32

نسب و خانوادهٔ علامه حبيبى

از کتاب: آفریده های مهجور علامه حبیبی

به منظور شناسایی هر چه بهتر استاد علامه حبيبی اضافی و بی مناسبت نمی دانم تا سخن چند درباره نسب و دودمان با فضیلت این صاحبدل شیوا بیان و رطب السان نیز ارائه دارم. زیرا تیره و خانواده استاد حبیبی از ازمنه پیشین کانون دانش و تعلیم ، قلم و دفتر بود. از همین جهت ضروری به نظر میرسد تا با رعایت ایجاز و اجمال چهره های نخبه و داروغۀ این عایله مهذب و با فرهنگ افغانستان را همراه با ذکر کارنامه های شان بنگارم . با خوانش و بررسی تاریخچه این دودمان چنان استنباط میگردد که چار شخصیت این خانواده از شهرت عظیم علمی و سیاسی بر خوردار بودند و اينک در سطور آتیه شرح حال آنانرا ، نقل میکنم.


مولوی حبیب الله محقق (کندهاری)

علامه حبيب الله (پدر جد استاد حبيبي ) بن ملافيض الله بن ملا بابر در سال (۱۲۱۳) هـ ق در محله با میزایی شهر کندهار تولد گردید. پدرش ملافیض الله نیز یکی از طالبان دانش و دفتر بود و رسالهٔ را در منطق به زبان عربی رسالهٔ في التجويد وتحقيق التوبه ملا فیض الله همین اکنون در آرشیف ملی افغانستان موجود است.

اما علامه حبيب الله يكى از علمای نامور و مدقق عصر خود بود. در ایام شباب و عنفوان علوم مروج آنزمان چون تفسیر احادیث فقه، صرف ، نحوه ، معالم البلاغه را از درسگاه خانواده خــــــــــود اموخت. سپس به فراگیری علوم معقول پرداخت و مطالعات خویش را در رشته های ،ریاضی استرا نومی و هندسه نیز ادامه داد.

بعد از پایان رسانیدن دروس حلقات علمی و فرهنگی ماحول به سیاحت در ممالک خارجی مانند هندوستان و ایران ، آغاز نمود و در دانشکده های آن کشورها از محضر دانشمندان و متفکران آن زمان بهرهٔ وافی جست. متعاقبا به ممالک عربی سیر و سیاحت نمود و درین جهانگردی به مطالعه آفاق و انفس پرداخت و از اثر تحقيقات ممتع و ثمر بخش خود، سرانجام به استادی در علوم منقول و معقول رسید و با آثار و آفرینشهای گرانبهای خود که در رشته های گونه گون علوم مرقوم داشت ، رنسانس مشا به اروپا را در کندهار، بنیاد نهاد. علامه کندهاری نظیر صاحب نظران و دانشمندان بز رگ دوره رنسانس ، علوم و فنون مرسوم عصر خود را بادید انتقادی می نگریست و پژوهندگان را به ترک تعصب و خودداری از تقلید محض وكور كورا نه قدما، دعوت میکرد و این خود روش تازه و بکر در آن عصر بشمار میرفت .  زیرا بزرگترین علت عقب ماندگی کشور ها عبارت از سنت پرستی و تفریق در ابحار بیکرا نظنون واوهام می باشد که علامه حبیب الله به خاطر منتفی ساختن این ایده های واهی مبارزات بی امان بخرچ داد.

علامه حبيب الله مشهور به حبو آخوند زاده مانند فیلســــــــــوف معروف انگلیسی (فرانسس بیکن همواره در علوم از میتود تجربی، کار میگرفت و تیوری را با پراتيک معجون میساخت . او همیشه در مجالس و محافل علمی معاصران شرکت میجست و شاگردان زیادی تربیه کرد در سطور زیرین از کتابها و رسایلی نام میبرم که توســـــــــــط علامه حبیب الله یا محقق کندهاری به زبانهای عربی ، فارسی و پشتو نگاشته شده است :

۱- شوارق در علم حدیث بــــه زبان عربی بر طرز مشارقصا - غانی با زیادت استيعاب احاث يقوليه صحيحين.

۲- اقسام و مجاری و آفات غرور (فارسی) در مطالب عرفانی و اخلاقی.

۳- رسالۀ تفکر به فارسی در اخلاق و عرفان وفوايد تفكر.

۴- موعظها وخطابه ها به عربی و فارسی.

۵- رسالهٔ صبر و شکر در اخلاق به فارسی.

٦- رساله نماز و اسرار آن از نظر منقول و معقول به فارسی.

