دیوار های کابل و بالاحصار
از تحقیقاتیکه جترال کننگهم نموده پدید می آید که سر زمین کابل را بطلیموس ( متوفا ۱۶۷ م ) ذکر نموده که پایتخت آن کابوره KABURA و مردم آن کابولیتای KABOLTIAE بوده و این شهر را اورتسپانه – ORTOSPANA هم گفته اند. (آریانا انتکوا، ۱۷۶ )
در سنسکریت اورده هستهانه URDDHASTHANA به معنی شهر بلند است و هیون تسنگ زایر چینی در اول جولای ۶۴۴ م ۲۴ هـ از راه او . پو . کین (افغان ) و غزنه به فو، لی، شی، سا، تنگ نه رسید که با موقع همین کابل کنونی تطبیق میشود. وی از کابل نام نمی برد ولی پایتخت این سر زمینرا هم، فی، نه HU – PHI – NA می نامد که به عقیده ء کننگهم : کو فن مولفان دیگر همین هم . فی . نه ء هیون تسنگ است. وچون یک قرایت کلمه اورتسپانه پورته سپانه هم است و پورته در پشتو بمعنی بلندیست که بجای آورد URDDHA سنسکریت از طرف مردم بومی استعمال میشده . پس اوردهستهانه سنسکریت و پورته سپانه بمعنی جای بلند و حصار بلند است.(۱) که شهر قدیم و تاریخی کابل در بین آن بود. و اکنون بقایای آن بر بالای کوه آسه مایی و شیردروازه دیده میشود. برخی از نویسندگان بنای این دیوار ها را به اوایل عصر اسلامی به رتبیلان زابلی میرسانند . (۲) ولی درین بارۀسندی در دست نیست. و رتبیل شاه زابل از غزنه تا سیستان بوده نه کابل و درین شهر کابلشاهان حکم می راندند .
در سنه (۳۶ هـ ۶۵۶م ) چون عبدالرحمان ابن سمره کابل را فتح کرد، مؤرخانعرب این شهر را به همین نام ذکر می کنند .(۱) اما یعقوبی در حدود ۲۹۰ هـ ۹۰۲ می گوید: مدینۀ کابل عظمی را که جروس گویند عبدالرحمان بن سمره در خلافت عثمانی فتح کرده بود. (۲) چون بقول بیهقی جروس قلعت در میش بت غوره بوده و در سنه ۴۱۱هـ - ۱۰۲۰ م امیر مسعود از هرات و چشت بر آن حمله برده بود. (۳) و یا قوت نیز جروس را به ضمۀ اول و فتحه سوم شهری در غور بین غزنه و هرات میشمارد . (۴) بنا بر آن باید گفت که قول یعقوبی مورد تامل است.
به هر صورت کابل در قرن اول اسلامی شهشری بود که قلعت منیع و محکمی داشت و آنرا ( گرزندین ) گفتند ( شاید بمعنی منیع از گرزند پشتو که معرب آن جرزندین باشد و در نسخۀ مطبوع البلدان یعقوبی بدون نقاط طبع شده ) و چون به این حصار منیع رسیدن دشوار بود و هم پادشاه آن به هیچ کسی تابع نبود، بنا برین آنرا فتح گرزندین گفته باشند که در سنه ۱۷۶ هـ ۷۹۲ م فضل بن یحیی بر مکی آنرا فتح نمود و لی تا عصر یعقوبی حدود ۲۹۰ هـ هم کسی را بدین قلعت راه نبود. الا سوداگران را که به بازر گانی رفتندی. (۵)
حصار کابل به استواری معروف بود. و درون آن مسلمانان و هندوان و بتخانه ها بودند. و لوای شاهی پادشاهی هند را ازینجا می بستند و بزیارت بت خانه های آن می امدند . (۶) و بقول اصطخری حصار منیع کابل فقط یک راه داشت و در آن مسلمانان بودند، در حالیکه هندوان و یهودیان در ربض بیرونی شهر می زیستند . (۷) که مجمع سوداگران و خیلی آباد بود و کهندژ حصین و عجیبی داشت. (۸)
شریف ادریسی در سنه ۵۴۹ هـ ۱۱۵۹ م مینویسد.
