نارساییهای الفبا و مشکلات املایی

از کتاب: مقالات استاد احمد یاسین فرخاری
06 January 2008

تذکر: چون صفحات انترنت در سیستم عامل های مختلف، بسیاری از حروف ( به ویژه حروف فونتیکی ) را به شکل اصلی آن نشان نمیدهد، پیشنهاد میشود که نسخۀ اصلی PDF این مقاله را از پایان همین صفحه دانلود نموده و مطالعه نمایید. 

   درگذشته هاي دور، مردمان سرزمين ما در گفتار و نوشتار خويش از زبان و رسم الخط پهلوي بهره ميبردند. پس از ورود آيين اسلام، كه مردمان اين خطه به كيش جديد گرويده بودند، كاربرد رسم الخط و زبان پهلوي را ـ كه زبان زردشتيان ساكن اين مرز و بوم بود ـ مكروه پنداشته و در انديشه ي زبان دري و رسم الخط عربي افتادند.
    از سوي ديگر رسم الخط پهلوي، كه متشكل از بيست و پنج حرف بود، و ريشه در رسم الخط «آرامي» داشت، نارساييهايي را در درازناي زمانه ها به دوش كشيده بود، كه يكي ازان جمله عدم موجوديت برخي از نشانه های صوتي مهم بود و اين خود، همسويي گفتار و نوشتار را به دشواري كشانيده بود.
    پس انگيزه هاي ياد شده با عواملي ديگرـ كه ذكرآن درين جا ميسر نيست ـ دست به دست هم دادند و زمينه را چنان فراهم آوردند كه الفباي پهلوي جاي خويش را به الفباي عربي بخشيده و خود به فراسوي ديواره هاي ديار تاريخ كوچيد؛ مگر دريغ كه دشواريهاي پيشين ما با اين ديگرگوني، بازهم ازميان نرفت و به شكلي ديگر تا هنوز ادامه يافت.
    با ورود الفباي عربي به حريم نوشتار ما، چهارحرف « پ ، چ ، ژ ، گ» ـ كه نمودارهاي صوتي ويژه ي زبان ما به شمار ميروند ـ درگروه حروف الفباي عربي علاوه شد و همزه، به شكل عربی آن{ء}، از فهرست حروف الفبا حذف گرديد.
    بدين گونه الفباي آراسته و پيراستۀ پارسي- دري، با شكل و شمايل و چهره ي عربي، درحريم زبان و ادبيات نوشتاري ما، اجازه نامه ي اقامت دايم يافت و سپس در درازناي سده هاي پي درپي، برعرصه ي نوشتاري زبان وادبيات ما فرمانروايي كرد. حروف زيرين، الفباي يادشده را تشكيل ميدهد:

آ ـ ا ـ ب ـ پ ـ ت ـ ث ـ ج ـ چ ـ ح ـ خ ـ د ـ ذ ـ ر ـ ز ـ ژ ـ س ـ ش ـص ـ ض ـ ط ـ ظ ـ ع ـ غ ـ ف ـ ق ـ ك ـ گ ـ ل ـ م ـ ن ـ و ـ هـ ـ ي

دانشمندان، اين حروف را به سه دسته تقسيم نموده اند:

1 ـ حروف ويژه ي زبان پارسي دري: كه شامل حروف« پ ، چ ، ژ، گ» ميشود.

2 ـ حروف ويژه ي زبان عربي: كه شامل حروف « ء ـ ث ـ ح ـ ذ ـ ص ـ ض ـ ط ـ ظ ـ ع » ( 1 ) ميشود.

3 ـ حروف مشترك: كه بقيه حروف الفبا را در بر ميگيرد.

نشانه هاي حركات و سكنات

براي نشان دادن حركات، سكنات و ديگر ويژگيهاي صوتي حروف، معمولاً نشانه هاي زيرين به كارگرفته ميشود. كه ازجمله، سه نشانه ي نخستين را به نام مصوتهاي كوتاه نيز ياد ميكنند.

1 ـ زبر { ـَـ } ؛ مانند : سرsa/r

2 ـ زير { ـِـ } ؛ مانند : دل de/l  

3 ـ پيش { ـُـ } ؛ مانند : پر po/r

4 ـ سكون { ـْـ }: علامتيست شبيه به دايره و يا نيم دايره ي كوچك كه به منظور نشان دادن بيحركتي، بر روي حرف ساكن ميگذارند.

5 ـ تشديد{ـّـ}: اين نشانه به منظور بیان موجودیت دو حرف همجنس متداخل دریکدیگر، معمولاً درتلفظ و نوشتار واژه هاي عربي به كارگرفته ميشود.
    قاعدۀ تشديد چنان است كه اگر يك حرف دوبار پهلوي هم قرارگيرد، درصورتي كه اولي ساكن و دومي متحرك باشد، پس يكي را در ديگري ادغام يا داخل نموده و بر روي آن علامتي ميگذارند، كه همان علامت تشديد{ـّـ} است. اين نشانه، بیانگرآن است كه آن حرف، نسبت به حروف ديگر، بايد اندكي با شدت و فشار بيشتر تلفظ شود. چون دراصل از دو حرف همگون تشكيل شده است.  احتمالاً واژه هايي ازين گونه، سبب پيدايش تشديد شده اند:

¨  با نشانه ي زبر: مخمـ ـمس mo/xa/m/ma/s « مخمـّس» و     مجسـ ـسم mo/ja/s/sa/m  « مجسـّم »

¨ با نشانه ي زير: مفتـ ـتش mo/fa/t/te/ś « مفتـّش» و مخررب mo/xa/r/re/b  « مخرّب»

¨ با نشانه ي پيش: تفكـ ـكرta/fa/k/ko/r« تفكـّر» و تقررب ta/qa/r/ro/b  « تقرّب»

6 ـ تنوين { ـً ـٍـٌُُ }: تنوين، نون ساكني است كه در پايان اسماي عربي در    مي آيد و تلفظ ميشود؛ اما نشانه ي صداي{ن}نوشته نمي شود؛ مانند: صراحتاً، مجازاً، اصطلاحاً و… که صراحتَن، مجازَن و اصطلاحن تلفظ ميشوند.

تنوين سه نوع است :

◄ تنوين نصب ؛ مانند : شرعاً و عرفاً ، كه درين صورت ، نشانه ي دو زبر{ ـً } را بر بالاي نشانۀ {الف} مينويسند و آن را {ن} تلفظ ميكنند.

◄ تنوين جر؛ مانند: عليِِ و شيءِِ ، كه درين صورت، نشانه ي دو زير{ ـِِ } را در قسمت زيرين حرف پاياني واژه نوشته و بازهم آن را{ن} تلفظ ميكنند.

◄ تنوين رفع؛ مانند: خبيرُُ وقاسمُُ، كه درين صورت، نشانه ي دو پيش{ ُُ} را بر سرحرف پاياني واژه نوشته وآن را{ن} تلفظ ميكنند. در زبان دري، بيشتر تنوين نصب مورد استفاده دارد و كاربرد تنوين«جر و رفع» بسيار به ندرت صورت ميگيرد.
     به هرحال؛ با ياد آنچه در بالا خوانديم، ميپردازيم به شمارش جداگانه ي هريك از موارد نارساييهاي اين الفبا و دشواريهايي كه از اثر آن در ساحات گوناگون گفتار و نوشتار ما پديد آمده است.

