خطیب
جناب سیادت مآب میر غلام رسول خان خطیب صاحب مسجد جامع هرات که در جلد اول این کتاب در ذیل تشریحات مسجد شریف شرحی از احوالشان رفته بود به شعر و شاعری نیز گاهگاه میل دارند و راستی که شعرهای خوبی هم نوشته اند. عمرشان به شصت میرسد و تمام روزگار زندگانی خود را به خطابت مسجد جامع شریف گذرانیده و هم یکی از علمای راستکار و پرهیزگار این محیط به شمار میروند.
در بهار زندگانی هر چه روید لاله است
نخل باغستان امکان را ثمر تبخاله است
نیست در اوضاع عالم جز تصوّر صورتی
گر چه دایر مینماید شعله جوّاله است
نشئه صهبای فطرت را خمار غفلت است
ارغنون مطرب این بزم آه و ناله است
رنگ الفت نیست اصلاً گلشن ایجاد را
گر چه زیبا می نماید چون زن دلّاله است
یأس میبارد ز اوج مطلب و کاخ امید
ریزش نیسان ما گویی ز ابر ژاله است
بی عنان چندان دود دلبستۀ دنیای دون
من ندانم بی حیا خرکره یا گوساله است
خط مشکین بر کنار عارض سیمین او
آبرو ریزد مگر تأثیر ماه و هاله است
ز آن نگاه گرم اوّل آه سردت شد دچار
چون که آهو تیر بردارد رم از دنباله است
این قدر نازک بدن شیرین سخن افتاده است
من نمیدانم ز چین یا سرحد بنگاله است
این رباعی از وی است
غم نیست که زلف او زرخ کاسته شد
عالم ز ظهور مهر آراسته شد
از ضربت تیغ نادری سرحد شرق
از زنگ فرنگ میغ پیراسته شد