111

مو یک شدن

از کتاب: زبان د آری

درز شدن چیز شیشه یی مانند چاینک ، پیاله ، بشقاب ودیگر. در نوشتار موی آمده است ، مانند:

می نهد برخط زنهار انگشت

موی چینـــــی زتن لاغر ما

های وهوی محفل فغفورچـــند

موی چینی تاق نسیان صداست

مچ و مچ خوردن و بر آمدن : مچ مفصل بین کف دست و بنددست و مفصل بین پا وساق پا را می گویند. مچ خوردن ، تکان خوردن مفصل است به سوی بیجا شدن . بیجا شدن مفصل را برآمدن می گویند . می گویند : پایش مچ خورد و بیجا شد ، یا پایش مچ خورد وبرآمد. برای علاج برآمدگیها و شکستگیهای استخوان ، در میان هرگروه مردم کسی هست که او را شکسته بند می گویند. شکسته بند هم برامدگی را به جا می آورد وهم شکستگی را درمان می کند.

خلال:

خلال نیز بین معنا دارد . من از خلال گپهای او فهمیدم که با ما سازگار نیست. دندان خلال . چوبی که لای دندانهارا با آن می کاوند.در نگارشها تعبیر عربی « فحوای کلام » رواج دارد ، یعنی از مضمون ، محتوا و معنای سخن او دانستم که با ما ساز گار نیست . پندارم که همان تعبیر خلال گپ ها یا گفته ها روشنترو آشناتر است.

معنای دومین خلال بریدن تارتار است ، چون خلال نارنج و خلال زردک در پخت وپز.

پچق کردن و پچق شدن :

پچق با پی وچی زیر دار ، پهن معنا دارد ، فعل گذرا ی آن پچق کردن است به معنای فشردن و فعل نا گذرا یش پچق شدن .

پچق کردن درعرف به معنای فشار معنوی نیز به کار می رود . اورا پچق کردند یعنی برایش دشواریهایی پیش کردند. بر او سخت گرفتند.

قاق و چاق :

نخست ، خشکیده ، خشک شده ، مانند نان قاق ، گوشت قاق ، خربوزة قاق .فعل

ددیگر ،لاغر .. چاق یعنی فربه ضد قاق است .

سخت :

۱ـ ضد نرم

۲ـ دشوار ، مشکل در برابرآسان .

۳ـ سخت شدن ، برگفته یی یا مطلبی پافشاری کردن که ضد آن نرم شدن ، عقب نشینی معنادارد.

۳ـ خسیس. وآدم بیزار از سخاوبخشش. درزبان گفتار برای آدم سخت کنسک kenesk) ( و سگت ( sugat ) را نیز بکار می برند. سختی یعنی خست که در کنار آن سگتی وکنسکی را داریم .

چرت :

چرت با چی پیش دار چند معنی دارد:

یکم ، فکر واندیشه . در عبارتهای چرتی شدن ، به چرت رفتن و چرت زدن .

دوم ، در عبارتهای چرت گوی و چرت گفتن صراحت و صراحت لهجه معنا می دهد.

سوم ، اهمیت وارزش نهی به موضوعی و چیزی در جمله های چرت خودرا خراب مکن.

یعنی اهمیت مده و توجه نکن . سرش چرت نزن .