1 ـ حذف نشانه هاي حركت و سكون

     نشانه هاي زبر، زير و پيش را ـ كه به عنوان مصوتهاي كوتاه نيز شناخته ميشوند ـ همراه با نشانه هاي ساكن وتشديد، هنگام نوشتن حذف ميكنند؛ زيرا اين نشانه ها ‌ ازجمله ي اعضاي اصلي ساختمان الفبا به شمار نمي آيند. پس عدم موجوديت اين نشانه ها در نوشتار، تلفظ درست واژه ها را به دشواري مواجه ساخته، درضمن مشكلات فراوان املايي را به بار مي آورد. به گونه ي نمونه، بيت زيرين را مد نظر قرارمیدهیم، كه خوانش آن در نخستين برخورد، نه تنها نوآغازان كه حتي كار آزمودگان را نيز به آشفتگي واميدارد: 

بتابستان تومستان مي زمستان

بتابستان زمستان مي زمستان

اگر نشانه هاي حركات و سكنات اين بيت را همراهي ميكردند، آن را به سادگي چنين ميخوانديم:

ba tàbestàn tu mastàn may ze mastàn

botà bestàn zamestàn may ze mastàn

در زبانهايي كه حروف لاتين را به منظور نوشتن به كار ميگيرند، اين گونه مشكلات وجود ندارد؛ زيرا مصوتهاي آن، گاهي به حيث سمبول صوتي عمل ميكند وگاهي به حيث نشانه ي حركت. مثلاً ميتوان گفت كه در زبان فرانسوي هفت حرف صدادار وجود دارد كه اينهايند: a – e – i – o – u – h – y   و در زبان انگليسي، دوحرف آن {h وy} راحذف نموده، تعداد آن را به پنج رسانيده اند. (در زبان انگليسي گاهي حرف {h} نيز ميتواند مصوت باشد).

اين حرفها درنمونه هاي زيرين به حيث يك حرف مستقل عمل ميكنند:

Avoir , Érable , Isabelle , Obélisque , Uranométrie , Ypréau

و باز همين حرفها درین نمونه ها، نه حرف مستقل، كه نشانه ي حركت اند:

Défendable , Engagement , Discrétoire , Bouche , Ouvrir , Beylicat

الفباي ما نيز سه حرف « ا ، و ، ي» را به عنوان مصوتهاي بلند  درخويش جا داده است؛ اما اين مصوتها به جز از چند مورد محدود، كه وظيفه ي نشانه بخشيدن به حركات برخي از حروف را به دوش ميگيرند، بيشتر به عنوان حروف مستقل يا به گونه ي صامتها عمل ميكنند؛ اما در ساير موارد ديگر، نشانه بخشي به حركات حروف ديگر را ميگذارند به دوش مصوتهاي كوتاه « زبر ، زير و پيش» ، آنهايي كه خود در نوشتار درنمي آيند. اين جاست كه ديده ميشود كمبود آنها راه را چنان باز ميگذارد كه ميتوان يك واژه را به چندين گونه تلفظ كرد. به عنوان مثال ميتوان از واژه ي« مهر» ياد كرد، كه درغيابت نشانه هاي ياد شده، ميتوان آن را به ( 39 ) شكل مختلف تلفظ كرد؛ بدين گونه:

mahr , mahar ,maher ,mahor ,mahhar ,mahher ,mahhor ,maharr , maherr , mahorr , mahharr , mahherr , mahhorr ,

mehr ,mehar ,meher ,mehor ,mehhar ,mehher ,mehhor ,meharr , meherr , mehorr , mehharr , mehherr , mehhor,

mohr ,mohar ,moher ,mohor ,mohhar ,mohher ,mohhor ,moharr

 ,moherr ,mohorr , mohhar , mohherr , mohhor

2 ـ عدم موجوديت نشانه ها براي برخي از مصوتها

علاوه برنشانه هاي حركت و سكون ـ كه هم هستند و هم نيستند ـ ما در زبان نوشتاري خويش به چند نشانه ي مصوت ديگر نيز نياز داريم. آنهايي كه در مكالمه وگفتار وجود دارند؛ اما نشانه يي براي آنها نداريم. كمبود شان را در نمونه هاي زيرين ميتوان به خوبي مشاهده نمود:

1 ـ اَا { åà } (آ) در واژه هايي؛ مانند: آمد åà/ma/d و آتش åà/ta/ś .

2 ـ اِى ى ى ى ى  { ei } در واژه هايي؛ مانند: شير ś/ei/r (همان مايع سپيد رنگ و نوشيدني معروف) و پير p/ei/r .

3 ـ اي{ ea }در واژه هايي؛ مانند:  شير ś/ea/r (همان حيوان معروف كه در جنگل زندگي ميكند) و دير d/ea/r .

هرچند براي نشانه ي صوت « اَا{ à }» ، رساله ي  روش املاي زبان دري، چاپ كابل، 1363، تجويز نموده بودكه حرف{ آ }به عنوان نشانه ي صوتي { à } به حيث نخستين حرف درفهرست الفبا علاوه شود؛ اما با آن كه ازين نشانه ـ به همين شكل و صورت{ آ } ـ درهمه جا استفاده ميكنيم؛ مگر آن را رسماً به حيث يك حرف نمي شناسيم. بناءً سالهاست كه تجويز رساله ي روش املاي زبان دري، صرف درحد « توصيه » باقي مانده  و پس ازان درهيچ جايي جامه ي عمل نپوشيد.

3 ـ تعدد موارد نوشتاري مصوتها

گفتيم كه الفباي ما سه حرف « ا ، و ، ي » را به عنوان مصوتهاي بلند درخويش جا داده است؛ اما تعدد موارد نوشتاري اين مصوتها، به جاي آن كه سهولتي در تلفظ و نوشتار فراهم آورد،« پيچ درپيچ وخم اندرخم هركوچه نفاق» ميپراگند و خواندن و نوشتن را به دشواري ميكشاند؛ به گونه ي نمونه:

◄   موارد نوشتاري{الف}را ميتوان چنين خلاصه كرد:

1 ـ نشانه ي {الف}را براي نشان دادن صداي فتحه يا زبر{ـَـ} به كارميگيريم، در واژه هايي؛ همچون: اشك åa/ś/k وانگور åa/n/go/u/r .

2 ـ نشانه ي {الف} را براي نشان دادن صداي كسره يا زير{ ـِـ } به كار ميگيريم، در واژه هايي؛ همچون: انسان åe/n/sà/n واقبال åe/q/bà/l.

3 ـ نشانه ي {الف} را براي نشان دادن صداي ضمه يا پيش{ـُـ} به كار ميگيريم، در واژه هايي؛ همچون: افتادن åo/f/tà/da/n و اروپا åo/ro/u/pà .

4 ـ نشانه ي{الف}را با علاوه نمودن نشانه ي مد عربي، براي نشان دادن صداي اَا ( آ ) { åà } به كارميبريم، در واژه هايي؛ همچون: آتش åà/ta/ś  و آستين åà/s/te/i/n .

◄   تعدد موارد نوشتاري{واو} نيز برمشكلات قبلي افزوده است. بدين شرح:

1 ـ نشانه ي{واو} را براي نشان دادن ضمه يا پيش{ـُـ} به كار ميگيريم، در واژه هايي؛ مانند: خوراك xo/rà/k و خوردن xo/r/da/n .

2 ـ نشانه ي{واو} را براي نشان دادن مصوت اُووووو{u} به كار ميگيريم، در واژه هايي؛ مانند: تربوز ta/r/bo/u/z  و پوز po/u/z

3 ـ واو غيرملفوظ، در واژه هايي؛ مانند: خواستن xà/s/ta/n  و خواهر xà/ha/r .

◄ تعدد موارد نوشتاري{ی} نيز ازين پراگندگي مستثني نيست. بدين ترتيب:

1 ـ نشانه ي{ی} را براي نشان دادن مصوت اِي{ i }به كارميگيريم، در واژه هايي؛ مانند: فيـل fe/i/l  و پيـر pe/i/r .

2 ـ نشانه ي {ی} را  براي نشان دادن حرف صامت {ی} به كار ميگيريم، در واژه هايي؛ مانند: يـاوه yà/wa  و يـار yà/r .

3 ـ نشانه ي {ی} را براي نشان دادن مصوت اي { ea } به كار ميگيريم، در واژه هايي؛ مانند: بيـل be/a/l  و شيـر śe/a/r (همان حيوان معروف كه در جنگل زندگي ميكند).

4 ـ الف مقصوره به شكل{ی}،كه در پايان برخي از اسماي عربي نوشته ميشود؛ اما{الف}تلفظ ميشود؛ مانند: مصطفي mo/s/ta/fà  و موسي mo/u/sà .

