32

در بیان آمدن سردار محمد عظیم خان

از کتاب: تازه نوای معارک

در بیان آمدن سردار محمد عظیم خان بموجب استدعای امیران سندهـ ووقوع گفتگو مابین اولیای دولت و امیران سندهـ و سردار محمد عظیم خان  و از تدبیرات امیران سندهـ اولیای دولت ، بخیر و عافیت متوجه لودیانه (۱) و سردار محمد عظیم خان عزیمت فرمای خراسان، و امیران سندهـ جلوس فرمای مسند ریاست سندهـ [نه جنگ شده، شاه از هوا آمد و بهوا رفت].


شاه قلم که شاهسوار توسن سخنوریست، رخ نهاد این داستان گردیده، بار این همه وقوعات بر فیل مدعا اندخته بمنزل مدعای رسانیده میشودکه : هرگاه سید محمد کاظم شاه، از جانب امیران سندهـ، بطریق رسالت روانۀ کابل کردند(۲)،از گلستان ملاقات سردار محمد عظیم، گلهای مراد بکام دل فراهم چید (۳) وکیل موصوف دستۀ گلهای رنگین زر کثیر ($)، در نظر سردار ممدوح جلوۀ ناز دادهف راغب شکارپور نموده.

------------------------------------------------------------ 

(۱)در ک بجای این کلمه نقاط گذاشته اندف از الف نوشته شد. 

(۲) الف: گردید. (۳) ک: چیند

(۴) ک : رنگین از کشمیر ، در نظر. 

سردار موصوف نیز فریفتۀ رنگ و بوی گلهای زر کثیر (۱) گردیده، معۀ برادران و سرداران هر یک دوست محمد خان و سردار شیر دل خان و امرای عالیشان به جمعیت عساکر چهل پناه هزار خوش اسپه (۲) و جوانان زره پوش، که نهنگ دریای جنگ بودندف معه وکیل امیران سندهـ از کابل برامده، از راه احمد شاهی، بقطع منازل، وارد مکان دادهر (۳) سرحد والی قلات گردیده. سر کار اشرف از ورود سردار محمد عظیم خان در مکان دادهر(۳) نهایت در هراس آمده، دستخطهای مبارک، بجهت دریافت نقص و عیار زر اخلاص (۴) و صداقت، بطرف امراء و خوانین که همرکاب سردار ممدوح بودند، بطریق اخفاء نوشته فرستاد که :

"سردار محمد عظیم خانف چون آهوئی بدشت ختن مراد آمده و بر طبق مضمون : 

صید مقصودی که من در آسمان میخواستم 

در زمین اکنون، بدام بخت مقصودم فتاد

در حال صلاح آن امرائیکه خود را از خویشان 

و هواخواهان سر کار اشرف میشمارند چیست ؟ که 

-------------------------------------------------------------------------------------- 

(۱)ک:گلهای از کشمیر [؟]

(۲)ک: هزار خویش دستۀ جوانان [؟]

(۳) این کلمه در ک نیست از الف گرفته شد، دادهر در ده میلی جنوب غرب سبی ، سرحد سندهـ و بلوچ بود.

(۴) ک : از اخلاص [؟[

مقدمه نزدیک آمده است، هر چه که مادفی الضمیر آن عالیجاهان بوده باشد، زود بعرض رسانید، که دانستۀ سرکار اشرف گردد."

خوانین مذکور، در جواب بذریعۀ عرایض بعرض رسانیدند که : سرکار اشرف از حلقه بگوشان و خدمتگذاران و جان فشانان سرکار اشرف میباشیم، و برای دولت سلطنت سرکار تشنه لب، بلکه یعقوب  صفت از بس انتظار [مفارقت یوسف لقای سر کار اشرف، چشم بی نور گردیده، که بعد از مدت، نسیم این پیراهن] یوسف سلطنت اولیای دولت، بمشام آرزو رسیده، که روشنی افزای دیدۀ مدعایم (۱) گردیده. خدا نخواسته هرگاه سردار محمد عظیم خان با سرکار اظرف، در میدان مقابله، چنگ  جنگ در نوا  آورد، انشاء الله تعالی در عین (۲)نواختن چنگ جنگ آهنگ خارجی  از قانون ناساز کاری بر آورده، خود ها را از سردار محمد عظیم خان جدا ساخته آمدهف ملحق رکاب سرکار اشرف خواهیم شد. و این شکار که عبارت از محمد عظیم خان میباشد، بپای  خود بدام صیاد می آید، اورا گرفتار ساخته، بسر کار اشرف خواهیم داد."

