گمان مبرکه بپایان رسید کار مغان
از کتاب: دیوان علامه اقبال لاهوری
، قطعه
گمان مبرکه بپایان رسید کار مغان
هزار باده ی نا خوده در رگ تاک است
چمن خوشست و لیکن چو غنچه نتوان زیست
قبای زندگیش از دم صبا چاک است
اگر زرمز حیات آگهی مجوی و مگیر
دل که از خلش خار آرزو پاک است
بخود خزیده و محکم چو کوهساران زی
چو خس مزی که هوا تیزو شعله بیباک است