4 ـ اختلاف صداها و نشانه ها در مصوتهاي بلند

عمده ترين مشكلاتي را كه الفباي ما با خود حمل ميكند، مربوط ميشود به مصوتهاي بلند، يا همان « ا ، و ، ي »، كه اينك جهت درك بهتر، هريك  را به صورت جداگانه مورد مطالعه قرار ميدهيم :

مشكلات « همزه و الف »

الف هيچگاه حركت پذير نيست. پس نشانه هاي زبر{ـَـ}، زير{ـِـ} و پيش{ـُـ} نمي توانند براي{الف} تعيين حركت كنند. از همين سبب است كه اين حرف، هميشه در ميان يا پايان واژه قرار ميگيرد و هيچگاه نمي تواند در آغاز كلمه ظاهرشود.
    اين قاعدۀ دستور زبان عربيست كه مستقيماً ازان زبان گرفته شده و بر زبان ما تطبيق گرديده است. پس نشانه يي كه در آغاز واژه هايي؛ چون: ابر، انسان، اتاق و … مينويسيم، همزه است كه به شكل الف نوشته ميشود.
     ازين تعريف برمي آيد، كه ما يكي {الف}  داريم و چيز ديگري به نام « همزه » ؛ اما براي دومي، نشانه ي مستقلي در فهرست الفباي خويش نداريم و ناچاريم نشانه ي {الف} را ـ كه همان خط كشيده و راست است ـ بنا بر ضرورت، گاهي {الف} بناميم و گاهي همزه.
     بنا به حكم قاعده يي كه ذكرآن رفت، نشانه يي كه در آغاز واژه هايي؛ چون: احمد، اطمينان، استوانه و… مينويسيم، همزه است كه به شكل الف نوشته ميشود. خود عربها اين واژه ها راچنين مينويسند: أحمد، إطمئنان واُسطوانة  ( با نشانۀ همزۀ عربي{ء})  و نشانه يي كه در آغاز كلمه به شكل{الف} در بالا يا زير همزه قرار گرفته است، آن را «كرسي» یا «چوكي همزه » مينامند، نه { الف} و نه { همزه}.

     پس، با اين اختلافات شكلي همزه و الف ، ما حق داريم كه در شناخت شكلي آن دچار ترديد شویم ؛ زيرا اگر واژه هاي احمد، اطمينان و استوانه با همزه آغاز يافته اند، پس{ الف = ا} چه شكلي دارد و اگر اينها با{ الف } آغاز يافته اند، پس چرا بايد آن را { همزه = ء} ناميد ؟ زيرا در واژه هاي احمد، اطمينان، استوانه  و امثال آن، ما شكل { الف} را مي بينيم نه شكل همزه را.

از سوي ديگر، تعداد بيشماري از واژه هاي همزه دار عربي در زبان ما راه يافته اند، كه درانها، ما شكل{ ء } ي عربي را مي بينيم؛ مثلاً در: مؤسسه ، رئيس ، ارائه ، لئيم  و….  با آن كه  همزۀ اين واژه ها ـ  با چنان ثقلتي كه خود عربها آن را تلفظ ميكنند ـ در زبان ما تلفظ نمي شود ؛ اما نمايندۀ صداي آن را ـ كه همان همزه به شكل عربي آن است ـ در نوشتارخود به كارميبريم. دركنار آن ناچاريم دستورهاي درست نويسي آن را بياموزيم، كه اين خود از يكسو خواندن و نوشتن را مشكل ميسازد و ازسوي ديگر دشواريهايي را فرا راه آموزش ميگستراند.

◄   نشانه هاي الف

با نظرداشت حالات مختلف صدايي و شكلي، نشانه ی{ الف}را ميتوان به انواع زير تقسيم كرد:

◄   الف ممدوده

همان{ الف}معروف ، با قدي كشيده و راست « ا » ، كه در واژه هايي؛ چون: يار، كنار، مهتاب ، آبشار، گناه ، جدا ، فردا و … به كارميبريم.

◄   الف مقصوره

نوع ديگريست از{ الف}، كه ما آن را الف مقصوره ميناميم. و آن همان نشانه ي{ی} است، كه در پايان واژه هاي عربي نوشته ميشود؛ اما { آ =åà }  خوانده ميشود. در واژه هاي: حتي ، الي ، عيسي ، موسي ، مرتضي ، مصطفي و ….

◄   الف مستوره

اصطلاح « الف مستوره يا الف پوشيده »  در كتابهاي دستوري زبان ما  هيچگاه نيامده است و اين نخستين بار است كه اين اصطلاح در همين مقال به كارگرفته ميشود.
   منظور از الف پوشيده ، همان الفي است كه با وصف موجوديت صداي آن هنگام تلفظ ، در نوشته در نمي آيد و خود را مستور و پوشيده نگاه ميدارد. نمونه هاي آن را در واژه هايي؛ همچون: اسمعيل ، رحمن ، اسحق و… به خوبي ميتوان مشاهده نمود ، كه در اصل بايد به شكل اسماعيل ، رحمان ، اسحاق و… نوشته شوند ؛ اما در واژه هاي ياد شده ،{ الف } با آن كه در تلفظ هست ، در نوشتار آن را نمي نويسند و در واژه به شكل پوشيده باقي ميماند.
   اين گونه واژه ها نوع ديگري هم دارند، كه درانها به جاي نشانه ي {الف}، {واو}مينويسند؛ مانند: مشكوة ، زكوة ، حيوة ، صلوة ( 2 ) و …. كه در اصل بايد مشكات ، زكات ، حيات ، صلات و… نوشته شوند.
    با نظرداشت آنچه گفته آمديم، ديده ميشود كه در موارد مختلف، صدا و نشانۀ {الف} باهم سر سازگاري ندارد؛ چنانچه در نمونه هاي زير: 

1 ـ نشانۀ {الف} را درجاي خودش به كار ميبريم ؛ مانند : زيبا ، همانجا و ناچار.

2 ـ نشانه ي{الف} را به جاي همزه مينويسيم ؛ مانند : افغانستان ، ايران و اتريش.

3 ـ نشانه ي{الف}را (با علاوه نمودن نشانه ي مـَد عربي= آ) ، گاهي به جاي الف مينشانيم وگاهي به جاي همزه ؛ مانند : جلالتمآب ، مآل ، آشنا و آزمايش.

و در نمونه هاي زير، آنجا كه صدا متعلق به {الف} است، از نشانه ي آن خبري نيست:

1 ـ در برخي از واژه هاي عربي،كه با « الف مقصوره » ختم ميشوند، نشانه ي {ی} در جايي مينشيند، كه صدا متعلق به{الف} است و اصولاً آنجا بايد   نشانه ي {الف} به كار گرفته شود؛ مانند: اولي، ادني و اخري.

2 ـ در نمونه هاي ديگري از واژه هاي عربي ، بازهم صدا از{الف} است؛ اما اين بار{ و } به جاي{الف} نشسته است ؛ مانند : مشكوة ، زكوة ، حيوة ، صلوة و ….

3 ـ در نمونه هاي زير، با آن كه صداي {الف}  وجود دارد و دقيقاً تلفظ ميشود؛ اما از نشانۀ آن خبري نيست: اسمـxـعيل، رحمـxـن، ابرx هيم، اسحـxـق و….( 3 )

( واو ) و مشكلات آن

◄   انواع { و} از نظر نوعيت تلفظ:
   { و} در زبان دري ، از نظر نوعيت تلفظ ، به دو دسته تقسيم ميشود:

◄ 1 ـ واو ملفوظ
   
در بسیاری از كتابهاي دستوري ، اين{ و}  را « واو معروف » ناميده و تعريفات و مثالهايي جهت توضيح آن آورده اند ، كه مفهوم و معناي همۀ آنها كما بيش درتعريف زيرخلاصه شده است:
واو معروف: آن است كه به صورت{u}كشيده تلفظ ميشود ؛ مانند : موش ، كدو ، بوريا ، پولاد ، هوشيار و جاسوس.
    اين تعريف ـ با نظرداشت نوعيت صدا و مثالهاي ارائه شده براي  آن ـ صرف يك نوع {و} را زير پوشش خود قرارميدهد و شامل صدا هاي ديگرآن نمي شود. پس اگر قرار باشد اين تعريف را به همين شكل بپذيريم ، مشكل صدا هاي ديگر{ و } در واژه هايي ؛ مانند : وطن ، ويرايش ، گوهر ، گاو ، وارسته و… چه ميشود و اين واوها چه نام يا نامهاي ديگري دارند؟
  بناءً اين واو را بايد « واو ملفوظ » ناميده و چنين تعريفش نمود : « واو ملفوظ »  واويست كه هم تلفظ ميشود و هم نوشته ميشود ؛ مانند : وجب ، سياووش ، قوي ، وجدان، شوهر، گاو، واسطه، ديو، جاسوس،  سوگوار و ….  

