32

اما مذاهب و فرق اسلامی

از کتاب: تاریخ افغانستان بعد از اسلام ، فصل چهارم ، بخش اوضاع اقتصادی و اجتماعی و اداری و فکری و علمی و ادبی افغانستان
04 February 1967

اسلام دینی است که سیاست جزو مهم آنست و به پیروان خود  امور تعبدی و زندگانی فردی و اجتماعی رارهنمایی میکند، و تشکیل دولت اسلامی که مدار آن احکام خدا و پیامبر او باشد هدف حقیقی آنست.

حرت محمد (صلعم) در عین اینکه فرستادۀ خدا و مبلغ قرآن و احکام اسلامی و پیشوای امور اخروی مردم بود کارهای سیاست و حکمرانی و لشکر کشی و فصل دعاوی و خصوم و تقسیم غنائم و اموال بیت المال و دیگر امور جهانداری نیز بدیشان مفوض بود و بدین نهجم رهنمای دین و دنیا و پیشوای ماده و معنای امت بود.

هنکامیکه حضرت پیامبر(صلعم) از جهان رفت. یاران گرامی او درمسئله تعیین جانشین و خلیفۀ پیامبر(حقیقتا از مسائل مهمتر زندگی مسلمانان بود) دو گونه فکر داشتند: اول اینکه حضرت پیامبرجانشین خودرا تعیین نکرده و بنابرین باید افراد امت اختیار داشته باشند که فردی ایق را برای خلافت از بین خود بر گزینند. گروهی دیگر  در نظر داشتند. که خلافت حق آل رسول است و خلیفه و امام باید از خاندان نبوت باشد.

بعد از رحلت حضرت رسول (صلعم) اغلب حاضران و رجال بزرگ اصحاب پیامبر اجتماع سقیفۀ بنی ساعده بر نظر اول بودند. و بنابرین از بین خود حضرت ابوبکر صدیق عبدالله بن عثمان را که از یاران نزدیکتر و خسر حضرت محمد (ص) بود بخلافت انتخاب کردند(۱۱هـ۶۳۲م) و برهمین اصل تا انتخاب خلیفه چهارم حضرت علی (رض) باقی ماندند.

۱فرقه های مختلف مسلمان به ۷۳ میرسند یکی از ان که موافق سنت است ناجیه و دیگران مستحق آتنی دوزخ اند هر فرقه کوشیده که خود را ناجیه بگوید وی امام غزالی ب تسامح فراوان گوید: کلها فی الجنۀ الا الزنادقه درینجا مقصد از فرقه جماعتی است  که از سنت و تعالیم اسلامی و اجتماع و مسائل اساسی مهم اغلب مسلمان دور باشد(گولد زیهر در عقیده اسلامی ۱۶۸) بنابرین با مذاهب اسلامی و جماعتی را تمسک به کتاب و سنت نماید ودر اساسهای منصوصه با اغلب و مسلمانان مخالف نباشندفرقه کفته نمیتوانیم.

اما گروه دوم یعنی طرفداران خلافت در آل نبوت کسانی بودند که حضرت علی (رض) را مستحق تر بخلافت میدانستند و معتقد بودند که حضرت رسول صلعم به خلافت حرت علی وصیت فرموده و بنابرین خلافت و امامت منصوص است.۱و ازین جمله سلمان فارسی و ابوذر غفاری و مقداد بن اسود مشهور تراند که عدد ایشان در فتنهای عهد حضرت عثمان افزود و به شیعه شهرت یافتند در حالیکه جماعت دیگر طرفدار سنت یعنی اقوال و افعال  و عادات حضرت رسول بودند که در اوایل دروۀ عباسی اسم اهل السنه بریشان اطلاق شد و این وقتی بود که اهل کلام را معتزله ولی پیروان کتاب و سنت را در صدر اسلامی صحابه و بعد از ان اهل السنه گفتند. ۲

مبادی اساسی اهل سنت:

کتاب و سنت و اجماع و قیاس بود، که آنرا «ادلۀ اربعه» خوانند و ما تفصیل انرا در مباحث سابقه داده ایم و در خلافت هم انتخاب را بمصداق حدیث «الائمة من قریش » ۳ در قبیله قریش محصور میدانستند. اما امام ابو حنیفه پیشوای ایشان باوجود سطوت و اقتدار عباسیان به امامت علویان متمایل ود ، و چون محمد نفس زکیه و برادرش ابراهمی بمقابل خلیفه منصور عباسی قیام کردند حضرت امام ابو حنیفه ایشانراتأید نمود و منصور خلیفه هم ناچار امام از کوفه خواست و پس از انکه پانزده روز در بغداد زیست ارا به زهر بکشت و امام مالک بن انس نیز در همین  راه تازیانه خورد زیرا که او گفته بود که در بیعت با عباسیان مکره است. ۴

اهل السنه تاکنون هم در عالم اسلام اکثریت دارند و ازچهار مذهب مشهور ان در سابق سخن رفت و فاتحان نخستین اسلامی به خراسان و سرزمین افغانستان

۱کتاب النقص ۵۷۲از عبدالجلیل قزوین تهران ۱۳۳۱ ش

۲تاریخ الاسلام الساسی ۲۱۴۳

۳ این حدیث حسن است که بروایت حضرت علی در مستدرک حاکم و سنن ببهقی نقل شده (جامع الصغیر۲/۱۲۴)

۴ تاریخ اسلام السیاسی ۲/۱۴۳

رسیدند همین کتاب و سنت را بمردم تلقین نمودند و اسلام بدون امتیاز مذهب مخصوص آغاز یافت . .لی پس از تشکیل مذاهب اربعۀ اهل سنت : مذاهب حنفی و شافعی و حنبلی درین سرزمین رواج یافتند که ایمان را عبارت از اقرار بزبان و تصدیق بقلب : از وجود خدا و فرشتگان و کتب و پیامران وروز باز پسین وقدر نیکی وبدی از طرف خدا(ج) و بعث بعد از مرگ دانند وصفات خدارا اقدیم و قائم بذات او شمارند نه عین ذات . و کلام اورا هم قدیم و قائم خوانند نه مخلوق و او تعالی منزه از صفات نقص و زوال و مقدر خیر و شر افعال بندگانست و پیامبران او از گناه معصوم اند و دیدارش در جنت برای مومنان و عذاب قبر و سوال منکر و نکیر و میزان عمیل نیک و بد و جنت و دوزخ و کوثر حقست و بار تکاب گناه کبیر کفر لازم نیاید، و شفاعت روز باز پسین و معراج پیامبر و کرامات اولیاء الله و فضیلت خلفای راشدین بترتیب خلافت ایشان و حمل مشاجرات انها بر غرض دینی و سهوایشان بر خطای اجتهادی و نیز حمل نصوص قرآن و حدیث بر ظاهر معنی ان وعدم خروج بر اولو الامهر بیعت شده و قبول توبه پیش از نزع و دائر بودن حق در بین چهار مذهب اهل سنت و قطع اجتهاد بعد از سنه ۴۰۰ هـ ازعقائد حنفیاناهل سنت است و ارکان اسلام را پنج دانند توحید نماز  روزهزکات حج.۱

چون مادر مباحث گذشته خود در همین فصل پیدایش و مکاتب فکری آن و مخصوصا از مذاهب اهل سنت با شباع بحث رانده ایم درینجا خوانندل گرامی را به ان حوالت میدهیم.

اما شیعیان:

که بعد از وقایع عهد عثمانی و شهادت خلیفۀ سوم قوت و فراوانی یافتند و در جنگهایی که حضرت علی را باامویان و مخالفان روی داد به هزاران نفر مردند عقیده دارند که که نام شیعه از احادیث نبوی  که پیروان حضرت علی را شیعه گفته گرفته شده و حتی 

۱سراج ارکان الاسلام ۴ ببعد

عین همین احادیث را در منابع اهل سنت مانند الدرا المنثور  سیوطی و در الصواعق  المحرقه ابن حجر و نهایۀ ابن اثیر و غیره هم اورده اند که رسول خدا به علی گفتی:

