کیداری ها یا "کوشانیهای خورد"

از کتاب: تاریخ افغانستان ، فصل دهم

دورۀ عظمت دوصد سالۀ کوشانی های بزرگ: فصل هشتم به عنوان "کوشانی ها" که مقصد از آن کوشانیهای بزرگ است وقف دورۀ کسانی شد که منابع چینی آنها را به نام "تایوچی" یا "یوچی های بزرگ" خوانده است. این تسمیه در یک زمانی که هنوز یوچی ها به سلطنت نرسیده بودند شاید از نقطه نظر تعداد افراد قبایل بمیان آمده باشد لیکن وقتیکه یوچی ها در صفحات شمال آریانا بنای تشکیل سلطنت را گذاشتند و بنام یکی از قبایل یا به اسم یکی از امارات پنجگانه خود به "کوی شوانگ" یا "کوشان" معروف شدند تعبیر"کوشانی های بزرگ" در سرنوشت آنها تاثیر افگنده، مصدر چنان کارهای بزرگ شدند که تاریخ هم از نقطه نظر اهمیت وقایع عنوان "بزرگ" را برای آنها قایل دردید و ماهم در تاریخ کشور خود دورۀ عظمت و جلال آنها را که عصر سربلندی و شباب تاریخ آریانا یا افغانستان قدیم است بنام دورۀ "کوشانی های بزرگ" یاد کرده و فصلی را برای آن وقف کردیم. دورۀ عظمت کوشانی های بزرگ به تفصیلی که داده شد از اوائل عهد مسیح تا ربع اول قرن ۳ بیش از دو صد سال دوام نمود درین عرصه دو نیم قرن سلاله اول کوشان (کجولا کدفیزس وویما کدفیزس) امپراطوری باعظمتی تاسیس نموده حلقه دوم خاندان سلطنتی کوشانی های بزرگ کنیشکای کبیر با سیاست عاقلانه و کاردانی و به نیروی قوای بزرگ خود دامنه این امپراطوری را از هامون سیستان تا وادی تارم و گنگا انبساط داد. چند نفر پادشاهان مقتدر دیگر که تاریخ اسمای بعضی آنها را از قبیل کنیشکای دوم وهو ویشکا ثبت کرده مسلسل پشت هم سلطنت کرده اقتدار خود، ابروی مملکت، عظمت امپراطوری و سلطه اعتبار کشور را درین گوشۀ آسیا در میان امپراطوری های بزرگ چین و روم حفظ کردند طوری که این امپراطوری های مقتدر (چین و روم) به بر قراری واستحکام روابط خود با ایشان کوشش و اصرار زیاد داشتند زیرا با نیروی امپراطوری کوشانی و موقعیت آن سیادت سیاسی و تجارتى ومراقبت راها ودر نتیجه عبور اموال و مال التجاره ترانزیتی همه در دست عمال امپراطوری کوشان بود. عروج این امپراطوری در (آریانا) یکی از مهمترین دوره های جلال وعظمت افغانستان قدیم را نشان میدهد زیرا مملکت در اثر امنیت و آرامش با دوام دو قرنه در همه شعبات حیاتی، صنعت تجارت، زراعت، ادبیات وبسط علوم و نشر معارف ترقیات شایانی نموده بود و آنقدر مبادی و عوامل نیک بهم یکجا شده بود که از آن یک "مدنیت کوشانی" بمیان آمد و از ثمره آن ممالک همجوار مخصوصاً هند و چین تا شرق اقصی مستفید شد. 


شروع انحطاط کوشانی های بزرگ:

در اوائل قرن سوم مسیحی دورۀ دوصد ساله عظمت کوشانی های بزرگ به تدریج رو به انحطاط گذاشته و معمولاً سیرهمین انحطاط را ملاحظه کرده و دوره کوشانی های بزرگ را با سلطنت "واسودوا" خاتمه میدهند. پوره معلوم نیست که علت سقوط کوشانی های بزرگ چه بوده معذالک سه چیز در آن بی مدخلیت نیست یکى: توجه و پیشرفت در خاک هند - دوم: ظهور سلطنت مقتدر ساسانی در غرب. سوم: خطرات فشار ومهاجرت اقوام بادیۀ نشین آسیای مرکزی مثل ژوان ژوان و یفتلی ها. چون تفصیل مسایل موضوع را روشن میکند به تشریح آنها می پردازیم. 


