واژه های با "ط" اما به "ت"
این واژه هارا با تی بنویسید ،هرچند با طوی مشهورشده اند :
اینها شماری وام واژههایی اند که از زبانهای گوناگون گرفته شده اند . چندی هم اصالت پارسی دری دارند یا از بهلوی آمده اند . در هر صورت باید با تی نوشته شوند ، نه با توی .
باطلاق ، باتلاق : ـ گند آب ، لجن زار ، مرداب ، زمین با گیاه های هرزه و آب ایستادة گندیده .
طاس ، تاس : ـ پیاله ،کاسه ، تشت ، ظرفی برای نوشیدن ، همچنان نوعی تکه را هم می گویند و زیورهای بیاله مانندی که بر درفش می آویختند.
طراز : از تراز فارسی مجازن طبقه و ردیف.
نوع؛ قسم؛ گونه.
زینت؛ آرایش.
حاشیۀ لباس یا پارچه که معمولاً پرنقشونگار است؛ یراق.
بیدل گفته است :
به طراز دامن ناز او چه زخــاکساری ما رسد
نزدآن مژه به بلندیی که زگردسرمه دعا رسد
نوعی پارچۀ نفیس ابریشمی.
طوطی ، توتی: ـ پرندة شناخته . درزبان گفتار توتا می گویند و تقلید از الف مقصورة عربیست که ي نوشته می شود والف خوانده می شود .
سطل ، ستل : ـ ظرف آب گیری .
پطرول ،پترول: ـ آبگینی که در ماشینها کار می آید .
اطاق ، اتاق : ـ خانه .
طنبور، تنبور : ـ یکی ازساز ابزارها . تنبور چی و تنبوری کسی که تنبور می نوازد . در زبان گفتار تمبور می گویند ، چنان که تنبل را هم تمبل می گویند . ویژگی زبان گفتار دری چنان است که نون ساکن پیش از بی برای آسانی تلفظ به میم بدل می شود . تنبیه را هم تمبیه می گویند . از همین شمار اند : تمباکو ( تنباکو ) ، دمبو ره ( دنبوره ) ، جمبش( جنبش )، تمبل ( تنبل )، تمبان ( تنبان )، امبور( انبور ) ، گمبد ( گنبد) ، زمبق ( زنبق ) ، ممبر ( منبر) .
طوله ، توله : ـ نای یا نی . توله چی ، نوازندة توله .
اطو ، اتو : ـ وسایل هموار کردن چین وچروک یا چملکی لباس . بیدل گفته است :
اتــوی پیـرهـن نـاز چـین پیـشانیــست
به جزرومد تلاطم سبب مخواه ومپرس
سطبر، ستبر( stawr , stap پهلوی ) : ـ محکم ، درشت ، کلفت ، ضخیم .