◄   2 ـ  واو غيرملفوظ

اين{ و}، كه در اكثركتابها به نام« واو مجهول » آمده است ، همان مشكل قبلي را دارد. پس بايد آن را چنين تعريف كرد:
   واو غيرملفوظ ، واويست كه در تلفظ درنمي آيد ؛ اما نشانه ي آن( و ) نوشته ميشود؛ مانند : خواهر، خويش ، خواجه و خوردن.كه« خاهر» ، « خيش » ، « خاجه » و « خُردن » تلفظ ميشوند.
   همچنان صداي {و} در زبان ما داراي همين يك نشانه است ، كه مانند « هاي ملفوظ و هاي غيرملفوظ » مشكلاتي را در عرصۀ نوشتاري پديد آورده است. به ويژه تفكيك « واوملفوظ » و « واو غير ملفوظ » از روي نوشته ، براي نوآغازان به سادگي مقدور نيست.

مشكلات ( ي )

  {ی} در زبان دري، از نظر نوعيت تلفظ، به دو دسته تقسيم ميشود:

◄   1 ـ ياي معروف

آن است كه به صورت{ei} ثقيل وكشيده تلفظ ميشود ؛ مانند : زنجيـر za/n/je/i/r ، زندگي ze/n/da/ge/i ، تدبيـر ta/d/be/i/r ، موسيقي mu/se/i/qe/i و دوستي d/o/u/s/t/e/i

 ◄ 2 ـ ياي مجهول

آن است كه به صورت{ea} خفيف تلفظ ميشود ؛ مانند : شمشیر śa/m/śe/a/r ، بیل be/a/l ، مردي ma/r/de/a ، ریزش re/a/ze/ś و زیرze/a/r .  

◄   نشانه ي { ي }

     با نظرداشت تعدد صداهاي {ی}ـ چه در حالت تركيب و چه درحالت انفرادي ـ بايد گفت كه متأسفانه الفباي ما ، صرف همين يك نشانه را دارد ، كه به چهار شكل نوشتاري « يـ ، ـيـ ، ـي ، ي » در آغاز، ميان و پايان واژه و به صورت مستقل به كارگرفته ميشود.
   هرچند نشانه هاي نامرئي« فتحه ، كسره ، ضمه » و« همزه » در نوشتار ، ميتواند در بسياري ازگونه هاي تلفظ اين خلا را پركند ؛ اما جاهاي ديگري هم هست كه تطابق گفته ها و نوشته هاي ما را از به كارگيري يك نشانه براي چند صدا و طرز تلفظ به سوي عدم هماهنگي كشانيده ، دشواريهايي را درخوانش پديد  مي آورد. مثال بارز آن همان كاربرد يك نشانه براي دو طرز تلفظ « ياي معروف » و« ياي مجهول » است. اگركسي بنويسد « شير» ، آيا اين واژه را « شير: به معناي حيوان درنده » بخوانيم و يا « شير: به معناي همان نوشيدني سفيد رنگ » ؟ و يا مثلاً اگر واژه ي« سير» را در نوشته يي ببينيم، آن را « سير: به معناي پر و آگنده » بخوانيم و يا « سير: به معناي همان سبزي معروف ، كه برخي « برادر پياز» ميخوانندش ». در هردو صورت ياد شده ، خواننده براي درك معناي درست آن واژه، مجبور ميشود به « سياق معنايي » جمله اتكا نموده و مفهوم اصلي را دريابد. گاهي« سياق معنايي» نيز ، كارگر نمي افتد وگرهي را نمي گشايد ؛ به عنوان مثال ، اگر در نوشته يي بخوانيم : « ديشب در مهماني خوب سيرخوردم. » معلوم نيست كه نويسنده ي اين جمله درمهماني ديشب غذاي كافي خورده است و يا سير( برادر پياز ) نوش جان كرده است. كه درهرحال وجود اين مشكل بازهم  برميگردد به « نارسايي الفبا » ودليل آن هم استفاده از الفباي عربيست.
   در زبان عربي ، {ی} به دو شكل تلفظ نمي شود و هميشه با همان صداي ثقيل و كشيده ادا ميگردد ؛ مانند : يقطين yaqtein ، أبابيل åabàbeil و مجاري majàrei . بناءً الفباي عربي در طرز تلفظ سخنگويان خويش ، ضرورتي به تعدد نشانۀ {ی} نداشته است ؛ مگر زبان ما كه تنوع تلفظ{ی} را درخود دارد ، متأسفانه براي نوشتن همه گونه هايش ، صرف همين يك نشانۀ {ی} را در فهرست الفباي خويش جا داده است.

5 ـ تعدد شكلي حروف

ازان جايي كه بيشترين حروف آمده در فهرست الفبا تركيب پذير اند ؛ همين مسأله سبب شده كه شيوه ي نوشتار در زبان پارسي دري بايد پيرو قاعده ي تركيب حروف باشد. پس اين قاعده و شيوه سبب شده است كه يك حرف در جاهاي مختلف ، اشكال و چهره هاي گوناگون را به خود اختياركند. به گونه ي نمونه: حروف{ ع ، ه }، بنا بر موقعيت شان در آغاز ، ميان و پايان واژه ، سه شكل مختلف به خود ميگيرند ، علاوه بران اگر هريك به گونه ي مستقل نوشته شود ، شكل ديگري نيز به اين مجموعه افزوده ميشود، كه در مجموع هريك ازينها چهار شكل و چهره ي گوناگون دارند، بدين گونه:

عـ             ـعـ            ـع            ع

هـ             ـهـ            ـه             ه

اين تنوع و تعدد اشكال و وجود چندين نشانه براي يك صدا، علاوه بران كه آموزش ابتدايي الفبا را براي نوآغازان مشكل ميسازد ، تازه واردان به قلمرو خوانش را نيز به آشفتگي واميدارد.
   اگر قرار باشد كه اشكال مختلف نوشتاري همه حروف را ـ كه هريك كاربرد جداگانه و نماي ويژۀ خود را دارد ـ در فهرست الفباي خويش علاوه كنيم؛ اين نكته روشن خواهد شد كه درحقيقت الفباي ما متشكل از  (115) حرف است، نه از (32) حرف. در نتيجه اگركسي ميل به فراگيري خواندن و نوشتن زبان دري داشته باشد، ناچار است  همۀ اين (115) شكل را به حافظه بسپارد. درحالي كه پيش ازين شنيده بود، الفبا متشكل از (32) حرف است، نه از  (115) حرف. و اين خود ازنظر رواني تأثيرناگواري به جا گذاشته و در زمينۀ آموزش ابتدايي، ايجاد دشواري ميكند.

6 ـ تعدد نشانه ها براي يك صدا

مشكل ديگري كه خواندن و نوشتن را در زبان ما به دشواري مواجه ميسازد ، كاربرد چندين نشانه براي يك صداست. ريشۀ اين مشكل برميگردد به وجود حروف ويژۀ عربي« ء ـ ث ـ ح ـ ذ ـ ص ـ ض ـ ط ـ ظ ـ ع » در الفباي ما.
    به نمونه هاي زيرين نگاه كنيد:

1 ـ دو نشانه «همزه ، ع» براي صداي { å } ، در واژه هايي؛ مانند: ابر åa/b/r و عصر åa/s/r .

2 ـ دو نشانه « ت ، ط » براي صداي{T} ، در واژه هايي؛ مانند: تسكين ta/s/ke/i/n  و طبيب ta/be/i/b .

3 ـ سه نشانه «ث ، س ، ص» براي صداي {S} ، در واژه هايي؛ مانند : ثمر sa/ma/r ، سنگ sa/n/g  و صخره sa/x/ra .

4 ـ دو نشانه « ح ، ه » براي صداي {H} ، در واژه هايي؛ مانند : حنجره ha/n/ja/ra  و هوا ha/wà .