فتوحات در خاک هند:

یکی از اختصاصات سلطنت های مقتدری که در کهستانات مرتفع آریانا تشکیل شده چه پیش از اسلام و چه بعد از آن این بوده که بعد از استحکام مبانی سلطنتى وجمع آورى قوا بطرف خاک هند متوجه شده و بنای فتوحات را گذاشته اند. آنهائی که محض به فتح و کشور کشائی به الحاق بعضی اراضی هندی به خاک آریانا اکتفا کرده و به مملکت خود مراجعت کرده اند هم از اراضی مفتوحه خود خیر دیدند و هم در کشور خود آسوده مانده اند برعکس بعضی کسانی دیگر که هند را فتح کرده و در آنجا ماندند آهسته آهسته به تدریج مرکز ثقل حکمفرمائی خود را از زمین های بلند آریانا به جلگه های هموار هندی نقل داده و روز گاری نگذرانیده اند که دچار ضعف شده و نیروی تازه دمی از کهستانات فرود آمده و ایشان را برداشته است. کوشانی های بزرگ تا وقتیکه در آریانا سلطنت داشته و یا بعد از فتح بعضی حصه های هند هم مرکز خود را از کاپیسا و پورا شاپورا (پشاور) به خاک های ماوراى شرقی اندوس منتقل ننموده بودند سلطنت نیرومند و مقتدری داشتند که امپراطوری رومن و چین به دوستی آن احتیاج داشت درین وقت سلاطین بزرگ کوشانی هم از مملکت خود آریانا هم از مساعدت موقعیت جغرافیائی آن بین هندو چین و امپراطوری روم و هم از متصرفات خود در هند و ترکستان چین استفاده میتوانستند یعنی در مرکزی نشته بودند که به گرد و نواح ومتصرفات ماورای سرحدات حاکمیت داشتند. بعد ازینکه با "ویماکدفیزس" راه فتوحات هند به روی پادشاهان کوشانی بازشد و دامنۀ نفوذ آنها تا سواحل کنگا انبساط یافت کنیشکای کبیر و هو ویشکا دو پادشاه مقتدر کوشان بدون اینکه به ضعفی متوجه شوند از متصرفات خود برخوردند مقارن عصر "وآسودوا" توجه کوشانی ها بیشتر مبذول بخاک هندى شده عرف و عادات و بسیار مراسم مدنی واداری آنها هندی شد و اصل خاک آریانا خالی ماند و دو علت دیگری که گفتیم زمینه برای تاثیر خویش پیدا کرد.


ظهور سلطنت ساسانی:

بعد ازینکه در اواخر قرن دوم مسیحی قوای خاندان ارساسی های بلخی در صفحات فارس رو به ضعف گذاشت ملوک الطوایفی در آنجا بمیان آمده و تقریباً در هر شهری شاهی سر بلند کرد و معروفترین آنها (گوتشیر) Gotchir از خانواده (بزرنجی)Bazrangi بود که در شهر "استخر" پایتخت قدیم شاهان "پرسید" سلطنت میکرد. ساسان نام پسر یکی از خانواده های روشناس که با خانمی از خانواده بزرنجی ازدواج نموده بود در استخر مجاور معبد "اناهیدا" یا "اناهیتا" بود. پسرش "پابغ" Pabahgh که بعد از پدر عهده دار نگهبانی معبد مذکورشد از روابط خویشاوندی که با خانواده بزرنجی داشت استفاده نموده برای پسر کلان خود "اردشیر" وظیفه بلند عسکری "ارگبد Argubad" را در شهر "درب گرد" گرفت و چون قوا بدست ایشان آمد "پابغ" در مقابل "گوت شیر" بر خاسته و میخواست پسر خوردش شاه پور را شاه ولایت (پرسید) سازد ولی "ادوان" یا اربتان پنجم آخرین شاه خاندان ارساسی ایشان را یاغی خواند تا اینکه پابغ مرد و جایش را شاه پور گرفت و بعد از رقابت ها بین دو برادر شاپور هم بمرگ ناگهانی مرد و ارد شیر وضعیت خود را مستحکم ساخت. ادوان یا ارتبان چندین نفر شاهان ولایات را بر علیه اردشیر تحریک کرده آخر خودش با او مصاف داد ولی به نتیجه نرسید واردشیر در ۲۸ اوریل ٢٢٤ مسیحی شهر (ستیزفون) را گرفت و دودمان ساسانی را بمیان آورد. و تا ٢٤١م سلطنت نمود. پیشتر گفتم که مقارن سلطنت "واسودوا" کوشانی ها بیشتر بخاک هند توجه نموده و آریانا از نفوذ مستقیم آنها خارج مانده بود واسودوا در حوالی ۲۲۰ مسیحی وفات کرد و اردشیر در ۲۲٤ بنای سلطنت ساسانی را در فارس گذاشت ازین دو تاریخ پوره معلوم میشود که انحطاط کوشانی های بزرگ و ظهور سلطنت ساسانی نزدیک ومعاصر هم بوده و طبیعی به اقتدار آمدن ساسانی ها در انحطاط دولت کوشانی بی تاثیر نبوده و از همین جهت بعضی از کوشانی های کوچک و بعضی قسمت های خاک آریانا در حواشی سرحدات غربی و حتی بعضی حصص داخل مملکت تا نزدیکی های کامل زیر نفوذ و گاهی تحت تیول آنها آمده است.


