اعلیحضرت ظهیرالدین محمد بابر

از کتاب: بالاحصار کابل و پیشآمدهای تاریخی

بابر از طرف پدر بن عمر شیخ بن سلطان ابوسعید بن سلطان محمد میرزا بن میرانشاه بن تیمور و از طرف مادر بن قتلق نگار خانم بنت یونس خان است و به این طریق سلسله نسب او از طرف پدر به تیمور و از طرف مادر به چنگیز خان میرسد بابر به تاریخ ۶ محرم ۸۸۸ هجری قمری (۱) فبروری ۱۴۸۳ م) در فرغانه که جزء حوزه حکمروائی پدرش بود، متولد شد. خواجه عبیدالله احرار اسم او را ظهیر الدین گذاشت ولی مغلها که این نام را به آسانی تلفظ نمی توانستند، او را "بابر" یعنی "پلنگ" یا "ببر" لقب دادند این نام در سر نوشت طفل نوزاد تأثیر عمیقی افگند ظهیر الدین محمد بابر که فرناد گروناد مولف فرانسوی اورا "شهزاده آواره" و "فاتح تهی دست" خوانده است بعد از فوت ناگهانی پدرش (در اثر سقوط از بام کبوتر خانه) در چهارم رمضان ۸۹۹ به عمر یازده یا دوازده سالگی به امارت اندجان رسید با اشغال مقام پدر دفعتاً با ماجرای زندگانی یا گیر و گرفتی که امارت و حکمروائی دارد مواجهه شد و بعد از یک سلسله جنگ ها، آشتی ها، پیشرفت ها و عقب نشینی ها با بنی اعمام و اعمام خود و شیبانی خان ازبک در اطراف تاشکند بلاخره از گرفتن شهر مذکور ناکام شده و از حوالی حصار که در آن وقت خط سرحدی قلمرو و سلطنت تیموریان هرات از انجا میگذشت با سه صد نفر همراهان خود به طرف آمو دریا نزدیک شده و آنرا هم عبور نموده، وارد صفحات باختر گردید.

قراریکه فرناد گروناد در کتاب خویش موسوم به " بابر" مینویسد:(۲۸)

"در ین وقت خسرو شاه بنام و تحت قیمومیت سلطان حسین بایقرا به تمام وادی اکسوس (آمودریا) از فرغانه به طرف شمال و از هندوکش به طرف جنوب حکومت میکرد. حوزه حکومت او از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب در حدود چهارصد کیلو متر طول و پهنائی .داشت خسرو شاه اصلاً از ترکان قبچاق بود. طرفداران و پول زیاد داشت آدم قصی القلب و ظالم بود و به اندازه ئی مردم از او میترسیدند که حتی در تاشکند کسی طفل خود را در خانه تنها مانده نمی توانست."

خسرو شاه با تقویت مقام و نفوذ خود در قندوز به بادار قدیم خود محمود میرزا وقعی نگذاشته و برای اینکه از ناحیه پسران او نگرانی نداشته باشد، مسعود را کور کرد و بایسنغر را با زه کمان خفه نمود. بابر وی را بسیار بد می دید. مقر خسرو شاه در این وقت قندوز بود و احمد قاسم خواهر زاده او بر علاقه کهمرد، آجر و بامیان حکومت میکرد طبیعی خسرو شاه هم نمی خواست که مرد حادثه جوئی چون بابر وارد قلمرو حکومت او شود. به مجردیکه بابر در خاک های شمال آمو دریا وارد حوزه حکومت خسرو شاه شد، به اعزام ایلچی مطالعه و اوضاع اقدام کرد ولی فوری به احراز جوابی موفق نشد. . سپس خسرو شاه ایلچی اعزام کرد و در ین میان اینقدر به بابر معلوم شد که خان و خوانین از حکمران خود دل خوشی ندارند حتی برادر خسرو شاه بانی چغانیانی در قبادیان به استقبال بابر رفت و با او ملحق شد بابر رود آمو را از مقام "اوباج" عبور نموده و راه کهمرد پیش گرفت و بعد از اینکه مادر و زنان معیتی خود را در "آجر" گذاشت به طرح نقشههای آینده افتاد آشفتگی اوضاع اداری و سیاسی در داخل خراسان عصر تیموری به او کمک زیاد کرد سلطان حسین میرزا از طرف برخی از پسران خود دل خوشی نداشت و احکام او چون خسرو شاه و ارغونی ها به فکر خودسری ها و احراز جاه و مقام بلند تر افتاده بودند شیبانی خان از بک دربار هرات و حوزه حکومت خسرو شاه را تهدید میکرد چنانچه هنوز بابر حساب خود را با خسرو شاه تصفیه نکرده بود که شیبانی خان به سرعت باد حصار را متصرف شده و به طرف قندوز حمله کرد. بابر نه تنها از خطر دو دشمن نجات یافت بلکه دشمنی که داخل خاک قلمرو حکومت اش شده بود در راه عزیمت به طرف کابل به وی تسلیم شد. این موقعی بود که بابر از کهمرد و آجر برآمده رهسپار کابل بود و از "دوشی" گذشته خویش را به اندراب رسانید قراریکه در تزک خود میگوید:

"از خواجه زید در دو سه منزل به غوربند آمد" شیرکه ارغون از امرای مقیم ارغون حکمفرمای کابل در کنار "آب باران" در حوالی بین چاریکار و گلبهار موقع گرفته و نمی گذاشت که کس از راه پنجشیر نزد عبدالرازق میرزا که از کابل گریخته و در میان افغانان ترکانی در نواحی لغمان میزیست برود. شیرکه سد راه بابر و همراهانش شده نتوانست و اسیر شد بابر وارد هوپیان شد و از آنجا به سنجددره آمده، سپس از راه "قره باغ" وارد "آق سرای" شد. میان او و کابل جزء دشت قلعه حاجی و کوتل پای منار باقی نمانده بود. چون زمستان نزدیک بود در آق سرای با همراهان خویش کنکاش کرد که آیا برای گذرانیدن زمستان به لغمان برود یا فوری به کابل حمله کند؟ آخر مصصم به حرکت جانب کابل شد و به "قروق" رسید و از آنجا به "اولانگ چالاک" فرد آمد. کابل و حصار و بالاحصار آنرا از دور ملاحظه کرد چون آق سرای عبارت از "اغه سرای" موجوده است. "قروق" به گمان غالب عبارت از رشته کوهائی است که دشت قلعه حاجی را احاطه کرده است بابر یک منزل راه زده و از آنجا به اولانگ چالاک وارد شد. این اولانگ به احتمال قریب عبارت از وادئی است که رشته کوهای هزاره بغل شمال آنرا فراگرفته و از ده کپک تا یکه توت در حصص شمالی کابل افتاده و باغ حیدر تقی و گورخانه قل بایزید در همین ساحه وقوع داشت.


نقشه محاصره کابل از طرف بابر

مقیم و ترتیب دفاع از بالاحصار

اوآخر ربیع الآخر ۹۱۰

محمد مقیم ارغون که در ۹۰۸ از بی کفایتی و صغرسن عبدالرازق میرزا پسر الغ بیگ عم بابر و اختلاف بیگ ها استفاده نموده و کابل را اشغال نموده بود، هنوز موقعیت خویش را طوریکه باید در کابل مستحکم نساخته بود که بابر عقب دیوار های بالاحصار پدیدار شد مقیم چاره دیگر نداشت جزء اینکه خویش را در بالاحصار محکم کند و به دفاع پردازد زیرا برادرش شاه بیگ در قندهار و پدرش ذوالنون در هرات بود و از این دو نقطه دور دست کمکی به او رسیده نمی توانست. چون "شیرکه" یکی از امرای او در حوالی بین چاریکار و گلبهار به دست بابر اسیر شده بود، بیشتر معنویات او متزلزل شده و ناچار به دفاع پرداخت تا شاید از بیرون حصار کمکی به وی رسد و این کمک را بیشتر از طرف پدر و برادر شیر که انتظار داشت.

نقشه بابر در محاصره کابل عبارت از این بود که با جمع همراهان سواره و پیاده به شهر نزدیکتر شده برادرش جهانگیر میرزا را امر داد تا از جناح راست به طرف "کوچه باغ" یعنی تنگی کورگاه پیشروی کند معبر "کوچه باغ" که حالا بنام دهمزنگ شهرت دارد در آن وقت هموار نبود و پوزه های سنگی در کوه که از طرفین رود خانه کابل فشرده بود سربالائی داشت برادر بابر جهانگیر از همین معبر گذشته از طرف غرب به طرف قلعه کابل پیش آمد و خودش قراریکه در تزک خویش میگوید از طرف گورخانه قتلق قدم بر پای تپه ئی که بیشتر از پشته است برآمد چون گورخانه مذکور در شاه شهید بود، (۲۹) واضح معلوم میشود که بابر از طرف شرق بر بالاحصار حمله کرده است.

دسته اساسی همراهان او از نقاط مختلف، مخصوصاً از پل قتلق قدم گذشته و همه دسته جمعی سوار و پیاده به طرف بالاحصار یورش آوردند. عده محدودی که از شهر بیرون در مقابل او برآمده بودند عقب نشستند و داخل حصار شدند.