«که کابل شهری بزرگ و دارای ابنیه نیکوست حصار کابل به حصانت و استواری مشهور است و یکراره صعود دارد.» (۱) طوریکه گذشت اشارات جغرافیا نگاران عرب و عجم در بارۀکابل مجمل و نا چیز است که از آن به و ضع قدیم و بانی آن نمیتوان رسید و لی بابر در تزک خود ارگ و حصار و دیگر مواقع جغرافیایی کابل را خوب شرح داده و از آن پدید می آید که دیوار های حصار کابل همواره مورد استعمال پناهنده گان و مدافعان بوده است. و این مطالب از ترک بابری، همایون نامه، اکبر نامه، تزک جهانگیری و غیره بخوبی روشن می آید . مور خان دورۀ مغولیان هند بعد از بابر گویند کوههایی که ارگ بالاحصار بر آن بنا یافته آنرا در زمان سابق (شاه کابل ) می گفتند بالای آن عقابین بود و شهر کابل دو قلعه گلین داشت (۲) و علاوه بر آن ارگ بالاحصار قلعه جداگانه داشت قاعۀ شهر را میرزا کامران پسر بابر از سر نو ترمیم کرده بود و چون جهانگیر بکابل آمد (۱۰۱۴ – ۱۰۳۷ هـ ) عمارت سابقه ء بالاحصار را ویران ساخته و عوض آن محلی مناسب برای خود ساخت .(۳) و علاوه برآن حصار بیرون کابل در عصر جهانگیری به گچ و آهک ساخته شده و قلعۀ ارگ که خام بود در سال ۱۰۵۶ هـ بامرشاه جهان به گچ آهک بر افراختند . و ضع قلعۀ کابل درین عصر چنین بود : قلعه یی بود بغایت استوار دارای دروازه های متعدد که از آن جمله است: دروازه دهلی ( طرف شرق ) دروازۀ یارک ( بارک ؟ ) دروازۀ طاقیه دو زان . دروازه آهنین طرف غرب.(۴)
بموجب اخباریکه عبدالحمید لاهوری می نویسد: شاه جهان در سنه ۱۰۵۶ هـ دوازده لک روپیه را به تعمیرات کابل صرف کرد. که در آن جمله قلعۀ دور شهر کابل هم ترمیم شد.. و آبی هم برای ارگ کابل (بالا حصار ) تهیه گردید . (۵)
دربن دوره دیوار های کابل در کار دفاع این شهر نهایت مفید بود. باین معنی که همواره لشکریان متهاجم را از پیش رفت بطرف باز میداشت. و شهریان کابل را فرصت میداد . تا وسایل دفاعی را بکار اندازند . مثلا در سنه ۱۰۳۷ هـ ندا محمد خان از طرف پشتۀ نهر فتح و بی بی مهرو بر کابل هجوم آورده. و قوای مذافع شهر درین حصار گناه جستند و مدت سه ماه در پناه این دیوار های گلکین آنقدر مقاومت کردند تاکه روز جمعه نهم محرم ۱۰۳۸ هـ قوای متهاجم شکست خورده و گریختند (۱) دیوار های کابل در مورد حربی و دفاع ابن شهر همواره پناه کناه مردم بود تا جاییکه شعرا ء واهل ذوق نیز آنرا می ستودند : چنانچه در عصر شاهی جهانگیر (حدود ۱۰۳۷ هـ ) که احسن الله ظفر خان مرد ادب پرور و شاعری درین شهر حکمرانی داشت میرزا صایب شاعر مشهور فارسی بدین شهر آمد و ی در قصیده ء غرایی که در مدح مناظر زیبای این شهر سرود . در بارۀ حصار و دیوار های ما رپیچ آن چنین گفت:
حصار مار پیچش اژدهای گنچ را ماند
که می ارزد بگنج شایگان هر خشت دیوارش
دیوار ها و حصار کابل که مرکز آن ارگ بالا حصار بود. با همان تومیم هایی که در عصر آل بابر دیده بود تا اواخر حکمرانی این خاندان که ناصر خان والی صوبه کابل بود باقی ماند.
وچون قواه نادر شاه افشار در اوایل ربیع الاول ( ۱۱۵۱ هـ ) از غزنی گذشته و بر کابل تاختند شرزه خان پسر ناصر خان و رحیم دادخان کوتوال بمدد۲۰ هزار نفر قوای خود حصار کابل را محکم کرده ئ بجنگ پرداختند. و بتاریخ ۱۲ ربیع لاوالاول همین سال شهر کابل را کشودند .