اقوام مغلی آسیای مرکزی:

تاریخ افغانستان از رهگذر مهاجرت یک سلسله اقوامی که از دوره های قبل التاریخ تا زمان تهاجمات چنگیز به کشورما آمده اند با آسیای مرکزی یکنوع علاقه دارد که حد بحد توجه ما را بخود جلب میکند و نویسنده تاریخ افغانستان ناگزیر است که وقت بوقت برای ایضاح مطلب بدان سو متوجه شود مقابله های آریانا با توران یا مجادله آریانی و تورانی از کشمکش های کهن تاریخ کشورما است که شرح آن در فصل های سابق مخصوصاً فصل مدنیت اوستائی آمده است لذا همان طوریکه شاهان مستقل یونانو باختری در اثر ورود اسکائی ها و شعبات تخاری و اخیرالذکر بواسطه ظهور شاخه دیگر سیتی (یوچی ها) بیجا گردید، کوشانی های بزرگ را هم در زمانی که مرکز ثقل خود را بطرف خاک های هند کشیدند اقوام بادیه نشین خصوصاً ژوان ژوان ها تهدید می نمود و در میان علل سقوط عظمت آنها قراریکه پیشتر اشاره شد یکی هم همین تهدید ژوان ژوان ها بود که در قرن ۳ مسیحی از ماورای آموحس میشد و در حوالی ٣٥٠ مسیحی کوشانی های بزرگ را از باختر بیجا کرد. 