۷- رساله محبت الهی در اخلاق و تصوف ( به فارسی ) .

۸- رساله تمییز مومن و کافر، تحقیقی است کلامی و دینی بزبان فارسی، در برخی از متفکر آن تنگ نظر.

۹- تواریخ و فیات مشاهير اسلامی قرون ثلاثه (بفارسی )

۱۰- شمعهٔ بارقه در شرح وحدت شهود و وجود به فارسی که آنان تحقیقی گرانبهای اوست و با کمال بصارت و وسعت نظر در شش فصل تالیف شده است.

۱۱- چهل مسالۀ دينى (به فارسی) که در پاسخ به سوال های ملا محمد اعظم اندریکی از معاصران حبو آخند زاد نداشته شــــــده است .

١٢- احكام المله في احكام اهل قبله در عربی مشتمل بر فیصل التفرقه امام غزالی با ایزادات و تحقیقات دیگر.

۱۳- مغتنم الحصول في علم الاصول، بزبان عربی دربرگیرنده مسائل و موضوعات مربوط به فلسفه تشریع و نظر انتقادی باصول و قواعد فقهی که از کتاب های معروف و گرانبهای اوست و مورد پسند زیاد علمای هندی ، قرار گرفته بود. زیرا با نظر صاحب اجتهادی تدوين شده بود. ۱۴- انموذج العلوم.

۱۵- رساله مغالطات .

۱۶- ابانه المله في التوقف عن تكفير اهل القبله بزبان عربی در چهار فصل که با مهارت و ممارست فراوانی ترتیب شده و هر مورد و هر مبحث آن تبحر و فساحت نظر مولف را در علوم فقه و عقاید نشان

میدهد.

بعدها همین کتاب را به زبان فارسی نیز نوشته است .

۱۷- مراة الحق به زبان عربی مشتمل بر هفت فصل در ابحاث قيد الحيشيه در سال (١٢٦٢) هـ ق.

۱۸- وحدت وجود و شهود به زبان فارسی که در جواب به پرسشهای ملا محمد اعظم اندر ( این شخص هنگام اقامت در امر تسر بنام ملا عبدالله امر تسری کتابهای زیادی نوشته است ) ، برشته تحریر درآمده و از فحوا و مفاد آن حیطه و صلاحیت کامل مولف در فلسفه تصوف و اشراق نمایانست.

۱۹- مسحقة القبول و القبله فى تحقيق سمت القبله ، بزبان فارسی در شرح طرف و سمت قبله با دلایل علوم ریاضی و فقه.

۲۰- رساله موسیقی بزبان فارسی.

۲۱- تنقيح التهافت الفلاسفه بزبان عربی.

۲۲- حاشیه و تحقیق جدید برزيج الغ بیگی ، بزبان فارسی که نسخه خطی آن در موزه کابل مو جود است.

۲۳- شرح نمط تاسع اشارات ابن سینا به عربی.

۲۴- بسط البسايط شرحی بر برخی از مباحث منطق به عربی.

۲۵- منتخب تحریر اقلیدس ، به زبان فارسی.

۲۶- ترجمه تحریر اقلیدس ، به زبان فارسی.

۲۷ ترجمه اکرثا و فروسیوس.

۲۸- مختصر كشف القناع.

۲۹- رياض المهندسين ياروضات المهندسين.

۳۰- ترجمه و تشریح مقامات حریری.

۳۱- نقد التفات فسى تزييف الموضوعات در تشریح احادیث موضوعه به فارسی که در (۲۹) باب خواست سردار مهردل خان مشرقی نوشته شده است.

۳۲- ابجد التواريخ، بزبان عربی در تاریخ اسلام حاوی (٥٠٠) صفحه،

سال تاليف ١٢٥٢ ق.

۳۳- منهاج العابدين اثر منظوم در پشتو (ترجمه منهاج العابدين امام غزالی) ، محتوی مسایل اخلاقی و عرفانی که حایز (۷۰۰۰) بیت میباشد و در سال (١٢٣٦) هـ ق تالیف و تدوین شده است . و تا کنون دوبار طبع شده است . مرتبه اول در بمبی و دفعه دوم در پاکستان على الوصف علامه حبيب الله را با در نظر داشت دسترسی وید طولای او در علوم منقول و معقول از یکجانب و بذل مساعی بخاطر نوشتن آثار علمی تحقیقی از طرف دیگر ، میتوان بادانشمند و فقیه متفکر صوفی و عارف بلند آوازه کندهار قاضی غلام محمد هوتک مشهور به قاضی غلام هوتکی مولف کتاب ارشاد الحق و بسا آثار غیر مطبوع دیگر تشبه و مقایسه کرد.

