32

معبد زور یا زون در زمین داور

از کتاب: جغرافیای تاریخی افغانستان
04 November 1982

این معبد که از بقایای دورۀ قبل از اسلام و کیش آفتاب پرستی بود حین غلبۀ اسلام در قرن اول اسلامی از بین رفت.

درین بارۀشرحی در کتاب افغانستان بعد از اسلام ( طبع کابل ۱۳۴۵ ش ) از صفحه ۱۱ تا ۱۵ نوشته ام ولی در آنوقت موقعیت حقیقی این معبد معلوم نبود و چون در کتاب تاریخ اصل نام ها مسخ شده داون و زوز و غیره طبع کرده اند بنابرین معلومات ذیل را ضمیمۀ آن حصۀ کتاب می سازم تا مبحث مذکور به نتیجه قطعی برسد.

در الکامل طبع بریل ۱۸۶۹ م ( ج ۳،  ص ۱۲۹ ) نیز داور و زور را به غلط ( بلدالداون و جبل الزور ) طبع کرده اند که در نسخ خطی جبل الروذ – الرور – الرود هم بوده و همۀ آن از غلط نویسی کاتبان نشئت کرده است.

شکل صحیح این هر دو کلمه از روی واقعیت امروزی به خوبی تشخیص شده می تواند بدین معنی که اکنون این سرزمین غربی مجرای هلمندرا که متصل به کوهسار جنوب غور است ( زمین داور ) گوییم که آثار بلاد و آبادی های کهن در آن فراوان نمایان است و زراعت آن از آب دریاها و کاریزهاست که در آن وادی زیبا اقوام علیزی افغانان پشتو زبان سکنی دارند و مرکز اداری آن اکنون موسی کلاست که در جنوب آن به فاصلۀ دو سه میل جایی به نام ده زور علیا و سفلی موجود است و همدرین جا آثار مخروب ابنیۀ کهن نمایان است که آنرا مردم ( کافر قلعه ) گویند.

پس از روی همین تسمیه و موقعیت با وثوق نزدیک به یقین گفته میتوانیم که شکل صحیح هر دو کلمه داور و زور است که باید بقایای این معبد کهن سال را با حفریات علمی باستان شناسی کشف کرد. اما در بارۀ املای زون هم میتوان گفت که تصحیف کاتبان نیست زیرا شکل سوناگیر آن در نوشته های هیون تسنگ نمایان است.

سون = زون به مادۀ sun انگلیسی میانه نزدیکی دارد. که معنی آن آفتابست و در انگلوساکسن Sunne بود که قرابتی با Sonni جرمنی دارد. و در السنۀ آریایی قدیم هند و اروپا ریشۀ آن در Su-en-Sau-eu به نظر می آید (۱)  که در سنسکریت Sura به معنی افتاب و شخص هوشیار و دانشمند = سوری بوده و سوریا Surya  به معنی آفتاب یا رب النوع شمس است که در ریگویدا و اوستا نیز ریشۀ قدیم دارد. و سور در بهاشامیاه مجسمۀ خدا یا بت یا آفتاب بود (۲)  که در متالوژی هند و اسمای اعلام و اماکن هندریشۀ عمیقی دارد. و علاوه بر معنی آفتاب گاهی مفهوم پهلوان، نیز از آن مراد می شد. (۳)  که در اوستا هم سوره معنی قوی و توانا داشت. (۴)

بدینطور اشکال زور و سور و سون و زون همه سوابق تاریخی دارد  و آنچه در گزارش هیون تسنگ و تواریخ عرب ضبط شده ( زور- زون ) هر دو صحیح است. و نام های قبیلۀ زوری و سوری هم به یک ریشه میگردد. منتهی املای داون و زوز در الکامل تصحیف صریح است که طابع هم آنرا تصحیح نکرده است. هیون تسنگ دوبار این معبد معروف را ذکر کرده یکی در سال ۶۳۰ م هنگامی که از کاپیسا به هند میرفت گوید. به فاصلۀ ۷۰ الی ( تخمیناً ۲۳ میل ) در جنوب کاپیسا کوه او – لو – نو O-LO-NO ارونا Aruna دارای مغاره ها و تیغه ها و پرتگاهای مهیب است و نخستین بار (سونا) روح آسمانی از فاصلۀ دور بدینجا آمده ولی بعدآ به کوه بلند سوناگیر ( تسو – نا – هیلو ) به سرزمین ( تسوکو – چا ) یعنی زابلستان رفت. (۵)