چگونگی سقوط کوشانی های بزرگ: با عللی که ذکر کردیم دولت کوشانی های بزرگ در اوائل قرن ۳ مسیحی رو به سقوط گذاشته و "واسودوا" کسی است که معمولاً او را آخرین شاه این سلسله تصور میکنند. چیزیکه در اینجا مهم وشرح میخواهد چگونگی سقوط دودمان بزرگ کوشان و تفصیل وضعیتی است که در قلمرو امپراطوری ظهور میکند اگرچه طوریکه ذکر شد سقوط دوره کوشانی های بزرگ علل متعدد و بزرگ دارد ولی این سقوط مانند منقرض شدن یک دودمان سلطنتی و یا قتل آخرین شاه یک خاندان وغیره عوارض ناگهانی یک دفعه بمیان نیامده است بعبارت دیگر این سقوط یک سقوط معنوی است که بیشتر به عظمت و جلال کوشانی ها ربط دارد وگرنه از نقطه نظر ادامه احفاد و نسل و رگ وخون چندین قرن دیگر دوام میکنند که تاریخ تا یک حدی ایشان را به نام "کیداری و کوشانی های خورد" میخواند و بعد از ان که یفتلی وعناصر (توکیو) یعنی ترکان غربی به شمال هندوکش انتشار می یابند خون کوشان به پیمانه وسیع به آنها داخل شده و به همین جهت عنصر کوشانو یفتلی تازمان مقارن ظهور دین مقدس اسلام وفتوحات غرب سلطنت هائی داشته اند و تا چندین قرن شاهان این مملکت اسلاف خود را به کنیشکای بزرگ نسبت میدهند. بهرحال چون موضوع این فصل محض صحبت در اطراف کوشانی های خورد یا کیداری ها میباشد. بقیه مطالب را به فصول اینده میگزاریم کوشانی ها همان طوریکه در ابتدای وهله حکمفرمائى یک نوع سلطنت ملوک الطوایفی داشتند و پنج شهزاده در پنج قطعه مختلف سلطنت میکرد و ازان پنج نفریکی دیگران را مطیع خود ساخته و سلطنتی بمیان آورد بعد از اختتام دوره جلال و بزرگی هم امپراطوری آنها شکل ملوک الطوایفى بخود گرفت. حصه اصلی امپراطوری آنها در خاک آریانا بعد از وفات "واسودوا" دو کانون مهم داشت یکی در باختر و دیگری در درۀ کابل که دران ها به تفصیلی که می آید دودمان "کیداری" سلطنت میکرد. قسمت متصرفی امپراطوری کوشان در خاک هند هم طبعاً بعد از وفات واسودوا دچار هرج و مرج شده تا وقتی نایب الحکومه های کوشانی به عناوین مختلف به حکمفرائی خویش دامه دادند و بعد از ان دودمان هندوبا "بهاراشیوا Bharasiva" موفق شد که در عوض حکومت های کوچک و مجزی سلطنت مقتدر و بالنسبه بزرگی در کنار گنکا بمیان ارد. سلطنت (اتدرا) Andhra و (سوزا شترا) Surashtra هم از جملۀ حکومت هائی است که بعد از سقوط نفود نائب الحکومه های کاشانی از شبه جزیره کتیاوار Kathiawar و جلگه مرتفعه دکن قد بلند نموده است و تا ظهور سلطنت گوپتا دوام کرده است و چون جزئیات آن مربوط خاک هند است ازان صرف نظر شد.


کیداری ها:

بالا ذکر شد که با "واسود وا" دورۀ کوشانی های بزرگ تمام شده و بعد از او شخص دیگری "کیدارا" نام از همان احفاد کوشانی در باختر  به سلطنت رسید. اگرچه معمولاً وفات "واسود وا" حد بین دو دوره کوشانی های بزرگ و خورد است معذالک بعضی ها کیدارا را هم از جمله شاهان کوشانی بزرگ حساب میکنند. به زبان دیگر "کیدارا" آخرین شاه کوشانی های بزرگ و اولین و موسس دودمان کوشانی های کوچک میباشد چون بنام "کیدارا" اقلا دو نفر و از احفاد او و چندین نفر به سلطنت رسیده خاندان سلطنتی آنها را "کیداری ها" گویند وذکر حال و وقایع مربوطۀ که خیلی تاریک و منحصر به مطالعه مسکوکات و بعضى تذکار نویسندگان خارجی است موضوع مطالعات این فصل میباشد.


