32

العاشر بركاخان بن توشی بن چنگیزخان(مغل عليه الرحمة)

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل طبقه ۲۳ ، بخش خروج مغل
01 January 1280

ثقات چنین روایت کردند،که ولادت برکا (۳) بن توشی بن چنگیزخان درزمین چین وخفچاق (۴) بود، بوقتی که پدرش توشی(خان) خوارزم بگرفت،ولشکرها بزمين سقسین(۵) وبلغاروسقلاب (۶) برد(۷) [و] چین [اين] برکا(خان) ازمادر بزاد،پدرش گفت:من این پسرخود را مسلمان کردم، واورا دایه مسلمان حاصل کنند، تا ناف اوبرمسلمانی برزد،و شیر مسلمان خورد، که این پسرمن مسلمان خواهد بود، بحکم این اشارت ناف اودایه مسلمان برید، اوشير[درکناردایگان ] مسلمان خورد،وچون بحد تاديب وتهذيب رسيد، ازا ئمه مسلمان قومی را جمع کردند و یکی (را) ازیشان اختیارنمودند،تا او را تعلیم قر آن داد، و بعضی از[آن] ثقات چنین گفتند: که تعلیم قرآن اودر[شهر] خجند بود پیش یکی ازعلماء متقی آن شهر[بود] چون بحد تطهيررسيد، تطهیراو بجای آوردند،وچون بحد بلوغ رسید،آنچه درلشکرماه توشی مسلمان بوده است همه درخيل اوفرمود،وچون پدرش توشدی(خان) بازهدردادن چنگیزخان از دنیا نقل کرد و برادرش با دوخان بجای پدرش نشست،برکا(۸) خان را همچنان بزرگی داشت میکرد، واو را فرمان واتباع وا قطاع متر را(۹) ميداشت، و درسنه احلى وثلاثين وستمائه،جماعت رسولان برکاخان (۸) اززمین خنچاق (۱۰) بخدمت حضرت

(۱) مط ومب: درقلم آورده شود وبران ختم افتد انشاءالله تعالى (۲) اصل: التاسع (۳) مط ومب؛ بلکاخان، درجامع التواریخ: برکه(۴) مط ومب: قبچاق(۵) مط ومب: سفين،راورتی واصل: مانند متن - تاریخ رشید می گوید: که سه سین بصورت سفقين هم نوشته می شود، وخطه ايست درترکستان.(۶) مط و مب: صقلا ب (۷) مط ومب: بود (۸) مط ومب: بلگا (۹) دراصل خوانده نمی شود (۱۰) مط و مب: قبچاق





(۲۱۴)                                                          طبقه۲۳                                                 خروج مغل

سلطان سعيد شمس الدنیا والدين آمدند، و تحف ها (۱) آوردند، چون آن پادشاها بواب معرفت ومحبت، بهیچ وجه با خانان مغل مفتوح نمی داشت ورسولان ایشان را نمی کشت بطريقي دفع کرد (۲) [و] آن رسول برما را بمحروسه کالیور (۳) فرستاد،وآن جماعت مسلمانان بودند هرجمعه درمسجد جامع کالیور(۶) حاضرشدندی،ودرعقب نواب کاتب(این) طبقات منهاج سراج نمازگزاردندی، تا درعهد سلطان رضيه عليها الرحمه،چون کاتب بعد ازشش سال ازمدروسه ماليوربحضرت جلال دهلی آمد، بعنایت آن پادشاه مخصوص گشت [و] آن رسل برکاخان راهم فرمان شد، تا ازمدروسه (۴) کالیوربطرف قنوج بردند،وشهربند کردند،وهمانجا برحمت حق پیوستند.

چون برکاخان به بزرگی رسید،اززمین خنچاق بوجه زیارت اکابروعلماء اسلام که با قی مانده بودند و نگذشته، بشهر بخارا آمد، وزيارتها بكرد، و بازگشت، و معتمدآن (ره) بدارالخلافه فرستاد وچنان تقریرکردند،جماعة ثقات، که دوکرت بازیاده تشریف دارالخلافه پوشید،هم درحيات را درخود با توخان،وجمله لشکراو بقدرسی (۵) هزار[ سوارمسلمان بود، ودرلشکراوجماعت صلوات قایم بود.

دوثقات چنين گفتند: که تمامت لشکراورا دأب آنست، که هرسواری را مصلی برابرخود باشد (۹) تا چون وقت نمازآید، با داءآن مشغول شوند، ودرتمام لشکراوهیچ کس خمرنخورد[ی] و مدام علماء بزرگی ازمفسران ومحدثان وفقهاء ومناظرآن درصحبت او باشند، واو را کتب دين بسیاراست (۷) واکثرمجالست و محادثت با علماء باشد،(و پیوسته دربارگاه اوبحث علم شریعت میباشد) ودرمسلماني بغايت صلب و با حمیت است(۸)

 (۱): بلقها -(۲) مط و مب: بطریق احسن دفع میکرد. آن رسل بلکا را (۳) مط ومب دکا لیورراورتی: کوالیور(۴) اصل: تا اورا ازمحروسه (۵) اصل: بفارسی هزار(۶) أصل:داشتند(۷) اصل: د بن مشتری با وست (۸) مط و مب:با جمعیت است،