که مومنان دارای عمل صالح و خیر البریه تو وشیعۀ تواند. و نیز باری تعالی ابراهیم خلیل را با رفعت درجۀ نبوت شیعی میخواند که «وان من شیتعته لابراهیم .» و در لغت عرب شیعی ، پیر و یاور و مقتدری باشد و این لفظ اجرا کردند در پیروان و یاران و یاروان و انصار امیر المومنین علی مرتضی۲ و ایشان عقیده دارند که حضرت علی باوجود استحقاق خلافت در عصر خلفای ثلاثه ساکت ماند زیرا میدید که ایشان در نشر کلمۀ توحید و لشکر کشی و فتوح اسلامی مساعی بلیغی کرده اند و اگر او تخلف نماید و سیلۀ پریشانی و شکست  اسلام خواهد بود ولی چون بخلافت رسید و (حضرت) معاویه از بیعت او خود را باز داشت پس در صفین با جمعیت بزرگ اصحاب و شیعۀ خود با او جنگ کرد. ۳

در نظر شیعیان: اسلام و ایمان مترادف و مبنی بر چهار رکن است: اول توحید: دوم نوبت . سوم معاد چهارم عم به پنج چیز یعنی نماز روزه و زکات و حج و جهاد و بنابرین تعریف ایمان نزد ایشان : اعتقاد به دل و اقرار بزبان و عمل به ارکان است ۳ در حالیکه اهل سنت عمل ارکان جز و ایمان نشمرده اند.

شیعۀ امامیه یک رکن دیگر را هم جز و خامس ایمان دانند که اعتقاد به امامت است که در نزد ایشان ماند نبوت یک منصب الهی و منصوص است و در همین مبدأ امامیان را با مذاهب دیگر فرق اساسی موجود است، و گویند که خداوند پیامبر خودرا امر داد تا به امامت حضرت علی نص دهد و اوبحق  امیر المومنین است و بعد از وهم زمین از حجتی  که وصی ظاهر مشهور و یا غایب مستور باشد خالی نخواهد ماند۵ و ما شجرۀ این امامان دوازده گانه و دودمان حضرت علی (رض) را در ذیل می آوریم:

۱اصل الشیعه و اصولها از امام محمد حسین آل کاشف غطا ۵۸ هفتم نجف ۱۳۵۵ ق 

۲کتاب النقص ۱۷۷

۳اصل الشیعه ۷۱

۴اصل الشیعه ۸۱

۵اصل الشیعه ۸۱ ببعد و گولد زیهر در عقیده اسلامیه ۱۷۵


 باینصورت مهمترین فرقهای شیعه امامیۀ اثنا عشریه اند،که قرار شرح فوق به وجود دوازده امام از نسل حرت علی (رض)  قائلند ، و امام دوازدهم محمد الهمدی را که درسنه ۲۶۰ هـاختفاء کرده امام غائب و مهدی منتظر دانند و گویند که هیچوقت دنیا نبی یا وصی او خالی نباشد و در بارۀ اثبات و صیت بساکتب  نوشته اند که قدیمترین آن کتاب الوصیه از هشام بن حکم شیخ امامیۀ کوفیست (متوفی در حدود ۱۹۰هـ)۱ و بقول محمد بن یعقوب کلینی صاحب کتاب الکافی (متوفی در بغداد ۳۲۸هـ) که از امام رضا نقل قول نماید فرق بین رسول و نبی و امام انست : که رسول در هنگام نزول وحی جبرئیل را میبند و کلامش میشنود وگاهی در خواب اورا می بیند مانند رویای ابراهیم (ع) اما نبی گاهی تنها کلام اورا می شنود و هنگامی شخصی اورا می بینید ولی کلامش نمی شنود . ولی امام کلام جبرئیل را می شنود اما اورا نیم بیند و بنابرین نص منقول همواره امام از سمع وحی بر خوردار است و اعتقاد به امام جزو یست از ایمان ۲

در نزد شیعیان دین عبارتست از علم و عمل یا وظایف عقل ووظایف بدن. 

پس وظایف عقل :

عبارتند از :۱/ توحید و اعتقاد به وحدانیت در الوهیت ۲/شناسائی نبوت که حضرت محمد از طرف خدا مبعوث شده و معصوم از خطاست و قران برو نازل گردیده و برو نبوت ختم شده است . ۳/امامت : که منصب الهی و نصی است و بعد از پیامبر حضرت علی امام ووصی اوست و بعد از از حضرت علی تا امام و دوازده هم که امام غائب و مهدی منتظر است منصب امامت بطور وصیت دوام کرده است. ۴/وظیفه چهارم عقل عدل است که بموجب ان خدا بر هیچکس ظلم نمیکند و کاریکه عقل سلیم انرا بدداند بعمل نمی آورد و این اصل صفات خداوند یست  و نزد امامیه خدا عادل و انسان حر و مختار است . ۵/ معاد وروز حساب و جز او حشر عین شخصی و بدن

۱اصل الشیعه ۹۱

۲اصول الکافی ۸۲ ببعد طبع تهران ۱۲۸۱ ق

او حق است .

