف سازد. درین وقت نظر وی طبعاً بر شاه شجاع الملک افتاد، که بدوران اقتدار خود بغرض دفع دشمنان خارجی با دولت بریتانیه تعهد صمیمانه داشته، ولی از شهنشاهی خود از طرف حکمران موجوده افغانستان محروم گشته و به مقبوضات بریتانوی پناه آورده بود.

از اطلاعاتیکه بسا فرستادگان بریتانیه بعد از دیدن اوضاع کابل دادند روشن گردید که سران بارکزائی بسبب منفوریت خود نمیتوانند متحدین مفید دولت بریتانیه ،باشند و نه با ما در امور ضروریه و فوری دفاع ملی ما کمکی کرده میتوانند.

تا وقتی که بارکزائیان از مخالفتِ مطالب و امور خفاظتی ما خود را باز داشته بودند، دولت بریتانیه هم اقتدار ایشان را شناخته و بنظر احترام میدید ولی اوضاع بکلی تغییر کرد و سیاست مخالفانۀ سرداران موصوف رویۀ ایشان را نسبت بما تبدیل داد و سالمیت کشور ما را بخطر انداخت. برای بهبود اوضاع ما در سمت شرق باید حتماً در کشور سمت غربی حکومتی موجود باشد که با روحیۀ اتحاد کامل تمام خطرات وارده از آن سو را دفع نماید و بجای این سردارانیکه خود را با قوای متخاصم ما چسپانده و میخواهند پلانهای فتح و تجاوز را عملی سازند قرار گیرد. گورنر جنرال هند بعد از غور و تدقیق زیاد باین نتیجه رسید: که اکنون سیاست احتیاط و عدالت پسندی و ضرورت وقت تقاضا دارد تا شاه شجاع الملک را نظر به محبوبیتی که مشارالیه در تمام افغانستان دارد، و این مقصد را بسا از منابع موثوقه بارها تصدیق کرده اند. پس بتخت افغانستان برساند. چون مهاراجه رنجیت سنگه با دولت برتانیه روابط بسیار دوستانه دارد بنا بران گورنر جنرال برین رأی بود که او را هم درین اقدامات بحيث دوست شامل سازد و برای این مقصد سر وليم مكناتن در ماه جون ۱۸۳۸ بدربار لاهور فرستاده شد تا بین شاه شجاع و دولت بریتانیه و مهاراجه رنجیت سنگه یک میثاقِ مثلثی را بست و مهاراجه قبول نمود، تا در تحصیل تخت موروثی شاه شجاع همکاری نماید، و دوستان و دشمنان یکی ازین سه قوه دوستان و دشمنان همه خواهد بود و موافقه تمنیات مهاراجه با دولت بریتانوی اکنون بر تمام کشورهای اینطرف ظاهر و هویدا است و حفظ آزادی وقار میران سنده و تمامیت هرات در تحت تسلطِ حکمرانان کنونی نیز ضمانت شده است.

با ترتیباتی که گرفته شده و یا بعد ازین تکمیل میشود امید میرود که آزادی عمومی و سالمیت امور تجارت بکلی حفظ گردد و نفوذ و شهرت دولت بریتانیه در آینده نیز بین ممالک آسیای میانه توسیع و تقویه یافته و بر سر تا سر سرحدات هند اطمینان حکمفرما گردیده و در مقابل دسایس خصمانه دیگران سدی محکم ایجاد خواهد شد. اینک عنقریب عالیحضرت شاه شجاع الملک با لشکریان خود بافغانستان داخل گشته، و از مداخلات قوای بیگانه و اقدامات خصمانه بوسیله لشکر انگلیس حفاظه و تقویه میشود و گورنر جنرال با یقین محکم امید وارست که بزودی شاه موصوف تخت سلطنت موروثی خود قرار گرفته و زمام اقتدار را بکف خواهد گرفت، تا آزادی و تمامیتِ افغانستان را نگهداری نماید و بعد از ان لشکریان انگلیس از افغانستان واپس خواهند آمد.

گورنر جنرال نسبت به مسئولیتیکه بتاج بریتانیه دارد، چنین اراده کرد و اگر درین امر اهمال مینمود، البته در امداد برای تأسیس اتحاد و راحت مجدد مردم افغانستان نیز ناکام میماند اکنون نیرو و نفوذ بریتانیه منافع عمومی را در نظر گرفته و خواهد کوشید، تا آن اوضاع ناگواری را که از مدت چندین سال راحت و خوشی و بهبودی افغانان را تهدید کرده از بین بردارد.

اما سردارانیکه بسبب اقدامات خصمانۀ خود قبلاً علت رنجش و آزردگی دولتِ بریتانیه شده اند، اگر اکنون بزودی اطاعت و تسلیم خود را اعلان نمایند، با ایشان رفتار محترمانه خواهد شد و آزاد خواهند بود و باید فوراً برای منافع عمومی کشور خود از اختلاف و شورش دست بردارند.

به حکم رایت انریبل گورنر جنرال هند امضای دبلیو ایچ ،مكناتن سکرتر حکومت هند، با گورنر جنرال. 

(ص ۳۸۷، ج ۱، کتاب مذکور


بعد از نشر این اعلامیۀ فرمانفرمای هند، به سپاهیان بحری حکومت بمبئ امر داده شد تا در جنوب ایران بر جزیره خارک پیاده شوند و بعد از تسلط بران جا منتظر اوامر حکومت هند باشند. و نیز به لشکر عظیم بریتانیه در هند امر سفر بری شد تا در فیروز پور مجتمع گردیده و با شاه شجاع بطرف کابل از راه سند و بولان و کندهار حرکت نمایند. و شهزاده تیمور فرزند شاه شجاع با قوای سکه از راه پنجاب و خیبر بر کابل بتازند. لشکریکه با شاه شجاع میرفت بنام "لشكر اندس" نامیده شده و گورنر جنرال نیز در فیروز پور با مهاراجه رنجیت سنگه ملاقی گشت.

اما در ایران سر جان مکنیل لشکرگاه شاهی را گذاشته و بسرحدات ترکیه آمد، چون از حرکت لشکر بحری هند بآبهای ایران واقف گشت، فوراً به کلنل ستودارت نوشت، تا شاه ایران را از اقدام دولت بریتانیه آگاهی دهد و بگوید: که اگر عالیحضرت شاه محاصره هرات را ترک نکند پس لشکریان هند از جزیره خارک گذشته و برعینِ خاکِ ایران پیاده و حمله آور خواهند شد.

کلنل مذکور بمجرد وصول این امر یادداشت ذیل را بحضور شاه سپرد و شاه هم بهوش آمده و شیپور باز گشت را در لشکر نواخت و محاصرۀ هرات را ترک ،گفته بطرف ایران حرکت نمود.