بعد ازین در حین بازگشت از هند ماه جون ۶۴۴ م – ۲۴ هـ می نویسد: روح دیواه از کوه ارونا واقع کاپیسا به تسو – کو – چا ( Tsu-ku-cha ) ( زابل ) آمده در ناحیت های جنوبی آن در کوه سوناگیر اقامت نمود. تمام مردم آنرا پرستشی کنند و هر سال شهزادگان اشراف و مردم دور و نزدیک در جشن آن فراهم آیند و طلا و نقره و دیگر اجناس گرانبها را با گوسفند و اسپ دیگر حیوانات اهلی فراوان تقدیم دارند که احدی را جرأت تصاحب و طمع در آن اموال نباشد.(۱)

هیون تسنگ وسعت تسو – کو – چا را در حدود هفت هزار لی ( تقریباً دونیم هزار میل ) می نویسد که پایتخت آن هو – سی – نه (غزنه) شهر دیگر معروف آن هو – سا – له ( هزاره ) است و از بیان جغرافیون و مؤرخین دورۀ اسلامی نیز پدیدار است که نهایت جنوبی زابل تا کران های هلمند و سیستان میرسید. پس معبد سوناگیر باید در سرزمین های جنوبی زابلستان یعنی کرانهای هلمند باشد.

در اوایل عصر اسلامی که این معبد هنوزهم موجود بود. فاتحان اسلامی آنرا در ( زمین داور ) سرزمین نهایی جنوبی زابلستان یافته اند و مستر مارتن نیز عقیده دارد که معبد سوناگیر هیون تسنگ همان پرستش گاهیست که در زمین داور واقع بود.(۱)

در مؤرخاندورۀ اسلامی نخستین بار احمد بن یحیی بلاذری ( متوفی ۲۸۹ هـ ) در فصل فتوحات سیستان و کابل چنین گوید: « در سنۀ ۳۰ هـ عبدالله بن عامر به کرمان آمد وی ربیع بن زیاد حارثی را به سیستان فرستاد و او به وادی هلمند آمد و با پرویز مرزبان زرنج صلح کرد. و زمان حاکمی ربیع دونیم ساله بود که بعد از او عبدالرحمن بن سمره بر زرنج والی شد، وی بر نواحی رخج و بلاد داور نیز چیره آمد و مردم داور را در جبل زور ( زون ) حصار داد و با آنها صلح نمود. درین پیکارها از جملۀ هشت هزار – لشکریان ابن سمره چهار هزار تلف شدند. و بت زور را به دست آورد که از طلای ناب بود و چشمان یاقوتی داشت. وی دست های آنرا برید و یاقوت ها را بیرون کشید و به مرزبان آنجا داد و گفت: مراد من این بود تا بدانی که بت سود و زیانی را رسانیده نمی تواند. » (۱)