اما وظائف بدن :

که جز دوم دین و مرحله عمل و افعال جوارح است در نزد امامیه تمام اعمال  مکلفان از حرکت و سکون در تحت احکام خمسۀ خداوندی می آیندو جواب حرمت ندب   کراهت   اباحت که این احکام با پیامبر از راه وحی و الهام الهی میداند، و انچه ضرورت افتد بیان میدارد. و به اصحاب خود انرا حسب وقوع حوادق و تجدد آثار و اطوار می سپارد ولی احکام زیادیکه ضرورت اظهار ان نشده و یا جهت مصلحت از گفتن ان خود داری شده انرا به وصیان خود می سپارد تا در وقت ضرورت آنرا توضیح و نشر فرمایند.

هر فرد امامی مکلف است تا اعمال مکلفان را که موضوع احکام شرعی اند، از طریق اجتهاد با تقلید بیاموزد ه در فقه امامی در تحت چهار عنوان تشریح میشود:

عباداتمعاملات ایقاعات احکام.

و اهم عبادات شش است :

دو تنها بدنی : نماز و روزه.

دو تنها مالی: زکات و خمس.

دو مالی و بدنی مشترک : حج و جهاد.۱

اما اختلاف مهم اهل تشیع با اهل تسنن در چند مسئلۀ معاملویست که یکی از ان عقد انقطاع یعنی نکاح موقت  (متعه ) باشد؛ که به مشروعیت و ضرورت اجتماعی  و مفیدی آن عقیده دارند و نیز برخی امامیان ازدواج را بازن یهودی و مسیحی (اهل کتاب) نا جائز شمارند. در حالیکه اهل سنت انرا روادارند و همچنین در نظام مواریث و فرایض و گفتن «حی علی خیر العمل » در اذان و مسح پای درو ضوونه شستن ان و دیگر مسائل فرعی قفهی با اهل سنت مختلفند.۲

عسمت و مهدویت و رجعت و تقیه:

گفتیم که ازمسائل اساسی امتیاز اهل تشیع اعتقاد به امام وصی پیامبر است که در صفات او عصمت را مهم تر شمرده اند و مقصد از ان پاکی امام از گناهان صغیره و کبیره و خطا و فراموش باشد که مانن انبیاء صفت امامان هم هست ۳و بنابرین امامان واجب الاطعه اند وواجب است که در شرح احکام منزل من الله به اهل بیت پیامبر رجوع شود و حب ایشان هم از ضروریات دین است و از همین سلالۀ ائمه است که در اخر زمان مهدی ظهور میکند تا دنیا را بعد از گذرانیدن دورۀ ظلم و جوربه عدل و انصاف پر نماید و این مهدی هم همان امام دوازدهم غائب و پسر 

۱اختصار از اصل الشیعه ۸۶ ببعد

۲ضحی الاسلام ۳/۲۶۰ ببعد

۳عقائد الامامیه ۳۴

امام حسن عسکریست که در سنه ۲۵۶ هت تولد یافته و در سنه ۲۶۰ هت از نظر ها مختلفی شده ولی زنده است . ۱

نگفته نماند که نظریۀ مهدویت مخصوص شیعیان نیست بلکه در کتب اهل سنت و احادیث مانند صحیح ترمذی و ابو داود و ابن ماجه و غیره نیز اخباریکه دلالت بر بعث مهدی در زمان اخر نماید موجود اند. ولی امام بخاری و مسلم بر صحت ان شبهتی داشته و انرا در صحیحین خویش نیاورده اند و بقول ابن خلدون علمای حدیث در رجال چنین احادیث ضعفی را نشان داده اند. ۲ و حتی گویند که فردا خیر دودمان امویان مشهور به سفیانی در حلقات بنی امیه مهدی منتظر شناخته شده بود، در حالیکه خالد بن یزید بن معاویه ان داستانرا جعل ووضع کرده بود۳