5 ـ چهار نشانه « ز ، ذ ، ض ، ظ » براي صداي{Z} ، در واژه هايي؛ مانند: زمين za/me/i/n ، ذره za/r/ra ، ضامن zà/m/en  و ظاهرzà/he/r .

6 ـ دونشانه « ق ، غ » براي صداي{Q}در لهجه ي پارسي سرزمين ايران. در واژه هايي؛ مانند: قوي qa/we/i  و غريبه qa/re/i/be .
    پس، اگر براي كسي گفته شود كه مثلاً بنويس: « سزا ».  او ميتواند اين واژه را به ( 12 ) شكل مختلف بنويسد،  به  ترتيب  زير:

ثزا ،  ثذا ،  ثضا ،  ثظا ،  سزا ،  صذا ،  صضا ،  سظا ،  صزا ،  صذا ،  صضا و  صظا

و درهمۀ اين موارد، نظر به قاعدۀ« مكتوب بايد نمايندۀ ملفوظ باشد » نمي توان بركسي كه اينها را نوشته، ايراد گرفت؛ زيرا درهمۀ موارد ياد شده، چنان كه ديديم، صداي « س و ص =  S» است و صداي « ز، ذ ، ظ و ض = Z ». پس مشكل اشتباه نويسي ، ناشي از تعدد نشانه هاست نه چيزي ديگر.

7 ـ  { هـ } و دشواريهاي آن

براي بيان صداي{h} در زبان دري سه نوع نشانه وجود دارد : « ح ، هـ ، ه ». نشانه ي اولي{ح}،كه از جمله ي حروف ويژه ي عربي ميباشد ، در نوشتن واژه هايي به كار ميرود ،كه از زبان عربي به زبان ما راه يافته است ؛ مانند : حسادت ، منحرف ، اصطلاح. مگرتلفظ اين{ح} با ثقلتي كه در زبان عربي تلفظ ميشود ، در زبان ما تلفظ نمي گردد و صدايش دقيقاً همانند صدايي است ،كه نشانه هاي {هـ} و{ه} نماينده ي آن است.
  اما از نظرچگونگي تلفظ، در زبان ما دو نوع {ه} وجود دارد:

◄  1 ـ هاي ملفوظ

آن است كه هم تلفظ ميشود وهم نشانۀ آن بر روي صفحه نوشته ميشود. در شكل نوشتاري آن از هرسه نشانه ي « ح ، هـ ، ه » استفاده ميگردد ؛ مانند :

o      با نشانه ي {هـ} و{ه}: هما ho/mà ، ميهن ma/y/ha/n و پگاه pa/gà/h .

o      با نشانۀ {ح} عربي: حريق ha/re/i/q ، محراب me/h/rà/b و نكاح ne/kà/h .
   چنانکه مشاهده ميشود، اين صدا و نشانه ميتواند در آغاز ، ميان و پايان واژه قرار گيرد.

◄  2 ـ هاي غيرملفوظ

آن است كه تلفظ نمي شود ؛ اما نشانه ي آن ( ه ) نوشته ميشود ؛ مانند : نشانه ne/śà/na/- ، خانه xà/na/- و دسته da/s/ta/- .
    چنانکه ديده ميشود، اين{ه} صرف در پايان واژه مي آيد و براي نشان دادن آن ، تنها از نشانۀ {ه} استفاده ميگردد و دو نشانۀ ديگر{ ح ، هـ } هرگز درين مورد كاربرد ندارد.
   در افغانستان و تاجكستان معمولاًحرفي را كه پيش از{ه} قرار گرفته، با فتحه يا زبر {ـَـ} تلفظ ميكنند و مثلاً ميگويند: خانه xàna ، جامه jàma ،لانه làna و… ؛ اما در ايران حرف ماقبل{ه} را با كسره يا زير{ـِـ} تلفظ ميكنند و ميگويند : خانه xàne ، جامه jàme ، لانه làne ….( 4 )
   درحقيقت نشانۀ تلفظ همۀ اين گونه واژه ها درهردو نوع آن ( افغاني ـ تاجكي و ايراني ) زبر{ـَـ} و زير{ـِـ} است ، نه{ه}؛ اما ازان جايي كه نشانۀ فتحه و كسره در نوشتن از قلم ميافتد ، واژه هاي يادشده به شكل خان ، جام ، لان و… ظاهر ميشوند ، كه درانها التباس معنايي صورت ميگيرد. پس ناچار نشانۀ {ه} را به منظور زنده نگهداشتن صداي فتحه يا كسره در پايان اين گونه واژه ها علاوه نموده اند ،كه سبب پيدايش گونه هاي بسياري از ناهنجاريهاي املايي شده است. حال ببينيم كه اين{ه}غيرملفوظ ، چه ناهنجاريهايي را در عرصۀ املايي ما به ميان آورده است.

هنگامي كه واژه هاي پايان يافته با{ه}غيرملفوظ درحالت اضافي ، نسبتي ، وصفي و… قرار ميگيرند ، دستور جامع و مانعي براي نوشتن درست آنها وجود ندارد. ازين رو هر نويسنده ، نظر به ذوق و سليقۀ خويش ، نشانه يي به دنبال آن ميافزايد يا اصلاً چيزي علاوه نمي كند و يا در جاهاي مختلف هردو شكل آن را به كار ميبندد. بناءً عدم موجوديت قاعده يي مشخص درين مورد ، سبب شده است ، سه چهرۀ ناهمگون در شكل نوشتاري اين گونه واژه ها پديد آيد:

1 ـ گروهي از مردم در همه حالات ( اضافي ، وصفي و نسبتي ) نشانه ي همزه  ( به شكل عربي آن {ء}) را ، به منظور افاده ي حركت{ه}غير ملفوظ ، بر بالاي جزء پاياني اين گونه واژه ها مينويسند ؛ مانند:

o      خانه + ء = خانۀ + خدا = خانۀ خدا

o      آشيانه + ء = آشيانۀ + سوخته = آشيانۀ سوخته

o      كوزه + ء = كوزۀ + استالفي = كوزۀ استالفي

2 ـ گروه ديگري ، نشانۀ {ي} را به همان منظور قبلي، پس از {ه} غيرملفوظ مينويسند ؛ همچون:

o      خانه + ي = خانه ي + خدا = خانه ي خدا

o      آشيانه + ي = آشيانه ي + سوخته = آشيانه ي سوخته

o      كوزه + ي = كوزه ي + استالفي = كوزه ي استالفي

3 ـ گروه سوم ، هیچ گونه نشانه يي بران نمي افزايند و يكراست مينويسند :

o      خانه + خدا = خانه خدا

o      آشيانه + سوخته = آشيانه سوخته

o      كوزه + استالفي = كوزه استالفي

حال اگر هريك ازين سه شكل نوشتاري را مورد غور و بررسي قرار دهيم ؛ ديده ميشود كه هيچ يك ازانها دقيق و درست نيست.

  1.   در مورد گروه نخست
       
    نوشتن همزه ( به شكل عربي آن {ء}) بر بالاي{ه} غيرملفوظ به دو دليل درست نيست. نخست اين كه همزه با اين شكل و چهره{ء} جزء الفباي ما نبوده و از آن ما نيست. پس نوشتن همزه بر روي واژه هاي دري ـ به سبب نداشتن نشانۀ نوشتاري ـ بدان ميماند ، كه مثلاً ما در زبان انگليسي بنويسم: ANISTANغAF .
       دليل دوم اين كه نشانه ي همزه {ء}، نمايندۀ همان صداي مخصوص خودش است. ثقيلتر و با فشارتر از صدايي كه ما در مورد يادشده ازخويش بروز ميدهيم ؛ مثلاً ما ميگوييم : خانه + ( صدا ي بدون نشانه) + خدا = xàna-yea-xodà ( كه تركيبي است ، از خفيفترين صورت صداهاي { y + e + a }و ما مثلاً نمي گوييم: xàna-åe-xodà  يا xàna-åea-xodà . و يا ما ميگوييم: حشره + (صداي بدون نشانه) + شبتاب haśara-yea-śabtàb  و نمي گوييم: haśara-åe-śabtàb  ويا haśara-åea-śabtàb  . 
  1.   درمورد گروه دوم

