باختر و توران
اهمیت موقعیت یک منطقه به اندازه در حیات و روحیات یک قوم تأثیر دارد که میتوان علل و منشأ تمام اختصاصات زندگانی ایشان را در آن سراغ کرد.
تاریخ بوضاحت نشان میدهد که متهاجمین یغماگر آسیای مرکزی چطور بکرات از راه (درۀ زرافشان) به (سغدیان) و (مرو) و (باختر) سرازیر شده اند قسمت غرب فلات آریائی ها بواسطه وجود بحیرهٔ خزر و کوههای آذربایجان از دست گزند این آفت در پناه بود و تنها قلمرو باختر با یغماگران آسیای مرکزی دست و گریبان بود. برای اینکه وضعیت باختریها با تورانی ها یا طوریکه معمولاً میگویند مقابلهٔ (ایرانی و تورانی) در قدیم ترین زمانه ها در نظر مجسم شود بهتر است از زمان اوستا تا زمانه های تاریخی نگاه مجملی در ین زمینه افگنده شود.
در اوستا ذکر شده است که (کاوه یوسراوا) و (ویشتاسپه) جنگ های شدیدی با (تورا Turas) یا (تویریاها Tuiryas) نموده اند. آیا این دشمنان شاهان باختر کی بودند؟ در زبان قدیم باختری دو کلمه فوق (دشمن) و (ظالم) معنی میدهد (استرابون) از سرزمین توریها بشمال پارتیا بطرف علفزارهای اکسوس سحن میراند.
در داستانهای تازه تر (تورانیها) خطرناک ترین دشمنان شاهان باختر بشمار رفته اند. در علفزارهای بین اکسوس و ایگزارت جیحون و سیحون مورخین (عرب) قومی مسکن داشت که مجموع آنها را فارسی ها (اسکائی) و یونانی ها (سیت) خوانده اند. این اسکائی ها و سیتی ها عموما قبایلی بودند چادر نشین که بیشتنر به تربیهٔ . انات حیو میپر داختند و از قدیمترین زمانه ها اراضی حاصل خیز باختر و سغدیان نگاه پر حرص و آز ایشان را جلب نموده بود. (سیروس) وقتی که باختر و سغدیان را فتح نمود برای حفاظت این دو ولایت با اقوام فوق مبارزۀ زیاد نمود از وسط قرن ۲ ق م گرفته بعد این قبایل چندین مرتبه به پارتیا و مرجیانا و باختر تهاجمات کردهاند آیا از خاندان (ارساسید) پارتیا دو نفر فرهاتس دوم Phraates II و ارتیانوس دوم Artahanus II در مقابله اسکائی ها کشته نشدند؟ تا اینکه مهرداد دوم پارتیا را از یغمای آنها نگاه کرد ولی باز هم در حوالی ۱۰۰ ق م در باختر نفوذ نموده سرزمین حاصل خیز هلمند (ساکاستانا) یا سیستان را متصرف شدند و در حوضه اندوس هم دست یافتند هکذا آمدن یوچی ها یا کوشانی ها و تشکیل سلطنت مقتدری در آریانا مربوط به همین موضوع است غیر از این عناصر آیا هیاطله، ترک ها تا زمان تهاجمات چنگیزخان همه از ماورای اکسوس به باختر نریخته اند؟ با این شهادت های صریح تاریخی شکی در مندرجات اوستا باقی نمانده و حتما پیش از زمان سیروس و مادها شاهان باختر همیشه با قبایل علف نشین شمال مصروف مقابله و پیکار بوده اند.
