غرستان، غرجستان
غرجستان ياغرشستان یاغرستان ناحیتی بود،درشرق بادغیس که درپای مرغاب ازآن کوهسارسرچشمه می گرفت،وعربها آنراغرج الشارنوشته اند،که حکمران آن کوهسارشارنام داشت،ومقدسی گوید: که غرج زبان خودشان به معنی کوه است، که نام این ناحيت را غرجستان هم می نوشتند ، یا قوت می نویسد:که اکثرغرشده تان یا غرستان می گفتند،وپادشاه آنجا را دراوایل فتوحات عرب ملك الغرجه می نامیدند،وازشهرهای آن ابشين وشرمین، سنجه و بیوار بود (۴) درین که اسم این کوهسارتاریخی خراسان مانند بسی ازاسمای بلاد واعلام ازکلمه (غر)
(۱) اقتباس ازنسخه خطی تاریخ سیفی هروی (۲) آریانا طبع کابل، ص ۸ شماره ۱۶ (۳) درتعیین موقعیت برخی ازجبال غوردراین مقالت ازمجله آریانا شماره (۱۶) با تعدیل بعضی از مواد استفاده کردم. (۴) اراضي خلا فت شرقيه ص ۱۹۵. ۴۱۶
(۳۴۰) غرستان تعلیقات
پشتووامثال آن ریشه گرفته شکی نیست،زیرا یاقوت تصریح می کند: که غرشستان منسوب است به غرش که معنی آن موضع غرش یعنی کوهسار باشد، که بسمت غرب آن هرات، وبشرق آن غور،ومروالرود بشمال آن افتاده،وغزنه بسمت جنوبی آن واقع است،و بقول البشاری نام آنجا غرج الشار باشد، که غرج بمعني کوه و شارحكمدارآن است پس همه این نام« جبال الملك »معنی می دهد وغرش راغرج هم گویند، که غرجستان بين غزنه و کابل و هرات و بلخ واقع است.واهل خراسان اکنون آنراغورگویند. بحتری گويد:
بالغرش او بالغورمن رهطه اروم مجدساند تها الفروع (۱)
بدانکه کلمه (غر) پشتوکه بمعنی کوه است،ازکلمات باستاني السنة آریائی است،که درکتاب اوستا حصه هوم یشت (گیری) آمده (۲) و هم درخورده اوستا دیده می شود (۳) از فرهنگهای سنسکریت هم ظاهرمی آید،که درآن زبان گیر، گیری (Giri) بمعنی کوه بود (۴) خاورشناس معروف بارتولد عقیده دارد، که کلمات غور، غرچه، غرج، غلج، همه از يك ريشه برآمده و درآسیای وسطی درمورد اماکن و قبایل استعمال شده است (۵)
توما سچك گويد: که کلمه گر (Ger) یعنی کوه در پارسي قديم باکتری بود، وغرچه، نام سکنه آریائی ولایت کوهستانی سمت علمای آمواست (۶)
باین طورحروف اساسی کلمات غرش، وغرج،(غ =گ) و (ر) است،که غروگرازآن ساخته شده،و(ش=ج= ج) آخرین ازحروف ملحقه ما بعدی آنست، که شاید درحین آمدن عربها بآخرآن چسپیده باشد.
به عقیده نگارنده کلمه غرڅه (کوهی) پشتو،وغاجه (قبيله معروف افغانی) وخلج وغرچه دردمان معروفی که بتول گایگر آلمانی ازرود زرافشان تا پامیرسکنی داشتند (۷) همه به ماده (غر=گر) یعنی کوه نسبتی دارند،چه اغلب آنها مردمی کوهستانی و کوهسار نشین بوده اند.
(۱) معجم البلدان ج ۶ ص ۲۷۷ (۲) اوستا،جلداول، يسنای دهم،وفرهنگی اوستا، ص ۲۷۲ (۳) خورده اوستا، ص ۴۹۷ (۴) ناموس هندی وانگلیسی ص ۶۱۱ (۵) جغرافیای تاریخی ایران، ص ۸۸، (۶) زبان های پامير - (۷) تمدن یرانیان خاوری، ص ۷۲،
تعلیقات گزیو و تمران (۳۴۱)
بدانکه درنسخه خطی طبقات ناصری که نزدمن بوده، و برای طبع آنرا اصل قرارداده ام، درتمام موارد به نام غرجستان آمده، املای آن (غرستان) است، حتى منهاج سراج درطبقه (۲۳) ذکروقايع اسلام این نام را درموردی غیرازغرجستان معروف به مفهوم مطلق کوهستان نیز استعمال کرده و گويد: تا او را درحدود جاب و قصبه کیکرب که غرستان وکوهپایه سمرقند است بگرفت ... و ازین پدید می آید، که خود اهالی بومی خراسان وغرستان، ناديت خود را(غرستان) می نامیدند، وغرجستان وغرشستان اصطلاح معرب این نام است، چون املای عربستان به اصل كلمة (غر- گر) آریائی قدیم نزديك تر بود، و درتمام نسخه خطی من هم درموارد مختلفه چنین نوشته شده بود، ولی سترینح نیز صورت (غرستان) را در املاهائی مضبوطه این نام آورده (۱) بنابرآن درتمام کتاب همین املا را ترجیح دادم، و آنرا اقرب باصل و نزديك بصواب میدانم . علاوه برنسخ طبقات، درنسخه قلمی تاریخنامه هرات سیفی هروی که درناف خراسان نزديك به عصر منهاج سراج نوشته شده نیزمنکررا عوض غرجستان،غرستان دیده می شود (۲) واین هم دلیلی است که مردم خراسان آنجای را (غرستان) می گفتند،که جغرافيون عرب (غرجستان) یا (غرشستان) ساخته بودند.
اما درباره کلمه غرجه يك سند دیگری است که درتاریخ افضل کرمانی می نویسد:ازآنجا بغوروغرجه رفت، (۳) واین هم اصل کلمه را بخوبی نشان می دهد.