نوشتن نشانۀ {ي = y} پس از {ه} غيرملفوظ ، نيز دو ايراد دارد : نخست اين كه ، برعلاوۀ زير پا گذاشتن قاعدۀ تركيب حروف ، بر زيبايي شكلي نوشتار لطمه وارد نموده و چشم انداز نامتناسبي را عرضه ميدارد ( به ويژه هنگام تايپ نشانۀ {ي}  با كمپيوتر ، كه فاصلۀ سفيد دو كنار {ي} باعث چشم آزاری میشود). و ايراد دوم ، چنانكه گفتيم : ما مثلاً ميگوييم و تلفظ ميكنيم: پرنده + (صداي بدون نشانه) + آبي = parenda-yea-àbi و نمي گوييم: parenda-yei-àbi و يا parenda-ie-àbi. و يا مثلاً ميگوييم: ستاره + (صداي بدون نشانه) + چوپان = setàra-yea-čupàn  و نمي گوييم: setàra-yei-čupàn  و يا setàra-ie-čupàn.
   از نظر دستوري ، نوشتن{ي} پس از {ه}غيرملفوظ درتلفظ با لهجۀ فارسي ايران ، شايد ايرادي نداشته باشد ؛ چون درانجا حرف ما قبل {ه} غيرملفوظ را هميشه مكسور تلفظ ميكنند و مثلاً ميگويند:  parande-yea-àbi  ويا setàre-yea-čupàn ، وصل نمودن صداي{ ي = y } پس از كسره ({ـِـ} = e ) ايرادي ندارد ؛ زيرا هردو ازيك خانواده اند وكسره خود نيز نمايندۀ حرف{ي} به شمار مي آيد ؛ اما علاوه نمودن نشانه ي { ي = y } پس از{ه}غيرملفوظ ( در تلفظ با لهجۀ دري افغانستان و تاجكستان ) از نظردستوري درست نيست ؛ زيرا حركت ما قبل {ه} غير ملفوظ درين گونه واژه ها فتحه ({ـَـ} = a) است ، كه خود نمايندگي از {الف} دارد. پس يكجا كردن دو نـوع صداي ناهمگـون (ي = y + فتحه= a) نوعي از تصادم را به وجود مي آورد ، كه باعث تركيب نا متجانس صداهاي هردو ميشود. 

  1.   درمورد گروه سوم

نوع سوم آن ، كه نوشتن واژه هاي ياد شده به شكل : خانه خدا ، آشيانه سوخته و كوزه استالفي (بدون هیچ گونه نشانه) ، اصلاً درست نيست و نبايد اين شيوه را به كاربست. بنابرين از خير ذكر مجدد آن درين جا صرف نظرميكنيم.
   ناگفته نبايد گذاشت ، كه مشكل نوشتن واژه هاي پايان يافته با {ه} غيرملفوظ ، صرف در حالات ياد شده خلاصه نمي شود ؛ بلكه موارد ديگري را نيز شامل ميشود؛  از جمله : هنگام پيوند با پسوندها ، بازهم عدم موجوديت نشانه و قاعده يي مشخص درين گونه موارد ، تنوع چهره هاي نوشتاري به ميان مياورد. به گونه ي مثال ، در نمونه هاي :

خورده اي        خورده ئي          خورده يي

شهزاده اي      شهزاده ئي          شهزاده يي

كدام يك شان را ميتوان درست گفت ؟ هيچ كدام! پس در صورتي كه نشانۀ مشخصي درميان نباشد، چه ميتوان كرد.

تذکر:
  
در چاپ اول كتاب دستورسخن ( اثرهمين قلم ) آمده است ، كه براي بيان حركت{ه}غيرملفوظ در حالات اضافي ، وصفي و نسبتي به جاي نشانۀ همزۀ عربي{ء} از نشانۀ كسرۀ اضافه بايد استفاده نمود. دران جا نشانه يي هم به همين منظور ارائه شده بود ، با دو انحنا در دو جهت مخالف و به كوچكي  همزه ي عربي .
   و نيز همان جا آمده بود: « هرچند اين نشانه در مطابع كشور ما وجود ندارد ؛ تا ازان در مقاصد طباعتي كارگرفته شود ؛ ولي اميدواريم در آينده اين نشانه پديد آمده جاي همزۀ عربي را اشغال نمايد ؛ اما اين نشانه را در نوشته هاي قلمي بايد جداً مد نظرداشت …. »
   با آن كه اين شيوه و اين نشانه مورد قبول قرارگرفت و تعداد زيادي از مردم  با آن كنار آمده ، سالهاي سال در نوشتار قلمي خود آن را به كار برده اند و ميبرند ؛ اما امروزكه ساليان درازي از چاپ نخستين « دستور سخن » ميگذرد ، هنوز دو مشكل عمده فرا راه رد يا قبـول اين نشانه قرار دارد:

◄ مشكل نخست آن كه : نشانۀ كسرۀ اضافه  جزء فهرست حروف الفبا نيست و كاربرد آن در نوشتار ، مانند نشانۀ همزه{ء} مشكل قانوني دارد. فرض كنيم اين نشانه مقبول دانشمندان افتاد و در فهرست الفبا جاگرفت ، باز ديده شود كه آيا اين نشانه ، موارد كاربرد ديگري غير ازين نيز خواهد داشت ؟

◄ مشكل دوم كسرۀ اضافه آن است كه ، ميتوان آن را صرف در نوشته هاي قلمي به كارگرفت. حال اگر كسي بخواهد با ماشين تحرير بنويسد و يا نوشته يي را با برنامه هاي كمپيوتري تايپ كند ، ممكن نخواهد بود آن را به روي صفحه بياورد ؛ زيرا چنين نشانه يي جزء انواع برنامه هاي نوشتاري كمپيوتر نيست. اين جاست كه باز بر ميگرديم به همان جايگاه آغازين و همان مشكل قبلي ، يعني: « نارساييها و دشواريهاي الفبا ». بناءً به كارگرفتن نشانۀ {ي}ـ درحالات وصفي ، اضافي ، نسبتي و… واژه هاي پايان يافته با{ه} غيرملفوظ و يا پيوند آنها با برخي از پسوندها ـ عجالتاً بهترخواهد بود ، چون جز اين چاره يي نيست. هرچند ميدانم كه اين شيوه نيز ـ نظر به دلايلي كه قبلاً درمورد آن صحبت كرديم ـ درست نيست ؛ اما براي به كارگيري آن سه دليل عمده وجود دارد:

 ◄ نخست آن که نویسندگان قدیم ، حرف {ی} را همه جا به عنوان کسرۀ اضافه در نوشتار خود به کار میگرفتند. آهسته آهسته دُم {ی} را بریده اند و تنها سر{ی} به جای خویش باقی مانده است. دیری نگذشته که این سَرِ باقی ماندۀ {ی} را بر سر {ه} غیرملفوظ برده و دران جا مینوشتند. بازهم باگذشت روزگار ، شکل نخستین آن باقی نمانده و به صورت همزۀ عربی درامده است ، که برخی به اشتباه ، آن را همان همزۀ عربی گمان برده و تا امروز در نوشتار خود به کار میبرند. پس با نظرداشت اصالت نوشتار آن در گذشته ها و نگهداشت پیوند و ارتباط میان نوشته های دیروز و امروز، میشود این نشانه را به کارگرفت.

◄ دو دیگر آن كه نشانۀ {ي} جزء حروف پذيرفته شده در فهرست الفباست.

◄ و دليل سوم ، سهولت به كارگيري آن در همه شيوه هاي نوشتاريست. بدين معني كه ميشود آن را هم در دستنويسي به كارگرفت ، هم در نوشتن با ماشين تحرير و هم در نوشته های كمپيوتری.
    با ياد دوبارۀ نادرست بودن موقعيت به كارگيري آن ، من خود نيز ناچار به پيروي از همين شيوه شده ام.

