علم و معرفت

از کتاب: از کوچه عرفان

در احوال صوفیه اولیه فراوان بکار میرفت . از نقطه نظر علما علوم شرعی میان این دو کلمه اختلاف و تفاوتی نیست ولی صوفیان هر کیز مفاهیم آنها را با هم اختلاط و اشتباه نمیکنند ، برای علما هر امریکه بدان یقین حاصل شود علم است و از این روی معرفت نیز به مفهومیکه نزد اهل تصوف مصطلح است ، خود علم است و از این روی که عالم " و عارف " هر دو یک چیز اند ولی چنانچه هجویری گوید : (علما فرق نکرده اند میان علم و معرفت و هر دو را یکی گفته اند ؛ بجز آنکه گفته اند شاید که حق تعالی را عالم خوانند و نشاید که عارف خوانند مرعدم توفیق را *۴۱۴ صوفی معتقد است که میان علم و عرفان تفاوت اساسی موجود است که هر گز نباید از نظر دور ماند ، زیرا علم امریست که از شواهر امر تجاوز نمیکند لیکن عرفان ؛ به معنی دقیق و تحلیلی آن آکاهی و بصیرت است که به تجربه مستقیم حقایق تعلق می گیرد و از آنجاست که علم به ندرت در رفتار و اخلاق واقعی اشخاص موثر واقع میشود در صورتیکه بسیار به ندرت اتفاق می افتد که حصوب معرفت اخلاق و رتفار را دگر گون نسازد به عقیده آنها علم تصوف ، صورت ابتدایی مقاماتی از معرفت است و بنا بر این عالم ممکن است در عین حال  عارف نباشد ولی عارف کسیست که از مرحلۀ علم گذشته و فراتر رفته است *۴۱۵

علاوتا در نظر صوفیان نخستین بیان دیگری نیز در این زمینه ابراز گردیده است که این دو مفهوم را از هم جدا میگرداند این نظریه میتنی بر این بود که علم بر ایشا امریست که انتقال ان هم ممکن است و هم مطلوب در صورتیکه انتقال معرفت نه امکان پذیر است و نه مطلوب برای درک  کامل این دو مفهوم  که از نظر صوفیان بسیار موثر و اسای است باید توجه داشت که از دیدگاه انسان تنها علمی که در جهت شناخت حقیقت غایی باشد میتواند کمال یابد و به معرفت مبدل شود و علمی که متوجه اشیا و امور دیگر باشد هر گز از حد علم صوری تجاوز نمیکند و به معرفت نمیرسد . از لحاظ نظری این سخن متضمن این معنی است که انسان نسبت بنفس خود فقط علم حاصل میکند نه معرفت . *۴۱۶ از این روست که هجویری میگوید : علم قابل اکتساب است ، در حالیکه معرفت موهبت الهی است .*۴۱۷