111

مصدر

از کتاب: دستورزبان فارسی دری ، فصل زبان ، بخش دستور تشریحی زبان

مصدر واژهٔ عربیست به معنای جای بر آمدن . در زبان عربی از مصدر تمام صیغه های فعل ساخته میشوند . مگر در زبان دری صیغه های فعل از کلمه یی که مصدر پذیرفته شده جدانمی شوند.

چنان که پیش از این نوشتم، در زبان دری صیغه های فعل از دو ماده ، مادۀ ماضی و مادۀ مضارع که در همه ریختهای فعل تکرار می شوند شکل میگیرند.

مانند :

از رفت ، رفتم ، رفتی و ...

از رو ، می روم ، می روی و...

به یاد بداریم که :

مصدر در زبان دری آخرین صیغه فعل است.

مصدررا اسم فعل هم گفته اند.

نشانه مصدر ، پساوند " تن " است ، مانند :

گفتن ، رفتن ، شناختن ، نوشتن ، نشستن ، بستن ، گذشتن ، گریستن "دن " بنابر قانون همگون گردی یا تأثیر آوایی فونیمهای مجاور یکی بردیگری که اسملیشن نامیده میشود ، تغییر یافته تن است ،

مانند :

دیدن ، شنیدن ، بردن ، آوردن ، خواندن ، ماندن 

بعض فعل ها هم در نوشتار و هم در گفتار دارای دو و گاهی سه اسم فعل اند ، مانند : 

افتادن و افتیدن خوابیدن ، خسپیدن و خفتن ، شنیدن ، شنویدن وشنفتن 

گاهی مصدر مرکب از مصدر ادبی و نوشتاری فاصله معنایی یافته است مانند :

ناز کردن : استغنانشان دادن و بازبان یا حرکات نسبت به چیزی بی پروایی نشان دادن.

نازیدن فخر کردن ، بالیدن

خواهش کردن: التماس و تقاضای جدی خواستن: آرزو داشتن، مایل بودن

گاهی بعض فعل ها در زبان گفتار گذشته از معنای اصلی چندین معنای مجازی دارند که در نوشتار به همۀ آن معانی به کار نمی روند طور مثال:

زدن = کوبیدن ، لت کردن در نگارش می آید.

زدن = دزدی کردن . در نگارش نیامده است.

زدن = با اشتها و شوق خوردن در نگارش نیامده است من تنها در شعر بیدل دیده ام (مولف).

زدن = زیانمند و مغلوب ساختن . در نگارش نمی آید.

زدن = نواختن آله های موسیقی .در نگارش نمی آید .