آریانا

از کتاب: افغانستان در شاهنامه

(آریانا انتی کوا)، آریانای باستان - آریانای کهن - آریانای قدیم


نامی که در دوره های قدیم پیش از اسلام از اواسط قرن سوم ق.م بار اول توسط "اراتس تنس" برای مملکت ما احیا شد "آریانا" بود. سپس استرابو" حدود آن را معین نمود. و "بطلیموس" ولایات هفتگانه و باشندگان داخل آن را معرفی نمود.

نویسندهگان قرن ۱۸ و ۱۹ اروپایی از روی کتاب (آریانا انتیکوا) تألیف "ویلسن" این نام فراموش شده را زنده نمودند بیلو با نگارش آثار خود نام (آریانا) را در زبانها افگند. بنده ۳۴ سال قبل از روی منابع یونانی و نوشته های مؤرخین و نویسندهگان اروپایی اسم آریانا را توسط کتاب (آریانا) به حیث اسم باستانی کشور معرفی نمودم.

"ایران" فردوسی همان (آریانای) "اراتس تنس" و "استرابو" است.


بنده ۳۴ سال قبل کتاب کوچکی به نام (آریانا) نوشتم و در آن راجع به دو کتلۀ قدیم آریا و (داسیو) یعنی سفیدپوستان و سیاه پوستان (آریاورته) و (آریا ورشه) یعنی "مسکن مردان جلیل" به اساس سرود ویدی (آریانم ویجو) "سرزمین اولیۀ آریائی" از نظر اوستا جغرافیه قدیم اوستا و ۱۶ قطعه خاک مبارک (وندیداد) شرحی نوشتم، هکذا راجع به نویسندهگان کلاسیک یونانی اراتس تنس Eratosthenes استرابو Strabo بطلیموس Ptolemy آرین Arrian پلینی Pliny کورتیوس Cortius بحثی نگاشته متذکر شدم که "ارتس تنس" بار اول نام قدیم مملکت ما (آریانا) را در حوالی وسط قرن سوم ق.م ذکر کرده و استرابو جغرافیهنگار و مؤرخ یونانی ( ۶۰ ق.م - ۱۹ ب.م) به اساس گفتار "اراتس تنس" حدود و ثغور آریانا را شرح داد و بطلیموس و پلینی ولایات و باشندهگان و برخی شهرهای آریانا را به قید تحریر درآورد.



جغرافیه اوستا:

(۱) آریانم ویجو(حصه شمالی پامیر و فرغانه)

(۲) سغده  "سغدیان"

(۳) مورو (حوزه ی مرغاب)

(۴) بخدی  (بلخ و باختر)

(۵) نیسایا (نسایا میمنه)

(۶) هریو (حوزۀ هریرود هرات)

(۷) هراویتی (حوزۀ ارغنداب)

(۸) هیتومنت (حوزۀ هیرمند و پشت رود)

(۹)  ویکرتا (حوزۀ رود کابل کابلستان)

(۱۰)  کخره (ککرک غزنی، ککرک بامیان، کرخ هرات)

(۱۱) اوره  (روه سرزمین پکتیکا)

(۱۲) ره گه  (راغ بدخشان)

(۱۳) وارونا (بامیان و هزاره) 

(۱۴) خننته  (معلوم نشد)

(۱۵) رانکا  (معلوم نشد)

(۱۶) هسپه هندو (منطقه هفت دریا، پنجاب)


اراتس تنس و استرابو و حدود اربعۀ آریانا:

حدود شرقی آریانا رود (اندوس - سند)  حدود جنوبی آن اوقیانوس بزرگ  (بحیرۀ) هند  به طرف شمال بلخ مروارید آریانا و کوه پاروپامیزوس و رشته جبالی که از شمال هند تا در بند خذر میرود. قسمت غربی آن را خطی معین میکند که (پارتیا) را از (مدیا) و (کرمان) را از (فارس) و (پارتاکنه) جدا میسازد.


بنابراین نظر نویسندهگان کلاسیک یونانی نسبت به حدود آریانا قرار آتی است:

شرق: از کلکت تا اوقیانوس هند رود (اندوس) (اباسین).