8 ـ  دشواريهاي نوشتاري حروف

برعلاوۀ آنهايي كه به شمارش گرفتيم ، دشواريهاي شكلي و تركيبي بعضي از حروف به نارساييهاي قبلي افزوده ، به ويژه امر آموزش را بامشكلاتي مواجه ساخته است ، كه نمونه هايي ازان را چنين برميشماريم:

(1) ـ در نوشتن برخي از واژه ها ، ناچاريم تركيب حروفي را به كارگيريم كه هريك شان داراي چندين دندانه و چندين نقطه اند. پس از نوشتن واژه با حروفي ازين گونه ، متوجه ميشويم كه توالي دندانه هاي متعدد و قرارگرفتن چندين نقطه در زير و بالاي آن ، نيروي ديد را وادار ميكند كه لحظاتي را صرف شمارش دندانه ها و نقطه ها كند. البته اين مشكل در جريان آموزش نوآغازان بيشتر به وقوع مي پيوندد وكارآزمودگان نيز گاهي ازان مصون نتوانند بود ، كه براي رفع آن ، سالها تجربه و تمرين لازم است. به گونۀ نمونه واژه هاي« شيشه » با هفت دندانه و هشت نقطه ، « ميبينيم » با پنج دندانه و هشت نقطه ، « شپش » با هفت دندانه و نه نقطه و« نشستن » با هشت دندانه و هفت نقطه ، سهولت خواندن و نوشتن را از ميان برميدارد.

(2) ـ حروف از سمت راست به چپ نوشته ميشود ؛ اما ارقام از سمت چپ به راست ، كه اين خود از يك سو سبب ميشود هنگام تايپ با ماشين تحرير ، ايجاد مشكل كند و از سوي ديگر برخي از نوآغازان مثلاً:  (5732) را از راست به چپ خوانده و بگويند : دوهزار و سه صد و هفتاد و پنج.

(3) ـ همه ميدانيم كه در زبان ما واژه ها از تركيب و به هم پيوستن حروف بايد به ميان آيند ؛ زيرا مبناي نوشتاري اين زبان بر اساس همان تركيبي بودن بنا نهاده شده است و ازسوي ديگر بيشترين حروف آمده در فهرست الفبا تركيب پذيراند. پس اگر بخواهيم مثلاً بنويسيم : « افغانستان » ، بايد همه حروف تركيب پذير را به صورت پيوسته بنويسيم ، نه به صورت : « ا ف غ ا ن س ت ا ن » ؛ اما در فهرست الفبا، حروف ديگري نيز داريم كه تركيب ناپذيراند ؛ مانند : { ا ، د ، ذ ، ر ، ز ، ژ ، و }. بناءً درست نويسي با الفبايي كه برخي ازحروف آن تركيب پذيراند و بعضي تركيب ناپذير ، مستلزم مدتها تجربه و تكرار و تمرين خواهد بود. به ويژه كه هريك از حروف اين الفبا ، نظر به جايگاه خويش در يك واژه ، شكلهاي گوناگوني را به خويش ميگيرد.

(4) ـ تنوين نيز مشكل ديگريست كه همسويي گفتار و نوشتار را در زبان ما برهم زده است ؛ زيرا كاربرد دو نوع نشانۀ نوشتاري براي يك نوع صدا ، نه تنها نويسنده و خوانندۀ تازه كار را به تردد واميدارد ، كه امر آموزش را نيز دچارهرج و مرج ميسازد.

اصولاًواژه هايي ؛ همچون : اصطلاحاً ، عجالتاً ، ضرورتاً و… را كه  « اصطلاحن » ، « عجالتن » ، « ضرورتن » و… تلفظ ميكنيم ، بايد پايان شان را با {ن}  بنويسيم ، تا مطابقت گفتار و نوشتار در زبان حفظ شود ؛ اما چه توان كرد ، كه اين مشكل قرنهاست گريبان زبان نوشتاري را دركف دارد.

9 ـ  دشواريهاي ساختاري واژه ها

در زبانهايي كه از حروف لاتين به منظور نوشتن استفاده ميشود ،كافي است كه چند حرف را پهلوي همديگر قرار دهند ، تا يك واژه تشكيل شود. تركيب حروف كوچك و بزرگ نيز دران زبانها ايرادي ندارد ؛ مثلاً : ميشود واژۀ « mountain » را با سه شكل زيرين نوشت :

¨  MOUNTAIN  ( باحروف بزرگ )

¨ mountain  ( باحروف كوچك ) 

¨ Mountain  ( با تركيب حروف كوچك و بزرگ )
   اما در دستور نوشتاري ما ، پيوند دادن حروف به يكديگر امريست الزامي ، و چيدن حروف در كنار هم ـ به منظور تشكيل يك واژه ـ گناهيست  نابخشودني. پس اگر بخواهيم واژه هاي « عشق »  و    « نفرت »  را با قرار دادن حروف دركنارهم و به شكل« ع ش ق » و « ن ف ر ت »  بنويسيم ، غلط محض خواهد بود و هيچ آدم عاقلي پيدا نخواهد شد كه آن را به حيث يك واژه بپذيرد.
   با توجه به گفته هاي بالا، بازميبينيم كه الفباي ما براي تركيب حروف قواعد خاص خود را دارد ، كه خالي از دشواري نيست ؛ به شرح زير :

(1) ـ بسياري از حروف آمده در فهرست الفبا ، داراي دو شكل كوچك و بزرگ استند؛ مانند:{ قـ } و{ ق } ، كه هنگام تركيب ، هريك ازانها بايد به جايگاه از قبل تعيين شدۀ خويش قرارگيرد.

(2) ـ  تعدادي ازين حروف ، نظر به موقعيت شان در آغاز ، ميان ، پايان و به شكل مستقل در يك واژه ، چهار شكل مختلف را به خود ميگيرند ؛ مانند :  { عـ } ، { ـعـ } ، { ـع } و { ع } كه  نمي شود هيچ يك ازين چهره هاي چهارگانه را يكي به جاي ديگري استفاده نمود.

(3) ـ الف با دو شكل نوشته ميشود : { آ } و { ا }.

(4) ـ همزه ، سه شكل نوشتاري دارد : { ئـ } ، { ا } و{ ء }.

(5) ـ حروف « آ ، ا ، ر ، ز ، ژ ، د ، ذ ، و » يك شكل دارند و با حرف بعدي پيوند ناپذير اند.

(6) ـ حروف پاياني بسياري از واژه ها بايد با شكل بزرگ آن نوشته شود ؛ مانند : بلبل ، گلشن ، درخت و جنگل.

(7) ـ حروف پاياني بسياري از واژه ها ، با توجه به تركيب ناپذيري حروف قبلي شان ، بايد به شكل مستقل نوشته شوند ؛ مانند : مقبول ، سختكوش ،  منجلاب و نگهبان.

(8) ـ حروف ويژۀ عربي را نمي توان به جاي حروف دری و يا برعكس كارگرفت ، هرچند كه صدا در تلفظ يكسان باشد ؛ مثلاً : نمي توان  « اصطلاح » را « استلاه » و « بهار» را « بحار»  نوشت.
اين جاست كه نتيجه ميگيريم ، نارساييهاي الفباي ما از يكسو  قاعدۀ كلي تركيب را برهم زده و سهولت در امر آموزش را از ميان برميدارد ، و از سوي ديگر امكان كوتاهنويسي هاي علمي را ـ كه در امر آموزش سريع بسي مؤثر است و امروز در غرب به گونۀ وسيع ازان استفاده ميشود ـ از ما ميگيرد.

10 ـ  دشواريهاي كاربرد الفبا در كمپيوتر و انترنت
    
همه ميدانيم كه نخستين گام براي ايجاد داده هاي نوشتاري دركمپيوتر، استفاده از صفحه كليد است و سپس ذخيره يا انتقال آنها بنا بر ضرورت. در زبانهايي كه ازحروف لاتين استفاده ميكنند ، اين روند به سادگي انجام ميپذيرد ؛ اما استفاده از الفباي ما بدين منظور ، مشكلاتي را فراراه آن ايجاد ميكندكه سهولت آموزش ، خواندن و نوشتن را به نابودي ميكشاند. 
    هرچند اين بحثي است جداگانه و دنباله دار ، كه نمي شود همۀ موضوعات آن را درين مقال به بحث گرفت ؛ اما وقتي از دشواريهاي الفبا سخن ميگوييم ، ناگزيريم گوشه هايي از دشواريها و محدوديتهاي كاربرد الفبا دركمپيوتر و انترنت را ( كه بيشتر بخش تخنيكي آن را دربر ميگيرد) نيز به بحث گيريم. پس به منظور كوتاهي سخن ، نمونه هاي مختصري ازان را چنين  ذكرميكنيم :

(1) ـ عدم موجوديت نشانه هاي حروف الفباي پارسي دري بر روي بسیاری از  صفحه كليدها و دشواري دسترسي به صفحه كليدهايي با نشانه هاي حروف دري و يا دو زبانه در بيشتر نقاط جهان ، كه اين خود سبب ايجاد دشواري درمسير آموزش تايپ با حروف الفباي ما ميشود. 