در اوستا باشندگان باختر سراسر یک ملت (سوارکار) نمایش یافته و واضح معلوم میشود که اسپ را خیلی دوست داشتند و در زندگانی آنها رول مهمی بازی میکرد. پیشتر در ذیل شاهان (اسپه) دیده شد که بسیار نامهای مردان معروف و شاهان باختر به کلمه اسپ منتهی میشد و یکی از مراکز مهم آن والا قریب بلخ امروزه بنام (هزار اسپ) یاد میشد. قربانی اسپ در اوستا مهمترین قربانیها بشمار رفته چنانچه قربانی صد اسپ برابر هزار نرگاو و ده هزار حیوانات دیگر منزلت داشت تنها در سلک نظام داریوش چهارم سی هزار سوارکار بلخی منسلک بود. گفته میتوانیم که اسپ علامه فارقه و نشان مسکوکات شاهان یونانی این سرزمین بود تمام این چیزها نشان میدهد که وقتیکه آریائی ها در سغدیان و بکتریان و مرجیان متمرکز شدند و زراعت بعلاوه مالداری نزد آنها ترقی کرد، لزوم حفاظت اراضی از مهاجرت لاینقطع اقوام علفزار شمال و یغمای آنها بشدت حس میشد و این مسئله خود بخود در میان آریائی ها نجابت جنگجوئی را بمیان آورد که وظیفه آن دفاع خاک باختر بود پیشتر گفتیم که غرب فلات آریائی ها را بحیره خزر و کوههای آذربایجان در امن نگاه میداشت حال آنکه باختر بر روی نفوذ مهاجرت و تهاجم اولادان صحرا باز بود و فقط شمشیر و بازوی توانای مردان جنگ آزموده میتوانست که اراضی حاصل خیز باختر را محافظه ،کند باختری که حتی در قرن ۶ ق م هم از نقطهٔ نظر مدنیت مدنیت ابتدائی را پیموده بود، بخوبی چشم حرص بادیه نشینان را جلب میکرد گفته میتوانیم که تهاجمات اقوام مناطق علفزار آسیای مرکزی در باختر و سغدیان و مرجیان از زمان ترقی پرورش حیوانات و انبساط زراعت شروع شد و در اثر دوام و شدت این حملات بود که همدردی و وحدت آمال بیشتر در میان باختری ها پیدا شده اسباب اتفاق و برتری دسته جنگجویان در آن جامعه گردید هکذا یکی از راز های مهمی که نسبت به دیگر نقاط فلات آریان اولتر اسباب تشکیل دولت و نظام سلطنت را در باختر فراهم کرد همین مفکوره مقابله با اقوام علفزار بود که آنرا معمولاً بعنوان جامع مقابله (ایرانی و تورانی) یاد میکنند و در حقیقت عبارت از مقابله باختری ها با اقوام علفزار شمال است.
حالا که سخن به اینجا رسید باید متذکر شد (یوروات اسپه) و (ویست اسپه) شاهان همین سلطنت بودند که در اوستا ایشان از سلسله که بنام (پاراداتا Paradhata) و (کاوه) یاد شده اند مجزی اند و با قسمت های مخصوصی که بنام شان علاوه شده و دیگر اختصاصات دسته سومی تشکیل میدهند. (دونکر) از روی تفحصات خود زمان سلطنت باختر را از ۱۱۰۰ تازه تر قرار نمیدهد و عصر حکمفرمائی ویست اسپه را به حوالی ۱۰۰۰ ق م تخمین میکنند و میگویند شاهانی که اشتر دوکوهانه و گاو کوهان دار در حوالی ۸۵۰ ق م بقسم باج برای سلمانسار دوم آشوری فرستاده اند و تیگیت پلیسر دوم در ۸۴۵ ق م در اراکوزی نفوذ ایشان را تهدید نموده و بالاخره سیروس ایشان را منتفی ساخت، جانشینان ویست اسپه بودند.
در آخر نا گفته نباید گذاشت که در ین سلطنت باختر طبقه جنگجو و روحانیون هر دو اهمیت زیاد داشتند چنانچه شهرهای (زاریسپ) و (بکترا) مراکز آنها بشمار میرفت و در اثر ترقی همین دو روح بود که زوراستر از نقطه نظر دین انقلابی در جامعهٔ باختری تولید کرد و روح عسکری و جنگجوئی که در زمان هخامنشی ها تهدید شده بود، در عصر تهاجمات یونانی دوباره جان گرفته و در دامان کوه های سر بفلک کشیده مدت چهار سال جنگجویان این کشور مهمترین کارستانهای جنگی را به یونانی ها نشان دادند.