چون اعلیحضرت احمد شاه بابا درسنه ۱۱۶۰ هـ بر تخت سلطنت افغانی در قندهار نشست . کابل نیز جزو این سلطنت بود و سردار جهان خان پوپلزایی سپه سالار و حکمران اینجا گردید . چ.ن دیوار های حصار این شهر تاریخی در حوادث سابقه آسیب دیده بود و نیز برای امور دفاعی این عصر و استعمال سلاح آتشین مناسب نبود. بنا برین سپه سالار مذکور با مراحمد شاهی در سنه ۱۱۶۶ هـ امر احداث یک دیوار بزرگ دیگری را دورا شهر کابل داد. که آنرا در مذت پنچ ماه با نجام رسانیدند . و طوریکه جناب حافظ نور محمد نوشته اند. یک ضلع دیوار مذکور حد ماشین خانه اندرابی را در بر گرفته تا اخر گلستانسرای و ضلع دیگر حد سلامخانۀ خاص و بالای زیارت بابه کیدانی را عبور نموده تا دروازۀ لاهوری میرسید. و قسمت دیگر آن با پیچ و تاب بالای چنداول عبور نموده و در حدود ماشین خانه تمام میگردید و دروازه های ذیل داشت :
۱- دروازۀ قندهاری در دهمزنگ .
۲- دروازۀ سپید در حد سلامخانۀ خاص .
۳- دروازۀ سردار جها نخان در حد بابه کیدانی .
۴- دروازۀ پیتدر حدوداش های پشت مسجد عیدگاه .
۵- دورازه ء گذرگاه .
همچنین دروازۀ های خافیها، شاه سمند ها، کرتها شیرازیها و جود داشت. این دیوار بزرگ دارای یازده مهره بود. که یک حصۀ آ ن در حدود ۱۳۱۰ ش در اندرابی و گوشه ء دیگر آن در مندیی خربوزه فروشی باقی مانده بود.(۱)
در کتابخانه ء جناب دانشمندان گویا اعتمادی جنگ خطی موجود است که در آن اشعار و آثار سر منشی دربار احمد شاهی و تیمور شاهی میزرا هادی خان عشرت هروی و دیگر شعرا ء نقل شده. و در آن قطعه یی دیده میشود که تاریخ بنای این دیوار را گفته است و من آنرا از همان کتاب خطی درینجا آوردم :
تاریخ حصاری که حسب الامر آحمد شاه خانجهان خان درانی برسر کوه کابل کشیده . (۲)
ثانی محمود احمد پادشاه
آنکه شد از امر حق عالم شکار
غم نه بندد صورتی در عهد او
گر شود عالم تمام آیینه زار
آنکه از بیمش حوادث تا ابد
بر نیارد سر زجیب روز گر
آنکه گر بندد کمر از بهر صید
شیر گردون را کند در دم شکار
آنکه از عدلش ندیده دیده و ر
پایه ء ظلمی بعالم استوار
با ایاز خاصش آن یکتای دهر
آنکه گیر دوام از آن گردون و قار
آنکه پاس دولتش دارم مدام
آنکه افزوده زخدمت اعتبار
خان جهانخان آن امیر باگهر
آنکه گیرد جان زخصو شهریار
آنکه دارد جان بکف از صدق دل
تا کند در شاهراه او نثار
امر کرد از لطف آن کیهان خدیو
از سرجاه و جلال و اقتدار
تا کشد حصنی زبهر حفظ خلق
دور کابل همچو گردون پایدار
پرمیشد همچو عهد عاشقان
مرتفع جون عزم شاه کامگار
شد پی اجرای امر شه به جهد
از ارادات آن امیر نامدار
شهر بندی کرد بنیاد آن امیر
کو بسر برداشت چرخ زرنگار
گرچه دور از کاربودی کاین بنا
سال چار و پنچ گردد استوار
لیک ز اقبال شه ء و الانسب
دیگر از سعی امیر بختیار
۷۲
ماه پنچم این اساسی با شکوه
شد تمام از التفات چاریار
با علوشان حصاری شد بلند
کافنگند چرخ برین از اعتبار
بسکه دارد شان شوکت هم علو
خانه زادش چرخ اطلس در شمار
از ( جهان ) زسر چو این عالی اساسی
عشو از کابل زمین شد آشکار
سال تاریخش چو جستم از خرد
شد معینم لطف او از سرکار
«همسر دارد بگردون این حصار » (۱۱۶۶ هـ )
بارواج اسلحۀ ناری و طرز تعبیه ء جدید دیوارهای حصار کابل در قرن ۱۸ متروک شد ولی از آن ابنیه کهن تنها بالاحصار و متعلقات آن باقی ماند که تا قرن ۱۹ مرکز و مقر سلطنت افغانی و قصر های شاهی سلاطین سدوزایی و محمد زایی در آن بود و لی در نتیجه جنگ اول ۱۸۳۹ – ۴۱ م و جنگ دوم : ۱۸۸ م که حوادث ناگواری درین سرزمین روی داد . این مقر شاهی بار ها مورد تطاول لشکریان اجنبی قرار گرفت و بالاخره در حوادث ۱۸۷۹ م با قتل کیوناری سفیر بریتانیا تمام آن طعمۀ حریق و تخریب گشت .
