32

حدیث کرامت مسلمانی

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل طبقه ۲۳ ، بخش خروج مغل
01 January 1280

 ثقات چنین روایت کردند که چون کیک درپادشاهی قوت گرفت و بنواعمام خود را که پران چغتای بودند،هلاك كرد، و نوزنان و بهادران مغل (جمل) او را نماد شد زد، و چند کرت لشکرهای بی اندازه بطرف چین فرستاد، او را دران بلاد فتوح برآمد، جماعت زیاد دارچین و بت پرستان تنكت وطمغاج که آیشان را توينان (۴) می گفتند بركيك استيلا يافتند، مدام آن جماعت دراين اء مسلمانان می کوشید زی واسباب رنجه داشت اهل اسلام می انگیختند، تا مگر بنیاد اسلام علی قلع (۵) کنند،ومستأصل نگرد نند،ونام و نشان مؤمنان را ازصحايف آن بلاد محوکنند. 

یکی ازان توینان (۶) که درولاد چین و ترکستان قبول و اسمی (۷)

 (۱) مط ومب: في الجمله بنشل آفریدگارتعالي اسیا بی مهیا گشت که (۲) اصل: الوخان (۳) پزك: قراول و مقدمة الجيش است (۴) مط مب: تونیان ، ولی چنانچه گذشت تربن صحیح است، که تو بنان جمع آنست به راهبان بودائی چینی (۵) اصل: دفع (۶) مط و مب: نونیا ن (۷) مط ومب وصیتی واسمی







(۱۷۲)                                                    طبقه۲۳                                                        خروج مغل

داشت به نزديك كيك آمد و گفت اگرمیخواهی تا تخت پادشاهی ولشکرمغل برتوباقی ماند، از دو کاریکی بین، یا آنکه تمام مسلما(نا)ن را به قتل رسان،و یا آنکه توالد و تناسلی ایشان را قطع بکن،مدتی برین نهج كيك را بازمی نمود، و بدین فساد اغرامی کرد ولطایف حیل می انگیخت، کشتن مسلمانان به سبب کثرت دربالای چینی ترکستان و تنكت دست نمی داد، بدان مقررگردانيد (۱) که صواب آن باشد که فرمان نافذ گردد، تا جمله مسلمانان را خصی ( کنند) و محبوب(۲) تردانند، چنانچه نسل ایشان منقطع گردد،ومملکت مغل ازخروج و فساد ایشان بسلامت ماند، چون آن تعدی و ظلم برین وجه در مزاج كيك قرار گرفت و برین بیارامید، فرمان داد، تا مثالی جمله اطراف ممالك مغل ازاقصی چین وماچین تا نهایت عجم و عراق وروم وشم اصداركنند، وهمه فرماندهان مغل (۳) که باحارا في مالك نصب اند، تا برین جمله فرمان را انتقاد نمایند،وامتثال واجب دارند،چون آن مثال در قلم آمد به نزديك كيك آوردند،ونشان کرد، به شنگرف، آن را لطمغاج (۴) می گویند، بلغت ترکی، پس آن مثال بدان توین مغل داد ، که هم تو این مثال (را) بكل ممالك تبلیغ کی، برترین باب جد باغ نمای!

چون آن ملعون خاکسار،از بارراه دین[ این مثال دردست گرفته بافرح واستظهار تمام از بارگاہ بیرون می آمد،بستگی بود، که مدام بر درگاه و حوالی تخت واطراف مرکسی خاص(۵) وموکب اختصاص كيك بودی (۶) و داغ خاصگی بر طرق زرین نمرتصدع او ثبت بود، سنگی که برهزارشیرعرين (۷) و ببرگزین به حمله و جرأت (۸) ترجیح وتفضيل (۹) داشت این سنگی دربارشاه بود،چنانچه ترک درگوسپند و آتش در پنبه (۱۰) افتد،او را(۱۱) فروگرت و برزمین زد،و آنگاه

(۱) مط ومب: وبرین قراردادند(۲) اصل:منخوث،(۳) مط ومب:کنند برهمه فرمان دهان مغلان (۴) كذا درمط ومب واصول و راورتی: الطمغاج ، دنكن فوریس درقاموس خود می نویسد که التمغالغت تورکی است، امضا ومهرشاهی را گویند که بخط قرمزبود (۵) مط ومب موکب خان (۶) مط وهب:ومرکب اخته أم كيك می بود (۷) مط ومب واعمل:عرين ولی هرين بعين مهلمه بروزن قرين بمهني بوشن است که دررا بدان نسبت کنند(غیاث ) (۸) اصل،گزین بجهت جرادت (۹) م طو مب: تفضيل و ترجيح (۱۰) مط ومب: دورسیند(۱۱)مط ومب: أفتدآن توین بدکیش را فرو،





خروج مغل                                                         طبقه۲۳                                                    (۱۷۳)

حائه آن خاکساررا بدندان ازبیخ کند (۱) وبقوت آسمانی و تائید ربانی، درحال هلا کش کرد،وحديث دعای مصطفی صلی الله عليه وسلم، که درحق پسرابولهب کرده بود،اللهم سلط عليه كليا من کلابك درحق آن (۴) خسیس بد فعل ملعون ظاهرشد،وچنین کرامتی دردین اسلام وسهادات ملت حنفی ودولت امت محمدی واعجازمتابعون سنت احمدی را به بخشید، تا از شرآن ملاعین درکنف عصمت باری تعالی سلامت ماندند.

چون کیک وتوينان(۳) (مغل) وحاضران مغل گذارچنين هيبتي و سیاستی مشاهده کردند،ازآن اندیشه فاسد رجوع نمودند، و دست ازتعدی 

داد،امامی بود دران بلاد ازعلماء اهل اسلام ،بانواع علم طریقت (موصوف) و به صنوفي علم شریعت مسلمانان بداشتند،و آن طمغاج را پاره [ پاره کردند، والحمدلله على نصرة الاسلام وقمع الأصنام، چون ازمدت پادشاهی (او) یکسال و نیم گذشت، قضا را اجل دررسید،وكيك برخوان اجل لقمة مرگ دردهان حيات نهاد،وسبب آن آورده شود.