32

روضه الفریقین

از کتاب: مقالات دری

یک متن نایاب ناشناخته زبان دری خراسان قرن ششم آغاز قرن ششم و انجام قرن پنجم هجری از نظر فکر و اندیشه زمانیست که اگر آنرا دورۀ اختلاط و امتزاج افکار در عالم اسلام بدانیم، بعید نخواهد بود و من آنرا باعتیار بزرگترین مفکر این دوره (عصر غزالی) میگویم، که افکار دینی و فلسفی باهم آمیخته و مکتب فقه با تصوف یعنی ظاهر با باطن امتزاج یافته است.

درین زمان که ستارۀ عروج غزنویان فرو می نشست و غوریان و سلجوقیان بر آسیای میانه و خراسان دست می یافتند کانون تفقیه و تصوفگرم بود و در مساجد و مدارس خراسان تدریس علوم منقول و معقول می شد و بسا خانقاههای(تصوف نیز وجود داشت.

چون ار عصر خلفاء عباسی فلسفۀ یونان با تمام مکاتب فکری آن هم در مدارس کشوهای اسلامی نفوذ داشته و برای تلفیق علوم منقوله با معقولات (علم کلام) نیز رواج تمام یافته بود و بازار مناقشه و جدل بین مکتب های مختلف فکری گرمی داشت، جمعی از صوفیان صاحبدل درین میانه (زیمت عشق بکونین صح کل) کردند و خواستند که شیوۀ اهل ظاهر را به ظاهر مذاهب فقهی پابندی داشتند بارویه اهل دل پیوستگی دهند.

در چنین محیط فکری امام غزالی با احیاء علوم الدین و کیمیای سعادت تش برآمد و بعد از آن فخر رازی در تفسیر کبیر به تطبیق دین با فلسفه پرداخت و شیخ صالح ابو الرجاء مومل بن مسرور شاشی خمرکی که در بخارا و غزنه و بلاد خراسان درس خوانده و صوفی پارسای بود، که در رباط یعقوبی صوفی در مرو می زیست و به هدایت مردم می پرداخت، وی امالی داشت بر بیان رفتار فریقین (یعنی اهل ظاهر و متفقهان قشری و اهل باطن یعنی صوفیان اهل دل که مبنی بر آمیزش اصول تصوف و عرفان با احکام  فقه باشد وفات این فقیه و صوفی صاحبدل در مرو در سال ۵۱۷ ق است و نصایح و اقاویل اورا یکی از مریدانش جمع کرده که بنام روضه الفریقین به زبان دری بسیار فصیح و روان یک نسخه از آن  در ۴۷۲ صفحه قطع ۲۰ ضرب ۱۲ سانتی متر بخط بسیار خوب نسخی خوانای قرن ۹-۸ در دست است و کاغذ آن مهره زده خاکی سمرقندیست که عدد سطور هر صفحه ۱۴ و عناوین فصول گاهی به لاجورد و گاهی طلایی است سر ورق آن لوحۀ کوچک میناتور زیبای کار بخارا را دارد و شخصی که سواد و ذوقی داشت، این کتابرا سرا پا خوانده و در بعضی موارد تصحیح کرده و بر هامش آن (ظ..) نوشته و در بسا موارد هم علامت (سه نقطه) نشانه استفهام باشد بر حاشیه گذاشته است . بر ورق اخرین متن کتاب شباهتی ندارد ولی این نکت را روشن می سازد که این صفحه را بعد از وفات خواجه عبدالله احرار مراد جامی (متوفا ۸۹۶ ق۱۴۹۱م) نوشته اند و متن کتاب پیش ازین تاریخ نوشته شده است که دارای خاتمه و تاریخ کتابت و نام کاتب نیست ولی از خصایص املا و کاغذ و طرز خوش نویسی نسخی حدس توان زد که آنرا پیش از ۸۹۶ ق در بخارا نوشته باشند.

