وجه سوم داستان به نقل ابن طفیل
علاوه بر دو و جهی که حنین بن اسحاق و ابن سینا از داستان سلامان و ابسال نقل نموده اند، و جه سومین آن هم در ادبیات تازی موجود است بدین تفصیل: ابوبکر محمد بن
عبد الملک بن محمد بن محمد بن طفیل اندلسی از دانشمندان و فیلسوفان بـزر گ اسلام است، که در وادی آش در سنه ۴۹۴ هـ بدنیا آمد.
و در سنه ۵۸۱ هـ در مراکش بمرد. مورخان او را از شاگردان ابن رشید و ابن باجه شمرده اند ، که در فلسفه و طب و ادب آیتی بود ، و از آثارش داستانی بنام حي بن يقظان باقیست که شهرت فراوان دارد و به السنه مختلفه ترجمه شده ، و هنگامیکه دانشمند اروپائی بنتز ترجمۀ آنرا خواند، مورد پسند و استعجاب او گردید. داستان حي بن يقظان از زمان قدیم در بین دانشمندان شهرت داشت، و بقول احمد امین مصری اساسا با کتاب یونانی "ایمن در پس" یعنی "نگهبان مردم" شباهت دارد، و این کتاب به هو ملص منسوبست که مذهب فلاطوني را به مذهب مصریان باستانی در آمیخته ، وعلى بن يوسف قفطی (متوفی ۶۴۶هـ ) نیز آنرا میشناخته و در اخبار العلماء باخبار الحكماء آنرا ذکر کرده است . این داستان نیز به سه وجه بما رسیده ، که قدیمترین آن نگاشتۀ خامۀ شیخ الرئيس است، و بعد از ان ابن طفیل به آئین جدید و کسوت نوینش در آورد. سدیگر الغربة الغربيه تالیف شهاب الدین يحيى بن حبش سهروردی ( مقتول ۵۷۸ هـ ) است ، که هر یکی به ذات خود ، اسلوب و مقصد و شکل مستقلی دارد.
که در نوشتۀ ابن سينا پهلوان داستان حي بن يقظان عقل متفلسف محض است ، ولی ابن طفیل آنرا انسان عاقل متصوف ساخته سهر وردی اور ا شخصیت صوفی دانسته که بوسیله کشف و شهود به معرفت اعلای انسانی رسیده است . پس حي بن يقظان ابن طفيل انسانیست که از انسان ابن سینا مترقی تراست ، و انسان سهر وردی هم از ان ابن طفیل رساتر و کاملتر بنظر می آید . چون در پنجا مقصد ما پژوهش و کاوش این داستان نیست، زیاده ازین در این باره نمی پیچیم و همین قدر کافیست بگوئیم : که هدف شيخ الرئيس عقل و فلسفه بوده، در حالیکه ابن طفیل عقل را با نقل ( لغت خوانده نشد ) ساخته و مقایسه روش حکماء را با ارباب شرایع و اصحاب کشف وجهه همت خویش ساخته است . اما سهر وردی مقتول تنها کشف و اشراق را در نظر داشته و داستان را بر همین محور دوران داده است.