بهر صورت خالد بن یزید بن معاویه این داستانرا جعل ووضع کرده بود۳

بهر صورت تصوریکه مهدی  موعود در بشر قدیمست و یهودیان میگفتند الیاس نبی به آسمان رفته و در زمان اخر با میگرددف برخی در بارۀ حضرت عیسی نیز  چنین عقیده داشتند و در آریائیان اوستایی سوشیانس  مهدی منتظر بود که در کنار دریاچۀ سیستان از نزاد زردشت ظهور خواهد کرد و لشکر دروغ و اهریمنی یکسره نابود خواهد شد۴ و هندوان هم برای نجات خویش به ظهور روشنوو مسیحیان حبشه بر جعت پادشاه خود تیو دور و حتی مغل به بازگشت چنگیز خان عقیده داشتند و این خاصیت هر ملت و فرقۀ مغلوبست که برای نجات و بازیابی مجد باختۀ خویش ظهور نوابغ و رجال را معجزه آسا انتظار می برند.

از لوازم  فکر خروج مهدی و رفع ظلم و کجروی در زمان اخر فکر دیگری نیز هست که انرا مردم رجعت گویند و مطابق این اصل باید در اوقات قیام مهدی منتظر جمعی از 

۱عقائد الامامیه ۵۱ ببعد

۲ابن خلدون ۱/۲۶۰

۳ ضحی الاسلام ۳/۲۳۷ بحوالت الاغانی ۱۶/۸۸  النجوم الزاهره ۱/۲۲۱

۴بندهش فصل ۱۳ فقره ۱۶/۱۷

۵گولدزیهر دعقیده اسلامی ترجمه عربی ۱۹۲ طبع قاهره ۱۹۴۶ م

مردم رجعت صوری بدنیا نمایند تا محق از مبطل و مظلوم از ظالم حق خود را بگیرد، و بعد از ان پس بمیرند اما این رجعت جسمانی مانند تناسخ نخواهد بود که انتقال نفس از بدنی به بدنی دیگر باشد در حالیکه برخی از امامیان گویند که مقصد از رجعت روجع دولت و امر و نهی باهل بیت در حین ظهور امام منتظر باشد بدون اینکه اعیان و اشخاص رجوع کنند و مردگان باز زنده شوند۱ و بهر صورت محققان امامیه را رأی بریسنت که اعتراف بر جعت از لوازم مذهب تشیع نیست و انکار آن مر نباشد . ۲

دیگر از اصول مهم شیعه تقیه است که برای دفع ضرر و حفظ جان عقائد خود را کتمان کنند چون شیعیان در عصر امویان به محن و مصائب فراوان گرفتار بودندف بنابرین انرا از لوازم مذهب قرار داده اند که بقول امام جعفر صادق :« لادین لمن لاتقیه له »۳

اما عمل به تقیه سه حکم دارد: اول در وقتی که ترک ان موجب تلف نفس بدون فائدتی باشد واجب است رواج باطل و گمراهی مردم و احیاء ظلم و فساد دین یا قتل نفوس  گردد حرام باشد. ۴

آغاز حرکت شیعه در خراسان:

تا اینجا مبادی مذهب شیعه و امامیان که از مذاهب مهم موجود در خراسان و افغانستان بود، بر سبیل تلخیص اورده شد، و ما میدانیم که در عصر امویان تمام افراد آل رسول (صلعم ) و حتی علویان که از بقایای اولاد فاطمه (رض) نبودند، انقدر مورد مصائب و محن و تعقیب و مرگ و زجر و حبس قرار گرفتند، که ناچار  از ان مظالم، بگوشه های 

۱عقائد الامامیه ۶۷ ببعد

۲اصل الشیعه ۵۷

۳اصل الکافی ۴۰۰ ببعد

۴اصل الشیعه ۱۷۰

دور دست کشور اسلامی گریختند و چون در خراسان شیعیان آل نبوت موجود بودند، اکثر امامان و افراد گزیدل دودمان حضرت علی و عباس به خراسان پناه می اوردند.۱ در عصر بنی امیه علویان انقدر به تنگی معیشت و عسرت مالی گرفتار شدند، که حتی  از گرسنگی هم می مردند، و خالد قسری امیر امویان (۶۶/۱۲۶هـ) مجبور شد تا بایشان کمک مالی نماید و چون ازین امداد برخوردار شدند با ز بطلب خلافت اغاز کردند.۲

