كیری، گیری، گبری
نام اینجا درطبقات ناصری دردومورد مذکورافتاده، اول درآخرشرح حال سلطان مرد که این پادشاه را بدآنجا محبوس فرستادند ومشهد وی هم همین حصاراست دوم وقتی که قشون چنگیز قوای اغراق راتا حصار وکوهپایه (کیری) تعقیب می کند،ذکراین دیاردرمبحث حدیث ولایت خراسان ووقايج آن درکرت دومواقع می شود.وازموارد ذکراین دیارهمین قدرمی توان دریافت،که این حصار درماورای ا تک در پای سند درجامی واقع بود،که آغازحدود پنجاب و ثغورصوبه موجودہ پشاورباشد،نه به متن این نام درکتب تاریخ بصورمختلف آمده، بیهقی دراواخراحوال سلطان مسعود و پایان جلد مکشوف تاریخ مسعودی گويد:«.. پیش ازآن بمدتی وی (سلطان مسعود) را بقلعه کیری بکشته بودند...» ( ص ۴۸۱ نسخه خیلی من) درنسخ خطی بیهقی این نام
تعلیقات کیری........ (۳۶۳)
کیری گیری - کبری نوشته شده که این اثر (ص ۲۰۲ ج ۹) تراکی کی نوشته و گردیزی ( ص ۸۷- ۸۸) قلعة كسری ضبط می کند دربین این قوال برضبط ابن اثیراعتمادی ننوان کرد: چه يوه ورخ دور ازاین محیط بوده، و علاوه برآن نسخ خطی باررخ وی راندیده ایم،تا ضبط صحیح این نام را ازآن برآوریم. ولی ضبط کردیزی مورد دقت واقع می گردد،زیرا که وی زاده همین مرزوبوم بود،وبه عصرمسعود هم نزديك تر،ودرغزنه میزاست.دردونسخه خطی زين الاخبارکه مرحوم محمد قزوینی آن را درکیه برج و کسفورد انگلستان بدست آورده،ويك حصة كوچك کتاب را از روی آن طبع کر دی اند این نام کسری آمده، و می نویسد: مه سلطان مسعود را کوتوال کسری بگشت( ص۸۸) اما طابع و ناشراین حصه کتاب ملتفت صحت این نام نشده ونسخه بدلی نیز ندارد،وازاین پدید می آید که درهردونسخه گردیزی چنین بوده که ظاهرة ته حیف کاتبا نست.
درنسخ طبقات ناصرى نيزضد این نام بصورمختلف بوده، دره ن و ب کیری و ک ی هردوآمده،ودرنسخ خطی ها بعين مثل هر دو صورت آن نقل افتاده است. درنسخه اصل من نیزبصورتی نوشته شده که آنرا بر دو طوری می توان خواند، یعنی نه پائين يك يا دوبذرمی آید مأسوف عليه ميجرراورتی آن را ازنسخ خطی خویش گبری.گیبری گیری آورده وگوید که در نسخ متعدعلیها قديمه گبری گیبری است وبنام ابرشهری هم درباجورواقع بود وگبرکوت را امپراطورمغل ازهرحیدرهبری گرفته بود،اگراین قول راورتی مستند باشد باید صحیح آن گبری باشد، که را ورتی هم آنرا برگزيده است. مورخین دیگرمانند ومیرخواندوفرشته هم گیری با کبری آورده اند،ولی اگراین قلعه را بتول راوری درباجوربدانیم باید بای طرف أتك باشد،حال آنکه برخی از مورخین بعد ازعبوربرمسند ذکرحدی سلطان را درآن حصارآورده اند،وبا نوربایدحصاراندرماورای تك واقع باشد.ابوالفضل دراین امری (ج ۲ ص ۱۵۹) جائی را بنام گهری درکناربھت در قطارهزاره وغیره میآورد، که به دد ابه چهنت صوبه لاهورارتباط داشت،وهمین دوآبه را اکنون چچ گویند،که بین جيلم و سنده واقع است،وبعيدة عن با یادگیری یامیری مؤرخین همین گہری ابوالفضل باشد،که اکنون هم بنام گری حبیب الله وگری نجیب وغیره شهرت دارد( برای تکمیل این بحث رك : ۷۹)