ولی با کمال تاسف باید اظهار داشت که تعداد زیاد آثار علمی تحقیقی جبو آخند زاده، بنابر شرایط و اوضاع وخیم آنزمان (خانه جنگی ها و تهاجمات خارجی) یا در زوایای تاريك متروک شد و یا بکلی مفقود الاثر گردید و محض چند اثریکه از تصاریف و تطاول زمان مصون مانده . در کتابخانه حیدرآباد دکن ، پشاور آرشیف ملی افغانستان و کتابخانه های شخصی شاد روان علامه حبیبی و اکادمیسین پوهاند عبدالشکور رشاد ، موجود است این دانشمند خردمند و متبحر در سنه (١٢٦٥) هـ . ق در شهر کندهار وفات یافت . متکی به نسخه خطی که نزد استاد فاضل و صاحبرای رشاد موجود است .)



۲-مولوی عبدالرؤف کاکړ

مولوی عبدالروف کاکړ پسر مولوی عبدالرحيم ونواده علامه حبيب الله و عم علامه عبدالحی حبیبی بود که نزد استا فاضل و صاحبرای کندهار دیده بدنیا گشود .

مولوی عبدالروف کاکړ علوم اسلامی و ادبی چون فقه ، تفسی احادیث صرف، نحو و بلاغت ... را از پدر با معرفت خود مولوی که معلم عبدالله جان ولیعهد امیر شیر علی خان بود ، قرار  گرفت . مدتی در تبعید و نفی بلد بسر برد تا اینکه در سال (۱۳۰۰) هـ توسط قاضی القضات مرحوم سعد الدین خان و مرحوم سردار عبدالقدوس اعتماد الدوله بدربار امیر عبدالرحمن خان راه یافت و به حيث ملا و مدرس خاندان شاهی تقرر یافت مولوی عبدالروف از رجال معروف و سرشناس افغانستان بشمـار میرود، که همواره در خط مقدم روشنفکران قرار داشت معذلک، احاطه و صلاحیت او در علوم اسلامی و السنه عربی ، فارسی و پشتو وی را در ردیف عالمان بزرگ آن عصر قرار میدهد امیر حبیب الله خان بر مبنای همین فضیلت و دانش ، اورا به منزله استاد خود ارج و احترام میگذاشت و در مسایل مهم قضایی از وی استشاره مینمود و حتی قضات و کارکنان قضایی کشور را بعد از موفقیت در امتحان ،او بکار میگماشتند.

مع الوصف ، مولوی عبدالروف کاکړ در شعر و شاعری نیز قریحه پسندیده داشت و در اشعار خاکی تخلص میکرد. اینست الگویی از اشعار فارسی و عربی این شاعر شکر گفتار و روشن ضمیر :

ای سرور خلایق وای فخر کائنات!      ای راز دار خالق وای شاه انبیا! 

ما امتان دور فتاده ز درگهت         داریم پیش خاک رهت عرض مدعا شد مدت فراق تو بس دور و بس دراز   آمد به دوره چارد هم صدر سالها گردید ضعف عارض ارکان دین ودل

شیطان چو نفس در رگ و پی کرده است جا

دريک غزل دیگر چنين نوشته است: 

خاک كند مشکبو ساحه مشکبوی تو

باد شود روح بخش گرد سرکوی تو

بست به زنجیر وتیغ بر جگرم زدریغ

طرهٔ هندوی تو غمزده جادوی تو



در مطلع يک قصده نعتیه چنین نگاشته است :

مدح کلام خود کنم از نعمت مصطفی

ورنه کجا رسم که بحقش کنم وفا

در جای دیگری ارادت خود را به دوستان فاضل ، على الخصوص

سید محمود کندهاری چنین تبیین میدارد :


الى المخدوم مفصا الی نام       سلام في سلام في سلام 

لقو ارسلت من مکتوم نظم     بدیع كا للالي في انتظام


هكذا ، مولوی عبدالروف کاکر را باید از بنیان گذاران و موسسان ژورنالیزم افغانستان، به حساب آورد. زیرا او نه تنها جريدهٔ سراج الاخبار افغانستان را در سال (۱۳۲۳) هـ . ق مطابق به (۱۹۰۶)م تاسیس نمود بلکه عملا در تحریر و تفسیر مطالب آن سهم گرفت . نقش علمی وادبی او در زینت افزایی صحافت و ثقافت افغانستان، سزاوار ستایش فروانست.