جنوب: اوقیانوس یا بحیرۀ هند.

شمال: اکسوس (رود آمو) از سرچشمه تا نقطه ئی که در آنوقت در بحیرۀ اورال میریخت.

غرب: سه طرف فوق با خطوط معینی معین بود. طرف غرب آن را خط فرضی تعیین میکند که از کنار بحیرۀ خزر تا بحیرۀ هند منبسط بود.

و فارس و «مدیا» به فارس منسوب میساخت به این ترتیب قراری که ملاحظه میفرمایند حدود آریانا از 

و ( کرمان) (پارتیا) یعنی (خراسان) را به آریانا مربوط میساخت و (فارس) و (مدیا) به فارس منسوب میساخت به این ترتیب قراریکه ملاحظه میفرمایند حدود آریانا از نقطه نظر (اوستا) و نویسندهگان کلاسیک یونانی یک چیز است و فرقی نداشت.


بطلیموس و ولایات آریانا:

بطلیموس آریانا را به هفت ولایت تقسیم میکند.

(۱) مارجیانا (حوزۀ مرغاب)

(۲) بکتریانا (بلخ و بدخشان)

(۳) آریا (ولایت هرات)

(۴) پاروپامیزوس (هزاره جات و کابل تا سواحل اندوس نورستان و (ارستان)

(۵) درانجیا (سیستان)

(۶) اراکوزیا ولایت قندهار و سلسله کوه سلیمان تا (اندوس)

(۷) گدروزیا (کچ و مکران یا بلوچستان).


در عصر اسلامی در تقسیمات فوق بعضی نامهای قدیم این مملکت را داخل نمودند:

حصۀ شمالی (کابلستان) 

حصۀ جنوبی (زابلستان)   

شمال (شرقی  باختر)  

شمال غربی (غور)

جنوب شرقی (روه)

جنوب غربی (نیمروز)


قدری منبسط تر چنین میشود:

کابلستان: مارجیانا آریا و قسمتی از پاروپامیزوس

زابلستان: در انجیانا "اراکوزیا" کدروریا

بکتریانا: باختر و قسمتی از پاروپامیزاد شرقی 

غور: قسمت غربی پاروپامیزاد و قسمتی از آریانا 

روه: کهسار جنوبی و شرقی کوه های سلیمان 

اراکوزیا: قندهار - کج - مکران- بلوچستان 

نیمروز: قسمت غربی درانجیانا و سیستان


نویسندگان اروپایی قرن ۱۸ و ۱۹:

در زمان سلطنت شاه شجاع چون انگلیسها وارد پیشاور شدند مستر "ایستورات الفنستن" در ۱۸۱۵ کتابی راجع به مملکت ما نوشت و در لندن چاپ شد. در حقیقت این کتاب مختص به سلطنت درانی بود و نامش را (سلطنت کابلستان) نهاد و پایان تر (خاک های تابع آن در فارس و تاتارستان و هند) علاوه نمود راجع به نفس کتاب اینجا بدان کاری نداریم. اما راجع به نام آن (کابلستان) که در شاهنامه تکرار آمده است مختصراً متذکر میشویم که حدود و ثغور آن با آنچه الفنستن و نویسندگان یونان داده یک چیز است، بلکه از آن خیلی بزرگتر است. (کابلستان) عین امپراطوری پهناور غزنوی یا ابدالی است. مشارالیه چرا چنین کرده؟ برای این که اولین تماس و اولین کتاب را مربوط به مملکت ما نوشته و هنوز هم از نام (آریانا) اطلاعی نداشت.


ویلسن و آریانا انتیکوا:

مستر ویلسن معاون انجمن همایونی آسیایی بنگال که شخص نهایت مدقق بود و معلومات دقیقی راجع به مسایل آسیایی داشت و مسکوکات زیادی دربارۀ افغانستان در دسترس خود داشت کتابی به عنوان (آریانا انتیکوا) نوشته که در آن عکسها، نقشه ها و آثار باستانی مملکت ما را جمع نموده و منتشر ساخت و کتاب خیلی مفید دربارۀ وطن ما شایع کرده است. مشارالیه بعد از تحلیل و تفحص نام زیبای قدیم (آریانا) را پیدا کرده این نام سه قرن پیش از عهد مسیح بود و آن را به صورت (آریانا انتیکوا) یعنی (آریانای عتیق) (آریانای کهن) و آریانای قدیم نشر نموده و بعد از او جمعی از نویسندهگان قرن ۱۸ - ۱۹ تأئید کرده اند.


