32

الحادی عشرالسلطان بهاءالدین سام بن حسین

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل طبقه ۱۷ ، بخش غوریان
01 January 1280

پسران: السلطان الاعظم معزالدین انارالله برهانه ، سلطان الاعظم غیاث الدین و الدنیا انارالله برهانه. 

دختران: مادر الب غازی ملک خراسان عند قزل ارسلان ابن الاخ السنجر. حره جلالی مادر تاج الدین ملکه جبال غور عند سلطان شمس الدین ( ۱ ) چون ملک الجبال بغزنین رفت و عمارت شهر فیروز کوه مهمل گذاشت ، سلطان بهاءالدین از سنگه ( ۲ ) به فیروز کوه آمد و شهر را عمارت کرد، و آن بناها و قصر ( ۳ ) سلطنت را با تمام رسانید و قلاع غور بنا فرمود، و با شاران غرستان ( ۴ )ّ اتصال کرد ( ۵ ) و جلوس او بفیروز کوه ( شهور ) سنه اربع و اربعین و خمسمائه بود، چون حضرت فیروز کوه به فرمان او ( ۶ ) عمارت پذیرفت، چهار قلعه حصین در اطراف ممالک غور و گرمسیر و غرستان ( ۷ ) و جبال [ و ] هرات بنا فرمود ، و قصرکجوران گرمسیر ( و ) غور و قلعه شور سنگ ( ۸ ) بجبال هراة ، و قلعۀ بندار بجبال غرستان و قلعۀ فیروز میان غرستان و پارس ( ۹) 


سلطان بهاء الدین سام ، بعد از شهادت سلطان سوری چون از برادر ( ان ) پنجگانه مهتر بود، فرماندهی ملک غور او را مسلم شد، ملکه گیلان ( ۱۰ ) که او هم از نسبت شنسبانیا بود و دختر ملک بدرالدین گیلان، درحکم او بود،حق تعالی او را از ملکه بزرگ نسب ، دو پسر و سه دختر کرامت کرد. پسران چون سلطان غیاث الدین محمد سام، و سلطان معزالدین محمد سام 

______________________________________________________________________ (۱) اسامی پسران و دختران سلطان بهاء الدین در نسخه اصل به صورت درست خوانده نمی شود این اسامی بصورت تقریب خوانده شد. مط و راورتی ندارد . ( ۲ ) سنگه = سنجه بقول یاقوت و ابن اثیر یکی از شهر های غور بود ( ر : ۲۶ ). ( ۳ ) مط : قصور . ( ۴ ) کذا فی الاصل . در مط : غزستان . ترجمه راورتی : غرجستان . ولی غزستان برای هوز مسکن طوایف غز و خطه علیحده است. اما غرجستان در کتب مسالک و ممالک بصورت مختلفه آمده و ما درین کتاب غرستان به رای قرشت را ترجیح دادیم ، که در نسخه اصل است و شرح آن در ملحقات آخر کتاب خواهد آمد ( ر : ۲۹ ) . ( ۵ ) مط : پیوند کرد. ( ۶ ) مط: بدولت او.( ۷ ) مط : غرجستان. ( ۸ ) راورتی : شیر سنگ . ( ۹ ) مط : و قلعه بندار بجبال غرجستان و قلعه فیوار ( قیوار ) میان غزستان و پارس ( مادین و نادین ) راورتی : عوض فیروز ، فیوار ( ر : ۲۶ ) . ( ۱۰ ) مط  و راورتی : کیدان ولی گیلان صحیح است منوب به گیلان حدود غزنه. 




غوریان طبقه(۱۷) (۳۳۸  )


انار الله برهانه ( ۱ ) که بسطت ملک ایشان ربع شرقی دنیا را حاوی بود، و آثار غزو و جهاد ، و ضبط عدل و احسان ایشان تا نهایت ادوار آخرالزمان در بسیط جهان پیدا خواهد بود، و بعضی از ان آثار و تواریخ در ذکر هر یک بر سبیل نمودار در قلم آید انشاء الله تعالی. 

و دختران یکی ملکۀ جبال ( ۲ ) ، مادر ملک تاج الدین زنگی و دیگر حره جلالی مادر سلطان بهاء الدین سام بن سلطان شمس الدین محمد بن ملک فخرالدین مسعود بامیانی ، و سیوم ملکۀ خراسان مادر الب غازی بن ملک قزل ارسلان سلجوقی برادر زادۀ سلطان سنجر. 

و چون نکبت و حادثه که سلطان سوری را افتاد، در غزنین بجهت مخالفت و غدر خدم آل محمودی عفاالله عنهم، بسمع سلطان بهاء الدین رسید،عزیمت انتقام اهل غزنین مصمم گردانید [ ۵ ] و بتعزیت برادران مشغول نگشت و لشکر های اطراف و اکناف جروم و غرستان ( ۳ ) جمع کرد و مرتب گردانید و روی به غزنین آورد تا آن مهم را بکفایت رساند ، و به استعداد تمام نهضت فرمود ، و حشم بسیار در خدمت رایت او روان شد و چون بخطۀ گیلان ( ۴ ) برسید، از غایت فکر و غم برادران، و قوت حمیت [ مردی ] مرض غالبش ( ۵ ) گشت، و همانجا برحمت حق پیوست . و در وقت نقل از دار دنیا چنانچه سلطان سوری بوقت رفتن و گرفتن غزنین ، تختگاه ( و ) ممالک غور بسلطان بهاء الدین سپرده بود و فرماندهی آن ممالک بدو مفوض کرده [ بود ] درینوقت سلطان بهاء الدین سام علیه الرحمه چون لشکر بطرف غزنین میبرد ، تختگاه ممالک غور و فرماندهی جبال به سلطان علاء الدین حسین جهانسوز سپرد و اتباع و فرزندان و امراء و اشیاع را بدو باز گذاشت. چون در گیلان ( ۴ ) برحمت حق پیوست و ان حال بسمع سلطان علاء الدین رسید، بتعزیت مشغول نگشت ( ۶ ) ، و بر سبیل تعجیل لشکر فراهم آورد و عزیمت غزنین کرد. و الله اعلم و احکم . 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ( ۱ ) مط : براهینهما . ( ۲ ) راورتی : ملکه جهان . ( ۳ ) مط : اطراف غور و اکناف جبال جروم و غزستان. که صحیح آن مطابق ترجمه راورتی جروم و غرستان است که مقصد همان گرمسیر و غرجستان باشد ( ر : ۲۹ ). ( ۴ ) راورتی : کیدان . که شرح آن گذشت. ( ۵ ) مط : حادشش . ( ۶ ) مط: نشد.