شبنم

از کتاب: دیوان علامه اقبال لاهوری ، قطعه

گفتند فرود آی زواج مه و پرویز (۱)

برخودزن و با بحر پر آشوب بیامیز

با موج در آویز

نقش دگر  انگیز

تابنده گهر خیز

من عیش هم آغوشی دریا نخریدم

آن باده که از خویش رباید نچشیدم

از خود نرمیدم

زآفاق بریدم

بر لاله چکیدم

گل گفت که هنگامه ی مرغان سحر چیست؟

این انجمن آراسته بالای شجر چیست؟

این زیر و زبر چیست

پایان نظر چیست

خار گل تر چیست ؟

تو کیستی و من کیم این صحبت ما چیست؟

بر شاخ من این طایرک نغمه سراچیست؟

مقصود نوا چیست

مطلوب صبا چیست

این کهنه سراچیست

گفتم که چمن زرم حیات همه جائی است

بزمی است که شیر ازه ی او ذوق جدائی است

دم گرم نوائی است

جان چهره گشائی است

این را زخدائی است

من از فلک افتاده تو از خاک دمیدی 

از ذوق نمود است دمید که چکیدی 

در شاخ تپیدی 

صد پرده دریدی

بر خویش رسیدی

نم در رگ ایام ز اشگ سحر ماست

این زیروز بر چیست فریب نظر ماست 

------------------------------------------- 

۱-پرویز, پروین است

انجم به برم ماست 

لخت جگر ماست

نور بصر ماست

در پیرهن شاهد گل سوزن خار است

خار است ولیکن زندیمان نگار است

از عشق نزار است

در پهلوی یار است

این هم زبهار است

بر خیز و دل از صحبت دیرینه به پرداز

بالاله ی خورشید جهان تاب نظر باز

با اهل نظر ساز

چون من بفلک تاز

داری سرپرواز ؟