چون چنین عرایض خوانین مذکور، به پیشگاه اولیای دولت رسید، باری شاهد جمعیت هم آغوش سرکار اشرف گردیده، 

--------------------------------------------------------------------------------- 

(۱)الف:مرادم .                        (۲)الفک در حین .

و صورت اطمینان از مرات آرزویش رخنمای شده. در ساعت همین احوال خوانین مذکور، در حیز تحریر و تعبیر (۱) آورده، جانب امیران سندهـ فرستاده و هم اعلام نمود: که حال اندک استقامت آن عالیجاهان بکار است.

چونکه دستور دیرینۀ افغانستان خراسان است، هر جائیکه چراغ دولت افروخته بینند، پروانه وار هجوم می آرند. و در مجلسی که سفرۀ شیرین [مکنت] گسترده یابند. مگس وار رجوع میگیرند(۲) هر گاه خوانین خراسانف صورت اتفاق سر کار اشرف و آن عالیجاهان در آئینه خیال ملاحظه نمودند، همانوقت بی جنگ آمدهف برکاب نصرت مآب ملحق خواهند شد، و این فتح و فیروزی، هم آغوش اولیای دولت خواهد گردید، و نقش نیکنامی و علو همتی آن عالیجاهان، تا ابد یادگار عرصۀ روزگار خواهد ماند(۳). و این ارتفاع ناموس آن عالیجاهان در شهر و تمام اکناف عالم جلوه نمائی خواهد گرفت، و منفعت  این دولت بلند ناموسی، نصیب حال آن عالیجاهان خواهد شد. از انجا که امیران سندهـ در اصل لباس کشیدن امنای دولت از شکاپور، بخیاط اندیشه (۴) و صلاح، موافق اندام استعداد اولیای دولت، بگز تدبیر پیموده، و به مقراض فکر فکر صایبه بریده، وبرشتۀ سوزن تجویز و حیله دوخته بودند، با وجود نوشتن فقرات رنگین از بلند ناموسی، هر گز در دل امیران سندهـ

---------------------------------------------------------------------- 

(۱)الف: تقریر                           (۲)ک: میگیزیدند. الف: مانند متن .

(۳) الف: خواهد شد.                  (۴) ک : اندلیث [؟].

سرایت نمیکرد، و اصلا [ملتفت ] نوشتجات اولیای دولت نمیشدندف و در پی حصول مدعای خود، بیش میکوشیدند. تا اینکه  میر صاحبان حیدر آباد و میر صاحبان خیر پور از روی خیر و دفع شر، بادۀ مدعا را در شیشۀ اتفاق بین خود بند نموده، امیران حیدر آباد هر یک عالیجاهان میر کرم علی خان و میر مراد علی خان و دیگر امیران و امیران خیرپور هر یک عالیجاه میر سهراب خان و میر رستم خان و غیره امیران معۀ قشونات موفور و آلات محاربات : اتواپ و تفنگها و شمشیرها و سپرهای کلان، که در سایۀ ان شی ماده با شیر بچها خواب کند، و خیام گلگون و لواهای بوقلمون و غیره سامان رزم و بزم، از حیدر آباد خیر پور بنا بر مقابله و مصالحۀ سردار محمد عظیم خان برآمده. به قطع مناز، مشورت کنان عبور دریا نموده، وارد لارکانه (۱) و چند ایام در انجا توقف گرفتهف بعده سلسلۀ عزیمت را بحرکت آورده، در مکان قبۀ مرحوم محمد شاهل عباسی (۲)ف منزل انداز گردیده. خیام گلگون در انجا مضرب نموده، توپخانۀ تدابیر خود را آتش دادند. آنچه که 

-------------------------------------------------------------------------- 

(۱)ک: لدوکانه [؟]که صحیح آن لارکانه است، در (۱۲) میلی جنوب غرب شکارپور برکنار راست دریای سندهـ . 

(۲)ک: محمد شاهی عباسی. ولی صحیح آن مطابق الف، ب، ج محمد شاهل است، و این نام سندهی است، و جای معروفیست در لارکانه. مردم آنرا شاهل محمد هم گویند. از لار کانه ۶ میل فاصله دارد(-سند گزیتر ۴۹۸).

باروت خانه از فن و دانش خودها، در صندوقخانۀ استعداد دانشوری و حیله سازی خود داشتند، همه را صرف این معرکه آرائی [می] نمودند، فقط .