بعد ازین در سنه ۱۲۰هـ۷۳۷م می بینیم که شیعیان خراسان یکنفر سلیمان بن کثیر را از طرف خود بحضور محمد بن علی برای گرفتن هدایات فرستاده اند و محمد بن علی بکیر بن هامان را با نشانی عصای خود به خراسان فرستاد، تادرینجا نقیبان و شیعیان آل عباس را هدایت نماید.۵

شعار خراسانیان در تشیع (الرضامن آل محمد» بود۶ و لی چون بقایای اهل بیت

۱طبری۵/۳۵۸

۲طبری۵/۷۳۶

۳طبری۵/۳۸۹

۴طبری۵/۴۴۰

۵طبری ۵/۴۶۷

۶الکامل ۵/۱۸۱

در نهایت ضعف و قلت بودند و آل عباس بعد از سنه ۱۰۰هـ۷۱۸م پیروان زیاد و نیرویی داشتند بنابرین مردم خراسان چنانچه در بالا گفتیم از شیعیان ایشان بوده اند: و فرقه کیسانیۀ شیعیان محمد ابن حنفیه نیز مرکز خود را به خراسان  انتقال داده بودند و بعد از درگذشت ابو هاشم بن محمد حنفیه ، خلافت راحق  محمد بن علی عباسی می شمردند و ازین روست که ابراهیم امام بن محمد داعیان کیسانیه را به خراسان فرستاد تا ازینجا مقدمات خلافت عباسیان را فراهم اوردند ، ولی بیعت را از مردم بنام «آل محمد:» میگرفتند که مرا دازان باز ماندگان پیامبر (صلعم ) باشد.۱

شیعیان اسماعیلی:

در سلسۀ شیعیان انثا عشریه امامیه گفتیم که ایشان حضرت موسی کاظم (۱۲۸/۱۸۳م) بن امام جعفر صادق را امام هفتم شمارند. ولی جمعی برادرش اسماعیل (متوفی ۱۴۳هـ۷۱۰) را امام هفتم دانند بنابرین ایشانرا اسماعیلی گویند که تبعۀ این مذهب در هند و افغانستان شمالی و ماوراء النهر و شام  و مصر فراوانند ایشانرا عقیده برینست که اسماعیل اخر ترین امامان ظاهر بوده و محمد مکتوم پسرش اولین امام مستور است (۱۳۸هـ۷۵۵م) که بعد از و همه مستوراند(و مادر شجرۀ سابقه ائمه مستوررا نشان دادیم.)

۱نزهة الخواطر۱/۳۳ بحوالت ابن اثیر در الکامل.

۲طبری ۱۰/۲۴۳

۳ تاریخ الاسلام السیاسی ۲/۱۶۳بحوالت کتاب الارشاد خطی ورق۲۳۱ نسخه خطی لیدن.

بقول هوارت در دائرة المعارف اسلامی وفات اسماعیل در مدینه در سنه ۱۴۳هـ۷۶۰ م است در حالیکه اسماعیلیان معتقدند که او پنج سال بعد از مرگ پدر در بازار بصره دیده شده بود ولی فرزندان او بنابر فشار های سیاسی که بر علویان وارد بود مدینه را پدر رود گفتند و محمد فرزند بزرگش در ۱۳۸ هـ۷۵۵م دردماوندری مخفی شد و فرزندان او در خراسان امدند و از راه فند هاربه سهند و هند رفتند و در انجا تاکنون باقی مانده اند.۱

بقول ابن رسته (حدود۲۹۰هـ۹۰۲م) خاندان سامه بن لوئی بنام بنو منبه در ملتان حکم مراندند۳ که بشاری مقدسی از شیعه بودن انها حکایه نمایند و گویند که در اذان «حی علی خیر العمل » و در اقامت دوبار تکبیر میگفتند و خطبه را بنام فاطمیان مصر میخواندند و بدرابر ایشان تحفها می فرستادند ۴ و ازین روایات برمی آید که اسماعیلیان در ملتان و دیار سند فراوان و حتی حکمران هم بوده اند.