کوشانی های خورد و منابع چینی: منابع چینی در چندین موارد و خصوص در قسمت یوچی ها یعنی کوشانی ها اهم از بزرگ گرفته تا خورد پاره معلوماتی میدهند اگر چه این معلومات مفصل ومسلسل نیست و عموماً فاقد سنه وتاریخ میباشد و اسمای جغرافیائی محلات متذکره را تلفظ و صورت تحریر زبان چینی تاریک ساخته معذالک خالی از فایده نیست و در خطوط اساسی مسایل روشنی های خوبی می اندازد. مهمترین منبع چینی که از کوشانی های بزرگ و خورد صحبت میکند سالنامه های خانوادۀ شاهی "وى. We" است که انرا "وی شیو Wei-Shu" گویند و وقایع سال های بین (٥٥٦ - ٣٨٦ ب م) را در بر میگیرد که چند نفر به زبان های اروپائی ترجمه کرده یکی آن ترجمه فرانسوی Specht است. قسمتی ازین سالنامه ها و سالنامه های قدیم تر در دائرة المعارف (ماتوان لن) Ma-touan-lin (قرن ۱۳ ب م) هم آمده که قسمتی ازان راRemusatرموزات و ژولین Julien ترجمه کرده اند و نام های محلات را (مارکوارت) Mar quart تعین نموده است. قسمتی از "وی شیو" که در ان از کوشانی های بزرگ و تهدید (ژوان ژوان ها) و غیره ذکر رفته قرار آتی است: "پایتخت سلطنت تایوچی شهرلو - کین - شی Lou-Kien-chi است که بطرف غرب فو - تی - شا Fo-ti cha بفاصلۀ ٤،٥۰۰ لی از تای  Taiافتاده. تا یوچی از طرف شمال مورد تهدید "ژوان ژوان" ها واقع شد و چند دفعه زیر تهاجم آنها آمدند. بناء علیه تایوچی بطرف غرب مهاجرت کرده و در شهر (پو- لوPo-lo) که ۲۱۰۰(لی) از (فو - تی - شا) فاصله دارد مستقر شدند. چون پادشاه آنها (کی - تو - لو Ki-to-lo) شهزاده رشید و جنگجوی بود قشونی گرفته بطرف جنوب کوهای بزرگ آمد، برشمال هند هجوم آورد و آنجا پنج سلطنت شمالی (کان - تو - لو) مطیع او شد"

تشریح نام ها:

تایوچی....... کوشانی های بزرگ

لو- کین - شی  Lou-kien-chI..... بلخ

فو-وشا Foa-ti-cha...... بامیان

تی  Tai.....  پایتخت خاندان شاهی وی Wei در سانثی شمالی

ژوان - ژوان...... قبیله ئی از اقوام آسیای مرکزی.

پو لوPo-lo...... بلکان در شمال مجراى قدیم اکسوس

کی - تو -    Ki-to-lo....... کیدارا صورت صحیم نام او در رسم الخط 

                                           برهمی مسکوکات او دیده میشود

کوه بزرگ.......  سلسله کوه هندوکش

کن - تو- لو Kan-Tho - lo ........ گندهارا، دره کابل و پشاور.


