غنی کشمیری

از کتاب: دیوان علامه اقبال لاهوری ، قطعه

غنی (۲) آن سخنگوی بلبل صفیر

نوا سنج کشمیر مینو نظیر

چو اندر سرا بود در بسته داشت

چورفت از سراتخته را وا گذاشت

یکی گفتش ای شاعر دل رسی

عجب دارد از کار تو هر کسی 

بپاسخ چه خوش گفت مرد فقیر

فقیر و باقلیم معنی امیر

زمن آنچه دیدند یاران رواست

درین خانه جز من متاعی کجاست

غنی تا نشیند به کاشانه اش

متاعی گرانی است در خانه اش

چو آن محفل افروز در خانه نیست

تهی تر ازین هیچ کاشانه نیست