اسماعیلیان در قرن بعد داعیان اتش زبان و دانشمندی در خراسان داشته اند که از انجمله احمد بن یعقوب سجزی  از سیستان بود و در بخارا در سنه ۳۳۱هـ۹۴۲م کشته شد، او برتأویل قران کتابها داردف که کشف المحجوب بزبان ریست و اساس الدعوه و تأویل الشرایع و سوس البقاء و کتاب الاتحاد و اثبات النبوه هم از وست . دیگر محمد بن احمد نسفی است که او هم در سنه ۳۳۱ هـ در ماوراء النهر کشته شده

۱الاعلام ۱/۳۰۷ بحوالت فرق الشیعه نو بختی ۶۷ و دائرة المعارف اسلامی ۲/۱۸۸ و ملوک العرب ۱/۲۱۵ و خلاصه تذهیب الکامل ۲۸ وغیره

۳الاعلاف النفیسه ۱۳۵

۴ احسن التقاسیم ۴۸۱ و۴۸۵

و صاحب کتاب المحصول و کون العالم و کتاب المصابیح است.۱

چنین بنظر می آید: که مذهب اسماعیلی در قرن چهارم در ماورائ النهر و شمال  افغانستان پراکنده بود و حتی گویند شاعر معروف دری رودکی (متوفی ۳۲۹هـ ۹۴۰م) نیز اسماعیلی بود بدلیل این بیت معروفی بلخی :

از رودکی شنیدم سلطان شاعران

کاندر جهان بکس مگر و جز بفاطمی

و نیز بوعلی حسین ابن سینا بلخی بزرگترین حکمای اسلام (۳۷۰/۴۲۸هـ) در خانوادۀ اسماعیلی بوجود امده بود، ۲ که این رباعی همدرین مورد بد و منسوبست:

تا بادۀ عشق در قدح ریخته اند

وند رپی عشق انگیخته اند

باجان وروان بوعلی مهر علی 

چون شروشکر بهم آمیخته اند.۳

شافعیان

محمد بن ادریس شافعی از اولاد شافع هاشمی مطلبی قریشی موسس این مذهب در سنه ۱۵۰هـ۷۶۷م د غزه شام بدنیا امد، و در دوسالگی به مکه برده شد و مدتی از ایام کودکی را در بین قبائل هذیل بادیۀ عرب گذرانید که افصح عرب بودند، و بعد اززان از مسلم بن خالد زنجی مفتی مکه درس خواند و در سن ۱۵ سالگی از واجازت فتوا گرفت.

در سنه ۱۷۰ هـ۷۸۶م بمدینه رفت و درانجا از امام مالک بن انس  تحصیل حدیث نمود و موطاء را در نه شب حفظ کرد ونیز از سفیان بن عیینه و فضل بن عیاض و دیگر ائه حدیث فراگرفت تاکه اورا جوان دانمشند تر به کتاب الله وسنت شناختند . چون امام مالک در سنه ۱۷۹هـ۷۹۵ م بمرد شافعی به یمن رفت و درانجا یا یحیی بن عبدلله امام زیدیان ملاقی شد و در سنه ۱۸۴هـ۸۰۰م اورا به تشیع متهم نمودند ولی او ازیمن به رقه پیش خلیفه هارون الرشید آمد و بمدد فضل بن ربیع وزیر این تهمت را از خود رد نمود.

۱بروکلمان۳/۳۵۳

۲پورسینا۲از سعید نفیسی طبع تهران۱۳۳۳ ش

۳تاریخ ادبیات صفا۱/۳۰۸

شافعی در عراق با علماء عصر محشور گشت و با محمد بن حسن شیبانی صاحب امام ابو حنیفه نشست و شیوه فقهی عراق را با طریقۀ حجازیان در امیخت و برای استفادۀ مزید و حج به مکه و مصررفت و درنجابا احترام  پذیرایی شد و بنای مذهب خود را گذشت تاکه در سنه ۱۹۵هـ۸۱۰ م به عراق برگشت و در بغداد حلقۀ تدریس و شاگردانش وسیع شد و مردم از طریقۀ  رأی برگشتند و او مذهب قدیم خودرا ترتیب داد و کتاب خود الحجه را نوشت که چهار نفریاران عراقی او احمد بن حنبل ابوثور وزعفرانی و کرابیسی انرا از روایت کردند.