در آغاز کتاب بعد از حمد و نعت مختصر عربی بمطلب آغاز شده که قال الشیح ابورجاء المومل بن.. ) و این نام بارها در متن به کلمات شیخ الوالرجاء امام برهان و قال الشیخ تکرار گردیده و با نصایح متعددیکه در متن کتاب آمده ما قائل و املا کنندۀ این کتاب را همین ابورجاء مومل شاشی شماریم. که ما تن دیگری خواهد داشت،و این رسمی بود که مانند طبقات صوفیه شیخ الاسلام عبدالله انصاری هروی خود امام ومطالب عرفانی و دینی و غیره گفتی و اتباع و شاگردان او نوشتی، که این رویه تاکنون در هندوستان رواج داشت (و ملفوظات ) بسا از مشایخ و اولیا موجود است و آخرین کتاب این شیوۀ نگارش مناقب و ملفوظات دوست محمد قندهاری پیشوای متاخر طریقت نقشبندی در دامان دیره اسماعیلخان تالیف معزل الدین بن عبدالکریم ۱۲۷۱ ق است.

از مطالعه این نسخه واحده بر می آید که مراد ابورجاء آن بود که احکام فقه را با توجیهات صوفیانۀ آن بر شاگردان تقریر کند و آنها در کتابی بنام روضه الفریقین فراهم آورند.

نام کتاب در آغاز ذکر نشده و بعد از مطالب بسیار وعظ آمیز در (ص ۴۳) در ضمن حکایتی چنین آمده است:

حکایت : پیر خرقانی گوید : این خلق را از شیطان آن برو نیامد، که ازین دو قوم آمد از عالم فاسق و از جاهل ناسک یکی گوینده نا کننده دیگر کنندۀ نا داننده این خلق از آتش حرص عالم ناکننده میگریزند و در دود جهل زاهد ناسک میمانند و از راه می افتد کوتا کنیم که زبان ماده است هر ساعتی فرزندی زاید و سخن دراز می گردد ولیکن مارا بر مراد رغبت طالبان می باید رفت، و طایفه رغبت نمودند بر مراد ایشان رفتیم و این کتاب را روضه الفریقین نام کردیم و در خواسته شدن دکه بر سر هر کتابی حرفی چند این معنی گفته آید تا باشد که خواننده را حرصی پیدا آید و نیز باشد کحلی باشد که تیره بدو روشن شود

(صفحه ۱۹ نسخۀ خطی)


نام این کتاب در فهارس و مظان موجوده یافته نشد و هر قدر که جستجو کردم از وجود نسخۀ دیگر چنین کتابی سراغ نیافتم ولی نام گوینده آن در کتب طبقات مذاهب و رجال امده است که شهری به علم و عرفان و تقوا و زهد داشت.

در آمیزش روج تصوف و عرفان با احکام فقه که کار اهل ظاهر است خود امام مومل شاشی مروی چنین استدلال لطیف دارد که نماز پاک کردن سراست از کونین چنانک طهارت پاک کردن نفس است از حدیث این نفس خواجه مرکبی است عنان وی بدست حواجه داده اند تا بر اختیار خواجه می گردد و رسولان فرستاده و راه خارستان و گلستان پیدا کرده و عنان مرکب بدست اختیار خواجه داده گرچه خواجه این مرکب رابر امیر شرع گرداند و در صف کفار بکار دارد، مرکب را سهم و سوار را غنیمت و گر در راه شهوت خود بکار دارد بخلاف امر، مستحق خزی و عقوبت بود اگر کسی گوید: فقها را وفقه را بدین چه حاجت؟ در کتاب فقه فقه باید لعمری چنانست لیکن طبع آدمی میال است بهر چیزی در آویزد نه مهمتر ان مائده را بیا رانید بطعامهای گوناگون تا طبع هر کس بچه میل کند ؟ و در مثل است الحق ثقیل این بار شرع گرانست هر مرکبی نتواند که این بار بکشد و تن آدمی بار  شرع گرانست هر مرکبی نتواند که این بار بکشد و تن آدمی از رنجهای گریز خواهد و براحت میل دارد از فقه بر دل بر نفس بارافتد سخن اهل معرفت مروج است دل را روشن کند روضه الفریقین که با چنین نیت و بدین اراده نوشته آمده موضع  یک فکر معتدل بین مکتب فقهی و عرفانی با انشاء بسیار روان و روشن است که هر دو پهلوی فکری و ادبی ان در خود استفاده و سندیست است  و این کتاب که تاکنون در کتب تاریخ ادب دری و رجالی معرفی نشده از روی نسخۀ واحده که پنجاه سال قبل از بخارابدست آمده و اینک زیر نظر نویسنده است درین مختصر گفتاری معرفی شد، که کار ترتیب و تحشیه و تعلیق و مهیا ساختن آن برای طبع و نشر بانجام رسیده است (۱)