مضمون فوق در صورتیکه عوض نام های چینی ترجمه آنرا قراردهیم چنین میشود: "پایتخت سلطنت کوشانی های بزرگ شهر بلخ است که بطرف غرب بامیان افتاده و از پایتخت خاندان شاهی (وی) که در سانشی شمالی است ٥٠٠ ر١٤ لى فاصله دارد. کوشانی های بزرگ از طرف شمال مورد تهدید ژوان ژوان ها قبیله از آسیای مرکزی واقع شده و چند دفعه زیر تهاجم آنها آمدند، بناء علیه کوشانی های بزرگ بطرف غرب مهاجرت کرده و درشهر (پلکان) که ۲۱۰۰ لی از بامیان فاصله دارد مستقر شدند، چون پادشاه آنها "کیدارا" شهزاده رشید ر جنگجوئی بود قشونی گرفته بطرف جنوب هندوکش آمد و بر شمال هند هجوم آورد و آنجا پنج سلطنت شمالی گندهارا مطیع او شد." با چند سطر فوق منابع چینی یک سلسله وقایع مهم را خاطرشان میکنند ولی سنه ئی برای هیچ کدام آن نمیدهند لذا برای این مطلب به ماتوان لن مراجعه میکنم دایرة المعارف (ما - توان - لن) که در قرن ۱۳ مسیحی نوشته شده تاریخ عمومی کوشانیهای بزرگ را داده مینویسد "بعد ازینکه کوشانیها در زمان "ویماکدفیزس" شمال هند را مسخر کردند (حوالی۹۰م) نیرومند و قوی گشتند، به همین وضعیت (یعنی نیرومندو قوی) تا زمان دومین خانواده شاهی هان ( ۲۶۳-۲۲۱ مسیحی) ماندند آنگاه از طرف شمال مورد تهدید ژوان ژوان واقع شده و چند دفعه زیر تهاجم آنها آمدند. سالنامهای چینی بعد از حمله کیدارا به هند از تاریخ کوشانیهای بزرگ چیز دیگر نمیدهند حالا ببینیم راجع به کوشانیهای خورد چه معلو ماتی دارند: اقتباس از صفحه ۲۵ جلد ۳ - نمره ۲ - ۱۹۳۷ مجله انجمن شاهی آسیائی بنگال "پایتخت یوچیهای خورد (کوشانیهای خورد) شهر فو - لو - شاFou-Leau-cha (پشاور) است. پادشاه آنها پسر "کی - تو - لو" است، او را پدرش وقتی درین شهر باین عهده مامور ساخت که خودش در اثر حمله ژوان ژوانها مجبور شد بطرف غرب حرکت کند" اقتباس از وی شیو Wei-shu از روی ترجمه Specht: "چون "کیدارا" را هیوانگ نوها تعقیب میکردند خود را بطرف غرب کشید پسرش را امرداد تا خود را در شهر "فو - لو - شا" برقرار کند بناء علیه این مردم را یوچی های خورد نامند" تبصره: ملتفت باید بود که در متن (وی شو) ترجمه (سپخت) متهاجم  "هیوانگ نو" در  (ما - توان - لن) "ژوان ژوان" اسم برده شده. علاوه بر یاد داشتهای فوق منابع چینی در باب تاریخ کوشانیهای خورد معلومات دیگری نمیدهند فقط در موقع تعریف مملکت آنها اینقدر علاوه میکنند که در عصر سلطنت دومین خانواده سلطنتی (Weiوی) در زمان پادشاهی (تی وانTai-Van) (٤٠٩- ٣٩٨مسیحی) در اثر ورود تجاری که از آنجا به چین می آمدند ترقیات بزرگی در صنعت شیشه سازی نصیب چین شد. ازین شهادت این نکته بر می آید که استقرار سلاله کوشانیهای خوره در گندهارا باید پیش از ۴۰۹ مسیحی بعمل آمده باشد. از منابع فوق الذکر چینی که ذکرش گذشت راجع به کوشانیهای خورد و چوکات تاریخی آنها اساس ذیل بدست می آید: در یک عصر بین ٢٢١ م و ٤٠٩م ژوان ژوانها شاخۀ از کوشانیهای بزرگ را از باختر کشیده و بدو سمت پراکنده شده اند.

الف: بطرف غرب در امتداد سرحدات شمالی امپراطوری ساسانی بطرف بحیره خزر.

ب: بطرف جنوب تیغه هندوکش در کاپیسا و گندهارا.

از منابع چینی چنین معلوم میشود که سر کرده شاخه جنوبی "کیدارا" بوده که از باختر بر آمده و درۀ کابل و گندهارا را متصرف شد و در صفحات جنوب هندوکش تا پشاور و ماورای آن سلطنتی تشکیل کرده است. چندی بعد باز (کیارا) نام که به تائید مسکوکات غیر از کیدارای اول الذکر پادشاه دیگری باین نام میباشد باز فشاری از طرف بعضی قبایل آسیای مرکزی که چینی ها به تعین هویت آن متیقن نیستند حس نموده پسر خود را در پشاور گذاشته و خودش به مناطق غربی یعنی علاقه کابل حاضر شد تا مانع شود که متهاجم از کوه های هندوکش عبور ننمایند. بهر حال نتیجه شهادت منابع چینی را عجالتاً بهمین جا گذاشته به منابع و ذرایع دیگر مراجعه میکنیم: 