بیلیو و سرحدات آریانا:

بیلیو شخص نژادشناس و مردمشناس مشهور انگلیس در قرن ۱۸ - ۱۹ است. مشارالیه دو اثر راجع به افغانستان نوشته یکی (نژادهای افغانستان The Races of Afghanistan و دیگری An Inquiry into the Autography of Afghanistan که در سالهای (۱۸۸۰) و (۱۸۹۱) نشر شده است.

اگرچه هر دو کتاب "نژادهای افغانستان" و "مردم شناسی افغانستان" قراری که از نامهای آنها مستفاد میشود، مربوط افغانستان است. ولی چون مدقق میخواهد از دوره های باستان هر قوم را مطالعه کند به نگارش نویسندهگان کلاسیک یونان میپردازد مجبور میشود که از (آریانا) اسم برده و شرح حدود آن را از آثار "اراتس تنس"، "استرابو"، "بطلیموس"، "اریان" کوبینوس پلینی که مختصراً شرح یافت بگیرد. به این ترتیب "بیلیو" او دو اثر او برای نام (آریانا) و حدود و ثغور آن و اسمای صدها قوم و عشیره نهایت مفید است.

راویلسن در کتاب "بکتریا Bactaria" که در ۱۹۱۲ در لندن به طبع رسیده، دانشمندیست بنام، در صفحه دوم کلمۀ (آریانا) را از زبان "استرابو" استعمال کرده و چنین میگوید:

"استرابو بلخ باختر را فخر آریانا خوانده است"


موسیو فوشۀ A.Foucher در صفحۀ ۴۰۸ جلد دوم کتاب "صنعت گریکو بودیک"

گندها را کلمۀ (آریان) Arian را در مورد قلمرو کشور ما استعمال کرده است. مشارالیه در صفحه ۴۲۹ همین اثر "بکتریان" - باختر را (مروارید آریان) "Perled Arian" خوانده است.

بیلیو در صفحه ۵۹ کتاب "نژادهای افغانستان" در مورد کشور ما میگوید: "بهتر است اول نگاهی به اوضاع جغرافیایی قدیم کشوری بیندازیم که نزد پارسیها به اسم (آریا ورته) نزد یونانیها به اسم (آریانا) و بعدها به اسم (خراسان) معروف بوده و در این تازهگیها به نام (افغانستان) شهرت یافته است".

پس ملتفت باید بود که اسم آریانا و آرین به صفت آریانی Ariani همه توسط (فوشه) و (بیلیو) استعمال شده است.

در شاهنامه و سایر مأخذهای قدیم هر جای که کلمۀ ایران بکار رفته، مراد از آن سرزمین آریاناست و مراکز قدرت در آریانا و کانون های فرهنگی آن و اماکنی که نهضت های بزرگ ملی و اجتماعی در آنها جا گرفته تقریباً همه در خاک افغانستان بوده است چون کلمۀ ایران در قدیم مرادف با کلمۀ آریانا بود بهمین سبب است که بزرگان شعر و ادب فرمانروایان بزرگ کشور ما را شاهنشاه ایران نامیده اند. فردوسی و فرخی به سلطان بزرگ خراسان محمود غزنوی (شاه ایران) و ایرانشاه و شاهنشاه ایران خطاب کرده اند.

کلمۀ ایران در این سالهای اخیر متأسفانه معنی اختصاصی گرفت و تسمیه یی از نوع کل بر جز صورت بست، ولی در هر حال آنچه مسلم است، این است که سرزمین افتخار پرور آریانا که نام متداول تر از آن در آثار اسلامی همان اسم خراسان است که خاک افغانستان از آن امروز نمایندهگی میکند.