نخستین جنبش فکری "انجمن سراج الاخبار"
از روی اسنادیکه در خانوادۀ نویسندۀ این سطور بوده و اکنون در آرشیف ملی در دوسیه خاص سراج الاخبار محفوظ است ثابت می آید، که جمعی از روشنفکران و دانشمندان مملکت ، مربوط مدرسه شاهی ( درسگاه علوم دینی در مسجد چوب فروشی کابل) ودارالعلوم حبيبيه (لیسۀ کنونی حبیبیه که درسنه ۱۹۰۳م - ۱۳۲۱ ق افتتاح شده بود) بدربار امیر حبیب الله خان پیشنهاد نمودند ، که انجمنی از دانشمندان افغانی بوجود آید تا يک جريده پانزده روزه را بنام سراج الاخبار افغانستان در کابل نشر نمایند.
رئیس این انجمن مولوی عبدالروف خان کندهاری متخلص به "خاکی" سر مدرس مدرسۀ شاهی و ملای حضور بود و مولوی محمد سرور "واصف" پسر مولوی احمد جان الکوزایی متخلص به "تاجر" سمت محرر (منشی) این انجمن را داشت و هدف عالی این روشنفکران همانا بیدار ساختن مردم و آشنایی آنها با مدنیت جدید و وقایع تازه دنیا بود.
انجمن سراج الاخبار پیشنهادی به امیر وقت حبيب الله خان تقديم کرده اند که در دوسيۀ مذکور موجود است، زیرا هر فقره ، هدایات شاهی بقلم سردار عبدالقدوسخان اعتماد الدوله نوشتۀ و امضا شده
(تحریر ٢٥ صفر ۱۳۲۳ هـ ق) ١٩٠٥م ( ۱۳۸۴ )
مطابق این دوسیه ، اعضای انجمن سراج الاخبار عبارت بودند از:
۱ - ايديتر يعنى عنوان: گذار مولوی عبدالروف خان.
۲ - سب ایدیتر یعنی فائب عنوان گذار : مولوی نجف علیخان.
۳ - محرر زیر دست ایدیتران: مولوی محمد سرور خان پسر مولوی احمد جان الكوزايي مرحوم.
٤- ترجمان زبان ترکی : حاجی باشی غلام نقشبند خان.
۵- مهتمم ومترجم اخبار اردو: منشی حافظ حيدر على خان.
٦ - معاونان ترجمۀ اخبار اردو: عبدالرحمن بیگ و عبدالرحیم.
۷- کاتبان خوش نویس : میرزاغلام قادر خان وميرزا محمد اسحاق خان.
۸- مصحح : قارى نيک محمد.
انجمن سراج الاخبار، که اعضای رسمی آن در دوسیه مذکور معرفی اند، همکاران و همفکرانی در خارج انجمن هم داشتند و در یاد داشتی از دربار به نظرم رسیده که مرحوم محمود طرزی هم در آنوقت از شام واپس بوطن عودت نموده و سپارش شده بود، که از او هم در امور صحافت و مضامین جریده رای بخواهند قراریکه دیده میشود : سند منظوری انجمن در ۲۵ صفر ۱۳۲۳ق امضاء شده ولی مدت هشت ماه بعد ، شمارۀ اولين سراج الاخبار اولین افغانستان ، به تاریخ ۱۵ ذیقعده ۱۳۲۳ق ۱۱ جنوری ١٩٠٦ م با ۱۳۸۰ قطع "فل سکیپ" در ٣٦ صفحه چاپ سنگی به خط نیکوی دو تن نستعلیق نویسان مذکور نشر شده كه يک شماره نمونۀ آن در اسناد خاندانی نویسندۀ این سطور بوده و اکنون در آرشیف ملی کابل محفوظ است.
عناوین مهم این شمارۀ نخستین سراج الاخبار اینست : سر مقالۀ مولوی عبدالروف خان به عنوان یک خطابة تمهيد و موعظه حسنه سیاسیه و بعد ازان ملخص احوال جنگ جاپانی و روسی ، حوادث مملکت روم (عثمانی) و مصر و روس وعبرت ناظرین با حوادث مملکت انگلیس ومماللک متفرقه است. در آخر حوادث مملکت افغا نستان ويک قصيدة و عظیه فصیح از طبع مولوی محمد سرور خان کندهاری متخلص به "واصف" واعتذار مدیر آمده است. با چنین چهره وسيما شمارۀ نخستین سراج الاخبار، در تحت کنترول شدید حکومت مستبد وقت نشر شد، ولی طوریکه گفتند : دولت هند بریتانوی با نشر آن ساز گار نبوده و مانع نشر شماره های دیگر گردید . "خوش درخشید و لی دو لت مستعجل بود".