معهذا ، فعالیت های فرهنگی مولوی (خاکی) را نمیتوان در چار چوب شاعری و ژورنالیزم تحدید کرد چه او در زندگی خود ه به کارهای علمی و تحقیقی منهمک بود، که در نتیجه آن تالیفات و نوشته های زیادی از خود به جا گذاشت.

در زیر عناوین آثار مولوی عبدالرو فى كاکر متخلص به خاکی بر میشمارم:

۱- کشکول در دو جلد که در آن اشعار پشتو ، فارسی و عربی خرد و پارچه های نفیساد ادبی دیگر شاعران را گنجانیده است.

 ۲- خرد نامه امیری به زبان فارسی.

۳- تفسیر سوره حشر به زبان فارسی 

٤- سلام نامه عربی برای مزار شریف که يک بخش آن با مرامیر عبدالرحمن خان بر دروازه مزار شریف نوشته شد.

۵- تفسير آيات العهود به زبان فارسی.

٦- رديک بخش ناسخ التواریخ به زبان فارسی.

۷- رساله افغانستان به زبان فارسی.

۸- رساله مصافحه.

۹ عقد اللا مى فى تتبع بداء الامالي ، قصيدهٔ عربی درخصوص

عقاید و کلام.

۱۰- كلمات امير البلاد في الترغيب الى الجماد

١١- تفسیر سوره فاتحه و جزئیات آخر قرآن عظیم الشان ، این دانشمند ، ادیب ، شاعر و روزنامه نگار مدقق به عمـــــــــر (شصت و هفت ) سالگی در سال ۱۳۳۲ هـ  ق وفات ش دو مرحوم علامه محمود طرزی (پدر مطبوعات افغانستان ) در بارۀ وفات او در جریده سراج الاخبار ، چنین نوشت : «با تمام افسوس و کمال یاس و حسرت و با چشم اشکبار و قلم ماتم بار جز کدورت ضياع ابدی عالم علامه و فاضل کامل ، فرزانه فضایل همراه با عالميجاه عبدالروف خان صاحب را درج صحایف غم و اندوه مینمایم و .....»



۳- مولوی عبدالواسع

مولوی عبدالواسع از بزرگترین شخصیتهای مبارز تاریخ معاصر افغانستان ، به حساب میرود . این دانشمند و خطیب دلیر مرد ، فرزند مولوی عبدا لزوف کاکر و عمزاد علامه عبدالحی علامه عبدالحی حبيبي است که، در سنه (۱۲۹۰) هـ ق در شهر کندهار ، بدنیا آمده است.

مولوی عبدالواسع ، این قلمزن روشنگر و صاحبدل در علوم اسلامی، منطق زبان و ادبیات پشتو ، فارسی و عربی ، حایز معلومات وافی و شافی بود .

معهذا ، اویکی از فعال ترین اعضای جنبش مشروطیت اول بشمار می آید و از اثر مبارزات مشروطیت طلبی ،خود باری در زمان حکمروایی امیر حبیب الله خان در زندان محبوس گردید، ولی خوشبختا نه بعد از انقضای چند وقت در پنجره زندان ، امرزیده شد.

وی بعد از استرداد استقلال سیاسی کشور و به سر قدرت رسیدن امان الله خان غازی به وظایف مهم و سترگ منصوب گردید وحین ایفای این وظایف با اجرای امر بزرگی فایق گردید که عبارت از تدوین نظامنامه ها ( قوانین ) ، مطابق به شرع اسلامی است.

همه کارنامه های این دانشمند نامی مظه تابان شهدمت و فداکاری او در راه خدمت به مردم و وطن میباشد که من به نسبت تضییق جا قادر به یاد آوری آن نیستم.

معذلک باید تذکار داد که مولوی عبدالواسع ، این سخنران وفقیه روشن روان همواره در سرخط روشنفکران هم عصر خویش قرار داشت. نبرد و ستیز باسیاه کاری وارتجاع ، مضمون واقی زنده گی این دانشمند آزاد منش را تشکیل میداد و درست بنابر این ملحوظ بود که در سال (۱۳۰۷) به دستور بچه سقاء بدهن توپ بسته شد .

مولوی عبدالواسع به علاو و رزم و بزم خود، آثار گرانبهای در جهان

علم و تحقیق بجا گذاشت که از گنجینه‌های ارزشناک فرهنگ کشور ما محسوب میگردد.

در سطور زیرین از مشهورترین آثار وی تذکر به عمل می‌ آورم :

۱-تمسک القضات به زبان فارسی ( متکی باصول و قواعد فقه حنفی) محتوی دو جلد که جلد نخست آن مشتمل بر حقوق وتعزيرات و جلد دوم آن در برگیرنده عقوبات است و در سال (۱۹۲۰) م در کابل انتشار یافته .