مسکوکات کوشانو ساسانی حکمفرمایان باختر: مسئله ظهور ساسانیها و مداخلت این مسئله در سقوط عظمت کوشانیهای بزرگ بیشتر بیان شد. در زمانی که کوشانیها بدوره انحطاط سیر میکردند ساسانیها بصورت مستقیم و غیر مستقیم در امورات بعضی حصص آریاتای غربی و حتی باختر مداخله نمود. و زمانی هم از ضعف کوشانیهای بزرگ و دیگر عوامل مساعد استفاده نموده و این قسمت را متصرف هم شده بودند - نایب السلطنه های ساسانی مناطق بین مرو و بلخ و دیگر حکمرانان ولایات بعضی سکه های بضرب رسانیده اند که مدققین فن آنها را به نام سکه های "کوشانو ساسانی" یاد کرده اند. مطالعه این مسکوکات حدود معلومات ما را راجع به کوشانی ها از آنچه که چینی ها داده اند وسیع تر ساخته و در بعضی موارد جزئیات دقیق تری میدهد پرو فیسر "هرزفلد" این قبیل مسکوکات را به دو دسته تقسیم نموده. اول مسکوکات شهزادگان خاندان شاهی ساسانی که بعنو ان نایب السلطنه بلخ و مرو سکه زده اند و عنوان "شاه شاهان کوشان" را اختیار کرده اند. (۲) مسکو کانی که از طرف حکمرانان ولایات در زمانه ئی بعد تر بضرب رسیده و حایز عنوان "شاه کوشان" است. پیشتر از روی منابع چینی دیده شد که کوشانی های بزرگ را (ژوان ژوان ها) از باختر کشیدند. "مارتن" اظهار میکند که خروج کوشانی ها از باختر پیش از عصر ضرب دسته سکه های دومی بعمل نیامده است و بعد از حمله ژوان ژوان با احتمال زیاد حاکمیت ساسانی از بلخ برچیده شده است چنانچه خود تاریخ ساسانی ها هم تا حدی و رنگی به این مشکلات مقر است "هرزفلد" در مطالعات خود راجع به مسایل فوق الذکر مینگارد که دسته اولی از حوالی ۲۳۰ مسیحی تا ٢٨٤ دوام داشت چینیکه ساسانی ها سکستان (سیستان) را متصرف شدند مرکز نیابت سلطنت را به آن ولایت انتقال دادند و دسته مسکوکات دومی ازین تاریخ تا کدام سال دوره سلطنت شاهپور دوم (۳۷۹ - ۳۰۹ ب م ) دوام کرده است. امیانوس مارسلینوس Ammi anus - Marcelinus میگوید که شاپور دوم تقریباً در سال های بین ۳۵۰ تا ۳۵۸ مسیحی در جنگ های سر حدات شرقی مصروف بود و کوشانی ها در میان مخالفین اواسم برده شده اند. هرزفلد علاوه میکند که ضرب مسکوکات کوشانو ساسانی تا اخیر این جنگ ها دوام کرده است. "مارتن" سال ۳۵۸ مسیحی را که ختم جنگ های شرقی شاپور دوم میباشد. سال بر آمدن کوشانی ها از باختر میداند که در دوره سلطنت "کیدارا" واقع شده است.


معنی سمت صورت شاه در مسکوکات: سکه شناسان با مطالعات دقیق دریافته اند که چگونگی نمایش صورت شاه وخصوصاً سمت نگاه آن در مسکوکات معنی خاصی داشته آنچه که مربوط به این دوره است چیزی است که اصل آنرا باید در عادات زمان سلاطین خانواده اشکانی یا ارساسی ملاحظه نمود. پروفیسر هر زفلد مینویسد: "نمایش روی بطرف چپ مخصوص ارساس اول وتمام شهزاد گان مربوطه بود که از راه ارث حق ضرب سکه داشتند و اراضی مربوط آنها جزء لا یتجزای امپراطوری بود نمایش روی به سمت راست نشانه احراز استقلال بود و این کاری است که ساسانی ها بعد از بر انداختن یوغ اشکانی ها عملی کردند." "هرز فلد " این را نیز میگوید که مخالفین خاندان ارساسی تا زمان ارد شیر اول و خود اردشیر در زمان مخالفتش با ارتبانوس پنجم رو بمقابل  سکه بضرب رسانیده اند. با نگارشات پروفیسر مذکور چنین معلوم میشود که ساسانی ها این رویه را تعقیب کرده و شاهان آنها که صاحب تیول هم بودند رو بطرف راست سکه میزدند. شهزادگان صاحب تیول هم ایشان را تعقیب کردند و کسانی که از راه مخالفت پیش آمده و یا استقلال بدست می آوردند صورت خود را رو بمقابل یا رخ بطرف چپ بضرب میرسانیدند. اگر مسکوکات خاندان کیداری به این ملاحظات فوق سر داده شود از آن نظریات ذیل بدست می آید: چنین معلوم میشود که "کیدارا" در اوائل وهله صاحب تیول از ساسانی ها بوده و بعد از آن مستقل شده. در وقت "پیرو" Piro که او را معمولاً پسر "کیدارا" جا نشین او در گندهارا میدانند ساسانی ها دوباره تیول خود را بر او نشانیدند زیرا او و جانشین و رهران  Varaharan یا بهرام هر دو در مسکوکات. صورت های خود را رخ بطرف راست بضرب رسانیده اند. چون نوشته های مسکوکات هم از برهمی به پهلوی در عصر "پیرو" تغیر کرده است این هم نظریۀ فوق را تقویت میکنند و بر نفوذ ساسانی ها در گندهارا شهادت میدهند. از روی منابع چینی و شهادت مسکوکات معلوم میشود که "کیدارا" در وسط قرن چهارم مسیحی در کمال شهرت بوده است علاوه برین مسکوکات گواهی میدهد که مشار الیه زمانی باج گذار شاه پور دوم ساسانی بوده و بعد از آن استقلال خود را بدست آورده است. آوازۀ این وقایع و صحت آن از خلال نگارشات بعضی مورخین معاصر و یک کتیبۀ که پروفیسر "هرز فلد" از پرسه پولیس کشف نموده واضح میشود. به این لحاظ موضوع را در ذیل از نقطۀ نظر مورخین مطامعه میکنیم: -