این واقعه را ابن اثیر در حوادث سال ۳۱ هـ به همین نحو از البلاذری نقل کرده که ضبط نسخه های فتوح البلدان ( الزور ) است ولی در نسخۀ مطبوع ابن اثیر ( مطبعۀ ازهریۀ قاهره ۱۳۰۱ ق ) الزوز و بلدالدوان طبع شده (۲)  و ظاهر است که این نام ها از طرف کاتبان نسخه ها مسخ گردیده و در ضبط آن تصحیف بعمل آمده است. بدانکه مؤورخان و جغرافیا نگاران اسلامی را در ضبط این نام تشویش است که آنرا به دو صورت ضبط کرده اند : مثلاً یاقوت حموی از قول ابوزید احمد بن سهل بلخی متوفی ۳۲۲ هـ و اصطخری ( حدود ۳۴۰ هـ ) ذکری را از معبد زمین داور مخصوصآ مانند البلاذری می آورد و نام بت را به دو شکل زور – زون ضبط میکند (۳)  که لی سترنج این معبد معروف را نزدیک شهر تل زمینداور قرار میدهد (۴)  و همین تل که جغرافیا نگاران عربی آنرا شهری از زمین داور شمرده اند (۵)  اکنون هم به همین نام موجود است. چنین به نظر می آید که از زمان قدیم درنقل این روایت تصحفی در املای اصل کلمه که ( زون ) بود وارد آمده و آنرا زور یا زوز و غیره نوشته اند. و حتی یاقوت نیز هر دو وجه را نقل کرده و گوید زور به ضم اول بتی بود در بلاد داور و زون به ضم اول بت و بتکده باشد جریر گفت:

یمشی بها البقر الموشی اکرعه مشی الهرابذ تغی بیعة الزون رویه راست: (۶)

و هنانة کالزون یجلی صنمه

از اسناد قدیم تر روشن می آید که کلمۀ زون یا زور اصطلاح عربی نیست زیرا نویسندۀ لسان العرب تصریح میکند که الزون به ضم زا همان زون فارسی است. و قبل ازو موهوب بن احمد جوالیقی ( ۴۰۵ – ۵۴۰ هـ ) الزور و الزون را هر دو به معنی صنم آورده و گوید: و هما معریان قال حمید : دأب المجوس عکفت للزون و قال آخر:

یمشی بها البقر الموشی اکرعه مشی الهرابذ حجوا بیعة الزون (۱)  پس زون عرب شکل معربیست از (سون) که در سوناگیرهیون تسنگ اشاره شده و رب النوع آفتاب است که شکل آن به صورت هیکل نیم تنه با شعله های که از عقب سر او زبانه کشیده بر برخی از مسکوکات هفتلیان منقوش است که مخالف دین بودایی و گرویدۀ آفتاب پرستی محلی بودند و دکتور جونکر بر برخی این مسکوکات نام های بلاد ( داور و زابلستان ) وغیره را هم خوانده است.(۱)  که از آن رابطۀ آئین آفتاب پرستی با داور ثابت می آید و کلمۀ گیردرسوناگیر هیون تسنگ همین غر پشتو است که در اسمای بلاد این سرزمین ریشه دوانیده مانند غور – غورستان – سپین غر وغیره.

مخفی نماید که در آثار همین کیش آفتاب پرستی معبد بزرگ دیگری در کوتل خیرخانه ۱۲ کیلوتری شمال غرب کابل نیز کشف شده که باستان شناسان آنرا معبد سوریا ( رب النوع آفتاب ) دانسته و هیکل مرمری سوریا را از آن برآورده اند که دو تن مصاحب رب النوع نیز بدو طرف وی دیده میشوند و هر سه بر عراده یی سوارند که دو اسپ آنرا می کشد و راننده عراده هم با کلاه نمدی نورستانی شلاق درازی در دست دارد. (۳)

اکنون از روی این کشف معبد سوریا گفته میتوانیم که کلمه (زور) معرب جو الیقی و یاقوت حموی نیز ماخذی کهن دارد و هر دو کلمه زون – زور مربوط به کیش آفتاب پرستی بود (۴)  که تا ظهور اسلام هم درین سرزمین رواج داشت و هر کلمه را تازیان از همین سرزمین برده و به معنی بت و مجسمه رب النوع آفتاب آنرا در ادب خود به مجوس و هریذ منسوب داشته اند که تحول این در کلمه چنین شد:

سوئا = سون = زون سوریا = سور = زور

این دو نام در اسمای قبایل و اماکن افغانستان تاکنون دیده میشود سناخیل عشیره ایست از اتمان زیی مندن افغان (۱)  و نام سناخان در افغانستان مروجست. سنارود شعبه یی بود از دریای هلمند در سیستان که روستا های آنجا را سیراب میکرد و سناباد در یک میلی طوس قریه یی بود مدفن حضرت علی بن موسی رضا ( رض ) (۲)  اما زور در نام قبیله معروف زوری هرات باقیمانده و زور آباد اکنون همان سورآباد مورخین است و قبیله سور افغان و سوریاخیل و سوریان غور که منهاج سراج شرح حال آنها را میدهد (۳)  از مظاهر مختلف این نام قدیم به شمار می آیند.