تحقیق و کنجکاوی در تاریخ این قرار گاه سلطنت یکی از مسایل مهم تاریخی است که آیا این حصار و قصور کی و از طرف کی آباد گردید و نام ( بالاحصار ) از کدام و قت بر آن تطبیق شد و در هر عصری چه تحولات را دید و پیش از تخریب در نصف اخیر قرن ۱۹ چه شکلی داشت.
این مسایل هر یکی در خور تحقیق و مقالات علیحده است که مادر ینجا تنها وضع اخیر این مقر شاهی را در حدود ۱۸۷۹ م پیش از تخریب مورد بحث قرار میدهیم. در جنگ اول حدود ۱۸۴۰ م پیش از تخریب مورد بحث قرار میدهیم . در جنگ اول حدود ۱۸۴۰ م و چهل سال بعد در جنگ دوم حدود ۱۸۸۰ م چون لشکریان استعمار بریتانوی بر کابل تاختند مهند سان و نقشه سازان این لشکر اشکال متعدد این بنای تاریخی را نقش کرده و در کتب مربوط جنگ اول و دوم از لندن و هندوستان نشر کردند و در جنگ دوم که فن عکاسی نیز و جود داشت برخی از فوتوهای بالاحصار را نیز گرفتند که در کتب انگلیسی چاپ شده است و اگر تمام این نقش ها و عکسها فراهم گردد البته در تعیین و ضع عمرانی حصار کمک فراوانی خواهد کرد.
یکی از کسانی که از سنه ۱۸۳۹ تا ۴۰ با لشکر معروف اندوس در حمله بر افغانستان همراه بود مدیر جراحی لشکریان بنگال جیمس اتکن سن انگلیس است که در لشکر متهاجم بریتانیا عهده سر طبابت داشت و ی شخص بصیر و مورخ و زبان دانی بود و کتابی را بنام ( لشکر کشی در افغانستان ) نوشت که در سنه ۱۸۴۲ م بمجرد ختم جنگ اول از لندن طبع گردید . کتاب اتکن سن از هر حیث مورد کمال توجه و استفاده است زیرا حوادث جنگ و وضع کشور و مردم و رجال مواضع و غیره را بکمال و ضوح مینویسدو در بارۀ افغانستان قرن نوزدهم معلومات دلچسپی دارد. اتکن سن جراح راجع به بالاحصار شاهی آنوقت نیز شرحی دارد که و ضع این بنا را در حدود ۱۸۴۰ م روشن میسازد و ما برای استفاده جستجو کننده گان تاریخ آنرا از کتاب مذکور ترجمه و اقتباس میکنیم:
بالاحصار و فورستر:
بالاحصار یکی از حصص بزرگ شهر کابل است در کتاب اروپایی نخستین بار در سفر نامه فورستر (۱) نام آن (بالاسر ) آمده که بلاشبهت تصحیف همین بالاحصار است و کلمه دوم (سر) است، بلکه حصار است بمعنی قلعه و ارگ . بالاحصار در حدود ۱۸۴۰ م : بالاحصار تخمینأ با اندازه یک چهارم تمام شهر کابل است که دیوار محیط آن بروج متعددی دارد و اکنون
۱- چارج فورستر : یکی از کارمندان ( ایست اندیا کمپنی ) بود که در سنه ۱۷۸۲ ع سفری از هند به کشمیر و افغانستان نموده و از راه هرات و ایران و بحیره کسپین بروسیه رفت. سفر نامه و ی بنام ( سفر از بنگال تا انگلیند ) در سنه ۱۷۹۸ م نشر یافت . کتابی بنام اساطیر و عادات هندوان هم نوشت . در سنه ۱۷۹۲ و قتیکه بسفارت دربار مراته میرفت درناگپور در گذشت. ( بیو گر فی هندی ص ۱۵۱ ) .