مدت اقامتش در عراق دوسال بود و در سنه ۱۹۸هت۸۱۳ م روز ۲۸ شوال به مصر رفت و مذهبش درانجا روایی یافت و اقوال جدیدش که انرا مذهب یاقول جدید گویند و در کتاب الأم فراهم امده بمیان امد و علت تجدید نظر او بر مذهب قدیم ابن بود که در مصر از علمای آنجا حدیث وفقه را شنید، و اوضاع اجتماعی و عادات مردم را ماسوای آنچه در حجاز و عراق دیده بود مشاهده کرد بنابرین در برخی از مسائل وجهۀ اجتهادش برگشت و در فسطاط مصر روز جمعه سلخ رجب ۲۰۴ هـ۸۲۰ از جهان رفت و در سفح مقطم مدفون شد.

شافعی مرد پارسا و عفیف و نیکو سخن و دارای منطق قوی وجودتت رأی و شجاعت و اخلاق نیکو زیرکی  بود در عربی اشعار نیک میگفت و او موسس مذهب خاص فقهی اهل سنت و موسس علم اصول فقه است که مذهب او وسط مذهب اهل حدیث یعنی امام مالک و مذهب اهل رأی یعنی امام ابوحنیفه بوده .و قراریکه در کتاب الام گوید: اصل کاروی قرآن و سنت است و بعد از ان قیاس است بران دو و حدیثی که متصل گردد و اسناد آن صحیح باشد مورد عمل اوست . اما اجماع هم از خبر مفرد افضل است و از حدیث هم معنی ظاهری آن مراد باشد و اگر چند حدیث در موردی بدست آید آنچه اسنادش صحیح تر باشد اولی خواهد بود اما حدیث منقطع اهمیتی ندارد.

۱بروکلمان۳/۲۹۳

در مورد قیاس نظر شافعی اینست که اصل بر اصل قیاس نمیشود و بر اصل چرا و چون نتوان گفت. اما فرعی که قیاس ان بر اصل صحت یا بد و علت آن منضبط باشد صحیح شمرده و اقامت صحت به آن میشود.۱

امام شافعی سنت صحیح را مانند قرآن بدوشن شرطی واجب الاتباع شمارد، و استحسان و رأی را که مالکیان و حنفیان به آن قائل اند قبول ندارند و کتاب ابطال الاستحسان را درین باره تألیف کرده است  علاوه ازین امام شافعی احتاج بعمل اهل مدینه و عمل به خبر واحد صحیح را هم رد کرده و بنابرین عمل مردم بغداد اورا ناصر السنه نامیده اند.۲

از جمله علمای خراسان که تاج الدین سبکی انها را بمهذب شافعی نسبت داده نامهای چند معروفیکه به عصر مورد بحث ما تعلق دارند چنین است:

امام محمد بن اسماعیل بخاری صاحب صحیح بخاری (۱۹۴/۲۵۶هـ۹ و قاسم بن سلام محدث و فقیه متولد هرات ومتوفی در مکه ۲۲۴ هت و احمد بن سیار مروزی زاهد

۱تاریخ تشریع اسلامی ۲۷۳ بحوالت کتاب الائم امام شافعی

۲تاریخ تشریع ۲۷۴

۳بروکلمان۳/۲۹۸

۴بروکلمان ۳/۲۹۴

و حافظ مولف تاریخ مرو (متوفی ۲۶۸هـ) و احمد بن نصر نشاپوری زاهد مقری مفتی نشاپوری (متوفی۲۴۶هـ و شیخ شافعیان در عراق محمد بن احمد ترمذی امام و زاهدی و محدث (متوفی ۲۹۵هـ۹ و محمد بن ابراهیم پوشنگی که بخاری هم از روایت کند و در نشاپور شیخ حدیث بود(۱۰۴/۲۹۱هت۹ و محمد بن علی علی حکیم ترمذی زاهد وصوفی و محدث خراسان (حدود۲۸۵هـ) و محمد بن نصر مروزی امام جلیل و محدث (۲۰۲/۲۹۴هـ) و امام ابوداود سلیمان بن اشعث سجستانی صاحب سنن (۲۰۲/۲۷۵هت) و عثمان بن سعید سجستانی مشهور به دارمی محدث  و فقیه هرات (متوفی ۲۰۸هت۹ و عسکر بن حصیین نخشبی شیخ جامع علم و دین (متوفی ۲۴۵هـ)۱