تعیین موقع معبد زور:

شرح فوق را من درجلد اول افغانستان بعد از اسلام ( طبع کابل ۱۳۴۵ ش ) نوشته بودم و بعد از آن به خواهش انجمن دوستان و شاگردان پروفیسوریان ریپکا مستشرق معروف چکوسلواکیا در یادنامه سال هشتادم تولدوی ( طبع پراگ ۱۹۶۷ م ) به زبان انگلیسی نشر کردم ولی در آن اوقات در تعیین مقام این معبد متردد بودم. اکنون از گفتۀ مردم زمین داور معلوم شد که در سه میلی جنوب موسی کلا ( مرکز زمین داور ) دیهی بنام ( دیه زور ) تاکنون موجود است که بر دو حصه تقسیم شده و آنرا زور علیا و سفلی گویند.

درین دیه آثار حصار و آبادی های کهن سال مخروبه نیز دیده میشود و مردم مسلمان کنونی آنرا ( کافر کلا ) گویند که مسکن کافران قدیم بود و میتوان زور کهن مؤرخانرا در اینجا تعیین کرد زیرا نام قدیم ( زور ) تاکنون بران باقی مانده است.

در الکامل ابن اثیر ( طبع بریل ۱۸۶۸ م ) نام های داور – زور به غلط بلد الداون و جبل الزور (؟) طبع شده است که نسخه بدل های – جبل الرود – الرورالرود دهم دارد و صحیح آن بلاشک همین بلدالداور و جبل الزون است که اکنون هم زمین داور دیه زور گویند و مسکن اقوام علی زی پشتون است و این منطقه در ماورای هلمند در جنوب غور افتاده و آثار بلاد قدیم و قلاع کهنه فراوان دارد که به دوره های مختلف تاریخ تعلق می گیرند.

طوری که در بالا گفتیم املای زون و زور هر دو در کتب تاریخ و ادب مذکور اند و در نظر من هر دو کلمه درست و اما ریشۀ کلمۀ زون را در سونه گیر مذکور در – سی – یو کی هیون تسنگ یافته میتوانیم  که باید جبل الزون عرب ترجمۀ سونه + گیر ( زون + غر = کوه – زون ) باشد.

ریشۀ این کلمۀ قدیم آریایی در زبانهای دیگر این خانوادۀ السنۀ در اروپا نیز به معنی آفتاب دیده میشود چنانچه در انگلیسی میانه هم سون از ریشه Sune انگلوساکسون آمده که در جرمنی Sonne بوده و این همه به منبع هند و اروپائی SN-EN-SAN-EN بر می گردد.

اما کلمه سوریا در سنسکریت به معنی آفتاب یا دانشمند بوده و سوری یا سوریا رب النوع آفتاب یا خود آفتاب را میگفتند که ریشه های آن از رگوید او اوستا آمده است.

در بهاشای میانه سور بمعنی تمثیل رب النوع و بت یا آفتاب آمده که در اساطیر کهن و نامهای اشخاص و اماکن هندریشه های استواری دارد.

بدین نهج کلمه سورگاهی به معنی پهلوان هم بوده و در اوستا به شکل (سوره) مفهوم قوی نیرومند داشته است.

بنابرین ملاحظات اشکال زور – سور – سون – زون و داور از نظر زبان شناسی و تاریخ صحت داشته ولی ممسوخات داون و زوز از تصرفات کاتبان نسخ خطی خواهد بود.

ناگفته نماند که در پشتوی وادی ارغنداب و هلمند ( سونی ) به ضم اول و واو مجهول و فتح نون صفت شخصی است که به بت شبیه بوده و قد کوتاهی داشته باشد.