فقط دو دروازه آن کشوده است از دروازه غربی بطرف شهر راهی میرود و دروازه پشاور گویند و این هر دو دروازه را شبانه می بندند. خندق خشکی بر تمام حصار محیط است و تنها در گوشه جنوب غربی آن برامدگی کوه موجود است. یک حصه بلند تر بالای سر مخروطی کوه و اقع ایت قبلا زندان حکومتی بود که از انجا تما کابل بنظر می آید و دیوار علیحده بطرف جنوب غربی دارد که اکنون راه در آمد بوده و دیوار و بروج آن تمام و یران است و لی از منظر خرابه آن هم پدید می آید که قبلا جای استواری بود سطح کوهیکه حصار را بر آن ساخته اند نشیب فراز فراوان دارد. دیوار حصار هم در همان نشیب فراز بلند و پست میشود. حصۀ بسیار پایین آن طرف جنوب غربی و دور تر از شهر است. که در ینجا بین دیوار های حصار کوهسار با نذازه دو میل با طلاقی افتاده و امیر دوست محمد خان به استحکام این حصه که امکان حمله از آن سو میر فت خیلی کوشیده بود.
سه بنای مهم :
در بالاحصار بقایای سه بنای بر جسته موجود است: یکی مسکن کنونی سفیر بریتانیه که پنچ سال قبل آنرا امیر دوست محمد خان ساخته بود و با نقاسی های شوخ و تر سیمات مختلف پیراسته است و پیش روی آنرا با کاشی های رنگین به نمونه شالی ترتیب داده اند. دوم – خرابه مسجد شاهی که در عصر عالمگیر ساخته شده بود. سوم – حرمسرای که اکنون شاه شجاع درانی ساکن است و این بنا هم کهنه و فرسوده شده است اما از وضع احتشام آمیزآن پدید میآید . که مسجد شاهی و حرم سرای سی شال قبل از بناهای مجلل و زیبای عصر بودند. که متاسفانه در خانه جنگی های اخیر بکلی و یرانه گشتند.
این سه بنا در داخل بالاحصار بفاصله صد گز یکدیگر حصۀ بالایی حصار و اقعند که بامهای آن مسطع و گلی بوده و ابدا برای موسم برفباری عظیم اقلیم کابل متناسب نیست.
حصه علیای بالاحصار در حدود (۴۱۶ – ۲۳۰ ) قدم است و قسمت سفلی به وسعت صد در پنچاه قدم میرسد که دران دکانها متعددی موجود است و مانند بازار های دیگر شهر درین دکانها نیز خرید و فروش میشود.
در بار خانه: در پایان بالاحصار و متصل مسکن سفیر بریتانیا چهار دیواری است که در بار خانه و حرم سرای درآن و اقع است و قسمت علیای دروازه بالاحصار مخصوص است به دسته موزیک شاهی که جزومهم تشریفات سلطنتی شمرده میشود و چون ازین دروازه بر آییم راهی به و سعت دو از ده فت بازار باغ علی مردان شهر میرود.
قبریک انگلیس ۱۶۶۶ م :
بیرون دروازۀ پشاور بفاصله صد قدم قبرستانی یک لوحه مرمر سفید قبر کوچکی بطرف شرقی بالاحصار دیدم که دو را دور آن به انگلیسی نوشته اند: «درینجا نعش توماس Thomas Hlcks مدفون است پسر جان هکس و جودت Judith زوجۀ او که به ۱۱- اکتوبر ۱۶۶۶ م – رحلت کرد. » قراریکه یکنفر ارمنی مقیم مابل بمن گفت: این سنگ را در نقاط مختلف قبرستان دیده است و بنا بر آن جای اصلی آن معلوم نیست. و جای تعجب است که یکنفر انگلیس در عصر اورنگزیب چگونه بکایل آمده و در ینجا دفن شده، از وضع کتبیه پدید می آید که این توماس هکس کودکی بود زیرا نامهای پدر مادر شخص متوفای کلان را بر لوح مزارش نمی نویسند.
( کتاب لشکر کشی بر افغانستان تألیف اتکن سن طبع لندن ۱۸۴۲ )