(2) ـ تغيير موقعيت برخي ازحروف بر روي صفحه كليد دركاربرد سيستمهاي عامل مختلف {WINDOWS} ؛ مثلاً هنگام كار با سيستم عامل  { WINDOWS-   98 (فارسي شده) } ، جايگاه حرف {پ} در نخستين دكمۀ سمت چپ رديف اول صفحه كليد قرار دارد ؛ اما در   { WINDOWS – XP } در نخستين دكمۀ سمت راست رديف دوم.

(3) ـ  عدم موجوديت امكانات تايپ مستقيم الفباي ما با برخي از سيستم هاي عامل{WINDOWS} ؛ همچون :{WINDOWS – 3.1}،    {WINDOWS – 95} ،{ WINDOWS – 98 } و {WINDOWS – 2000 }.

(4) ـ وقتي يك سند ( File ) با حروف دري دركمپيوتر ذخيره شود ، درصورت تغيير سيستم ، با كمپيوتر ديگری نمي شود آن را به سهولت بازكرد.

(5) ـ  در بسياري از برنامه هاي كمپيوتري ، نمي شود حروف پارسي دري را مستقيماً به كارگرفت ، كه براي براورده شدن اين هدف ، به نرم افزارهاي جانبي نياز ميافتد.

(6) ـ در تبادلۀ نامه هاي الكترونيكي ، اگر سيستمهاي كمپيوتري فرستنده و گيرنده يكسان نباشد ، همۀ حروف تغيير شكل مييابد و اشكال و حروف درهم و برهمي بر روي صفحه ظاهر ميشوند ، كه در نتيجه خوانش نامه را ناممكن ميسازد و… و… و….
    اين بود نمونه هايي بسيار مختصر از دشواريهايي كه در اثر ناسازگاري كمپيوتر عصرجديد با الفباي باستاني ما به ميان آمده و ما را به درد سر انداخته است.
    در پايان بايد گفت ، كه علاوه بر موارد ياد شدۀ« نارساييها و دشواريهاي ـ الفبا »، موارد كوچك و بزرگ ديگري نيز وجود دارند ، كه كوچكها را ناديده انگاشته ، به اميد دنبال نمودن بزرگان شان در بحثهاي بعدي ، سخن خويش را در همين جا به انجام ميبريم.

 پابرگها

(1) دانشمندان ايراني، حرف{ ق} را درفهرست حروف ويژۀ عربي علاوه نموده اند؛ زيرا در سرزمين ايران اين حرف با همان صداي ويژۀ خودش تلفظ نمي شود؛ مثلاً به« قرآن» ميگويند: « غرآن» و« قبيله » را « غبيله» تلفظ ميكنند؛ اما در تاجكستان وافغانستان ( جز از لهجۀ هراتي ) ، اين حرف را با همان صداي ويژۀ خودش تلفظ ميكنند و مثلاً« قرآن» و « قيماق» را با همان صدايي تلفظ ميكنند كه عربها و تركها آن را تلفظ مينمايند. پس حرف { ق} بايد جزء فهرست « حروف مشترك » باشد، نه جزء حروف ويژۀ عربي.

( 2 ) نوشتن واژه هاي اسماعيل، رحمان، اسحاق و … بدون الف به شكل اسمعيل، رحمن، اسحق و … و يا نوشتن مشكوة ، زكوة ، حيوة ، صلوة و … كه درانها { و } به جاي { الف } به كار برده ميشود، نوعي از بيماري نوشتاريست كه از غلط نويسان زبان عربي به زبان ما راه يافته است؛ زيرا در نظام دستوري زبان عربي، قاعده يي وجود دارد كه ميگويد:« خطان لايقاس عليهما : خط المصحف العثماني و خط العروضيين.» يعني: دونوع خط است، كه نمي توان  ( خط هاي ديگر را ) بدانها قياس نمود: يكي خط مصحف عثماني  ( قرآن  كريم ) و ديگري خط عروضيان ( آناني كه علم عروض ميدانند ). در زبان عربي امروز ـ نظر به حكم اين قاعده ـ  از نمونه هاي مصحف عثماني پيروي نمي شود؛ زيرا قرآن كريم در روزگارحضرت عثمان بنا برقواعد دستوري همان روزگار به نوشته درامده بود و احكام دستوري آن عصر،  نوشتن با چنان روشي را ايجاب ميكرد؛ ولي امروز نظر به دلايل ديني و تاريخي نمي توان در شيوه هاي دستوري نوشتار آن تغييري وارد نمود. بناءً در زبان نوشتاري امروزين عربي، به جز آنجا كه نقل قولي از قرآن كريم صورت گيرد، ديگر همه جا آن را مطابق به قواعد دستور زبان عربي، به شكل اسماعيل، رحمان، اسحاق، مشكاة ، زكاة ، حياة ، صلاة و … مينويسند، نه اسمعيل، رحمن، اسحق، مشكوة ، حيوة ، صلوة و …. پس نوشتن واژه هاي يادشده با حذف{ الف} يا به كاربردن{ و} به جاي  {الف} چه در زبان عربي و چه در زبان ما، خلاف دستور است و جداً بايد ازان پرهيز نمود.

( 3 )  در دو مورد آخرين، با تذكر صورت درست نوشتاري واژه ها، خاطر نشان ساختيم كه اين بلا را غلط نويسان زبان خود ما برسر اين واژه ها آورده اند، و به هيچ وجه مشكل از نارسايي الفبا نيست؛ اما چه بايد كرد كه اين خود ازجملۀ غلطهاي مشهور است و بسياري آن را به همين شكل مينويسند.

( 4 ) در واژه هاي يادشده و امثال آن، صورت اصيل تلفظ حروفي كه قبل از {ه} غير ملفوظ، قرار گرفته اند، با نشانۀ فتحه يا زبر ميباشد، نه كسره. دلايل بسياري هم درين مورد وجود دارد؛ ازجمله: قرنها قبل از امروز، هنگامي كه بسياري ازين واژه هاي اصيل زبان دری به زبان عربي رفته و معرب گرديدند، همان حركت فتحه يا زبر را باز هم تا امروز با خود نگاه داشته اند. به گونۀ نمونه: واژه هاي راهنامه، برنامه، بنفشه، بابونه و… ـ كه همه واژه هاي اصيل دري اند ـ پس از رفتن به زبان عربي،{ه}غيرملفوظ شان به{ج}تبديل شده است؛ اما حركت حرف قبلي آن،‌كه فتحه بوده، به همان شكل نخستين خويش باقي مانده است. البته اين واژه ها پس از تعريب، چنين شده اند : راهنامج ràhnàmaj ، برنامج barnàmaj ، بنفسج benafsaj ، بابونج bàbunaj و ….   
    اگرحركت حرف ما قبل {ه} درين واژه ها، كسره يا زير ميبود، بايد اين واژه ها در زبان عربي نيز راهنامج ràhnàmej ، برنامج barnàmej ، بنفسج benafsej ، بابونج bàbunej و… ميشدند.
    ديده ميشود كه صورت اصلي تلفظ اين واژه ها تا هنوز در زادگاه و پرورشگاه زبان دري حفظ شده است؛ اما وقتي اين واژه ها به سرزمين ايران رفته، دران جا دچارتغيير گرديده اند. همچنان كه اصالت كاربرد صيغۀ امري افعال در گفتگوهاي روزانۀ مردم شهر « تاشقرغان» در شمال افغانستان. كه ميگويند: خور، رو، گير، زن و…. كه در گذر زمانه، يك {ب} تأكيد در آغاز هريك آنها علاوه نموده و آن را بخور، برو، بگير، بزن و… خوانده اند.