از سرمقالۀ مولوی عبدالروف و قصیدۀ مولوی و آصف - که درین شماره نشر گردیده - پدیدار است که در آن هنگام آثار بیداری و تجدد و مدنیت اروپا به کابل رسیده و مردم و دربار را تحت تاثیر قرار داده بود و هم این مطلع فکر جدید در ادبیات معاصر ماست . در قصیدۀ مولوزی و آصف به خوبی دیده می شود. زیرا وی توجآ امیر را به ترقیات و پیشرفت های جهان معطوف داشته است. این مولوی عبدالروف موسس انجمن از مشاهير علمای افغانی در اوایل قرن بیستم است که در جنبش فکری عصر دست داشت . وی پسر مولوی عبدالرحيم كاكر کندهاریست که در شوال ۱۲۹۸ ق درون بنای خرقۀ شريفه کندهار بدست خود امیر عبدالرحمن خان کشته شد (بنگرید: سراج التواريخ ج ۳ ص ۳۸۲) تولد مولوی عبد الرؤف در شهر کندهار روز دوشنبه ۵ صفر ١٢٦٧ق در خاندان علم و فضیلت مولوى حبيب الله معروف به محقق کندهار یست که از پدرش علوم منقول و معقول فرا گرفته و مدتی پس از قتل پدرش بر دست امیر، از و طن در تبعید بسر برد و لی در حدود ۱۳۰۰ ق امیر عبدالرحمن او را واپس به وطن خواست و در کابل به حيث ملای حضور و مدرس مدرسه شاهی و ممتحن قضات مقرر گشت. مولوی خاکی در سه زبان عربی فارسی ، پشتو ادیب و نویسنده و شاعر بود، از تالیفات او دو جلد کشکول و خرد نامه امیری وسلا نامۀ عربي ١٣٠٦ق و تفسیر آیات العهود به زبان فارسی وردبريک حصۀ ناسخ التواريخ سپهر مستوفي و ترجمۀ المراه الوضيه في الكرة الارضيه ورساله مصافحه و غیره است و برخی اشعار او به فارسی و عربی نیز دیده شده ، که از آن جمله يک قصيده طويل مزاریه را در سفر امیر عبدالرحمن به مزارشریف ١٣٠٦ ق که هم رکاب او بود بدین مطلع سروده :
کی توانی ایدل پر اضطرا بسوگوار
شکر نعمت های بی پایان و حصر کردگار
در جنگ دوم افغان و انگلیس در تحریض به دفاع وطن شعری دارد . که از ان جمله است :
افغان اگر نظر فکند بر صلاح خویش
اول ببایدش که بگیرد سلاح خویش
گر اصطلاح وی طلب عيش و عشر تست
فرض است آنکه محو کند اصطلاح خویش
این سر زمین خوش که با فغان چون مادر ا ست
داند سپردنش به دگر ها جناح خویش
ازيک غزل مستانۀاوست :
خاک کند مشکبو ساحه مشکوی تو
باد شود روح بخش ، گرد سر کوی
بست به زنجیر ، و تیغ بر جگرم زد دریغ
طرۀ هندوی تو، غمزه جادوی تو
برای اینکه مقام فکری مولوی خاکی را در زمان حیاتش بشناسيم وسهم او را در جنبش نخستین اوایل قرن بیستم بدانیم، باید به نوشته های مرحوم محمود طرزی پدر صحافت و تجدد افغانستان که در بارۀ رحلت وی نوشته توجه کنیم.
مولوی خاکی قرار نوشته سراج الاخبار يوم جمعه ۱۵ ماه شوال ۱۳۳۴ق از جهان رفت و در مقبره دامنه خواجه صفای کابل دفن گردید و محمود طرزی در شماره ۲۲ سال ٥ مؤرخ ٢٠ سنبله ١٢٩٤ش تحت عنوان (يک خساره تاسف آور علمی مقالت مفصلی نوشت که تلخيص آن چنین است :
"از دیده زمانه روانست جوی خون
ای دیدۀ زمانه بگو تا چه دیده یی ؟
درین ایام یک سانحه روی داده که از تحریر آن قلم میلرزد، پنج مسترخی می شود دل می تبد حواس پریشان می شود .یعنی زندگی علم وعرفان ، حیات ادبیات به يک صدمه جانکاه و یک تزلزل تهلکه همرای بر خورد . یعنی روج علم و دانش ، روان عرفان و بینش جناب فضایل دستگاه و کمالات همراه مولوی مکرم محترم مولوی عبدالروف خان صاحب ، دنیای بیوفا را ترک گفته ، عازم دار بقا گردید...
مرحوم مشاراليه تنها در وطن عزیز ما نی ، بلکه در بسیاری از صفحات دنيا ، نادر الامثال يک عالم فاضلی بود ، که در همه علوم عقليه ونقليه و فنون تصوفيه وادبيه صاحب يدطولي بودند. ضیاع ابدی این فاضل نحریر ، الحق که از خسارات و ضایعات خیلی دهشتناکی برای عالم علم و عرفان وطن عزیز ما شمرده
میشود ...
علاوه برین همه علم و فضل - حافظ جيد كلام ملک علام بودند
و در ادبيات يک خصوصیت ممتازی داشتند. از خامۀ عنبر شمامۀ خود شان هم قصاید پر فواید غرا واشعار وادبيات بسیار با معنی سر زده است . ولی افسوس که پایه شصت و هفتم را از مر قاه عمر عزیز به تکمیل نرسانده ، وطن را از دیدار و فواید خود بیشتر محظوظ ننمودند..."
(سراج الاخبار افغانيه شماره ۱۷ سال ٥ مورخ ۲۰ سنبله ۱۲۹٤ ش طبع کابل)
این بود آنچه از جنبش فکر انجمن سراج الاخبار بما باقي مانده و مطلع خورشید پست که در تاریکی دسایس استعمار انگلیس فرورفت ولی طوریکه در مباحث آینده ما روشن خواهد شد ، بعد از پنج سال ، نهضت أول مشروطيت در روشنی همین فکر بوجود آمد و محرر همین انجمن، در راس حرکتی ایستاد ، که برای روشنفکران آینده مملکت و نضج افکار سیاسی بسیار مفید بود و این داستان عبرت انگیز شنیدنی است که :
عشق از فریاد ما ، هنگامه ها تعمیر کرد
ورنه این بزم خموشان، هیچ غوغایی نداشت