۲-حکمت اسلامی به زبان فارسی که در سال (١٩١٥) م تاليف شده است و تاکنون نسخه خطی آن در آرشیف ملی افغانستان باقی مانده و به زیور چاپ آراسته نشده است .

۳- حکومت اسلامی ، در بارهٔ اداره و تشکیلات حکومت از نظر اسلام که نسخه خطی آن در اغتشاش (۱۳۰۸) هـ  ش از میانرفت.

۴- تفسیر سوره بقره و فاتحه به زبانهای پشتو و (فارســــــــــــی خطی ) که ترجمه انگلیسی آن توسط مولوی عبدالوهاب کاموی عضو پشتو مرکه صورت گرفته بود . (۱۳۰۰) هـ ش.

۵-  یوازنی کتاب پشتو وصرف و نحو زبان ( گرامر) پشتو ، بزبان پشتو چاپ کابل . ( به همکاری نویسندگان دیگر . ) 

۶- عنوان اساسی دینیات در مضمون تعلیمی فلاسفه اسلام قرآنی طبع کابل، (۱۳۰۰) هـ ش.

۷- رساله شناخت خدا مشتمل بر شرح معانی اسماء الحسنی چاپ کابل

(۱۳۰۰) هـ ش.

۸- منظومه تعاون به زبان ، پشتو، طبع کابل (۱۳۶۲) هـ ش.

۹- پښتو پښویه (به همکاری اعضای پشتو مرکه ).



۴- مولوی عبدالرب

مولوی عبدالرب نیز یکی از چهره های درخشان علمی خانواده علامه عبدالحی حبيبي ، بشمار می رود این شخصیت قلمدست و عرفانی پسر مولوی عبدالروف کاکړ ، نواده بيب الله علامه حبيب الله (محقق کندهاری) برادر مولوی عبدالواسع شهید و عمزاده استاد حبیبی بود که در سال ١٢٩٤) هـ  ق در کندهار زاده شد.

مولوی عبدالرب اساسات و مبانی علوم مروجه را در آموزشگاه خانواده فرهنگی خود، فرا گرفت و در اثر تلاشهای دامنه دار علمی و تحقیقی خویش ، سرانجام توانست تا بدرجه استادی در علوم منقول و معقول (فقه ، حدیث ، تفسیر ، فلسفه منطق ، حکمت و ...) نایل آید. در نتیجه مبارزات تجدید طلبانه و عضویت در مشروطيت اول زندانی گردید . ولی امیر حبیب الله او را بنابر احترام به مقام علمی پدرش از زندان رها کرده و مورد عفو قرار داد. طی مدتی به حیث ملای حضور امیر حبیب الله ، ایفای وظیفه کرد و بعد به صفت آموزگار و مدرس در مکاتب و دارالمعلمين دانش سرا ( کابل ، کارکرد این مرد پژوهنده و مبارز در سال (۱۳۳۷) هـ ق چشم از جهان بست.

تالیفات او بشرح زیر این است :

۱- سراج العقايد، به زبان فارسی ، طبع کابل برای صنف پنجم.

۲- سراج الاحكام در فقه اسلامی ، به زبان فارسی ، چاپ کابل.

۳- دينيات مشتمل بر پنج فصل به زبان فارسی ، طبع کابل ، برای صنف اول الی چهارم ابتدایی.

۴- رساله اطاعت اولوالامر، به فارسی ، چاپ کابل 

(این رساله ها بعدها توسط مولوی صالح محمد به زبان پشتو ترجمه شده است. )

۵- سراج السیر در سیر نبوی (فارسی)، طبع لاهور ، برای مکاتب متوسطه.

٦- مقدمه فلسفه اسلاميه . ( خطی )

۷- سرا القضات ، که نسخه خطی آن در آرشیف ملی افغانستان موجود است .

در آخر بحث پیرامون نسب و خانواد ه علامه عبدالحی حبيبي باید گفت که عالمان و خامه بدستان زیادی ، افتخار نسبت به این خانواده را دارد که ذکر آن درین چند سطر محدود کاریست دشوار وحتى محال لذا بیاد آوری همین چارشخصیت بزرگ و نامی این دودمان اکتفا میورز و فقط یاد دهانی مینمایم که دکتر محمود حبیبی و محترم دکتر صادق فطـرت ناشناس نیز از جمله اشخاص فاضل و با تربیتی هستند که تا کنون در قید حیات اند و باین خانواد علمی فرهنگی افغانستان وابستگی دارند.