*     *     *

بعضی اشارات مورخین به اوضاع قرن چهار امیانوس مار سلی نوس:

امیانوس مارسلی نوس Ammianus Marcellinus یکی از صاحب منصبان قشون رومن که در اراضی ماورالنهر بر علیه شاپور دوم ساسانی (۳۰۹ - ۳۸۰ ب م) میجنگید.

میگوید که این شاه بین سال های ۳۵۰ و ۳۸۵ مسیحی در محاربات قبایل سرحدات شرقی که کهک تریم و مقتد ترین آنها خیونیها Chionitae و ایوزنی ها Euseni بود مصروف بود. با تحقیقاتی که در مورد این قبایل نموده اند مینویسند که در اصل مضمون اشتباه پیش شده و (ایوزنی) اصلاً (کوزنی) Cuseni بوده که مقصد از آن "کوشانی ها"  میباشند. همین طور خیونی ها هم قبیله از کوشانی های خورد است که در حوالی کابل بود و باش داشتند و معروفترین سردار آنها (گرومباتس) Grumbates نام داشت شاه پور دوم در ٣٥٨ باقبایل کشور ماصلح کرده و جنگ را با روم شروع کرد. در ٣٥٩ به بین النهرین حمله برد و"امیدا Amida" قلعۀ جنگی رومن ها را که عبارت از (دیار بکر) باشد محاصره نمود و درین محاصره جمعی از دشمنان سابق او یعنی کوزنی ها یا کوشانی ها به سر کردگی سردار خود گرومباتس با او یکجا در جنگ رومن ها و محاصره قلعه امیدا شریک میباشند. اگرچه همین قسمت متن "امیانوس مارسلی نوس" خیلی خراب شده باز هم با مطالعاتی که مارکوارت Marquart در ایران شهر صفحه ٣٦ - نوته ۵ نموده "کورنی" یا کوشانی را خوانده و دسته قشون آنها را بیرون دیوار قلعه محاصره شده نشان میدهد.


کتیبه پرسه پولیس:

پروفیسر هرز فلد کتیبه در پرسه پولیس یافته که به سال ٤٧ سلطنت شاه پور دوم سنه خورده  که موافق ٣٥٦ مسیحی میباشد. این کتیبه را "سلوک" نام قاضی بزرگ کابل نوشته و در آن دعا میکند که شاه پور به سلامتی بکابل مراجعت کند اگر متن این کتیبه باتذکار "امیانوس مارسلی نوس" که میگوید شاه پور دوم زمستان سال ٥٧ - ٣٥٦ را در دور ترین نقاط سرحدات خود در حواشی خاک خیونی ها و ایوزنی ها به سر برده سر داده شود چنین بر می آید که محاربه بین شاه پور و کوشانی های کابل را در سال ٣٥٦ م قرار داد و کابل درین وقت بدست شاه پور دوم بود و از آنجا بر علیه گندهارا و جلال آباد و هده و پشاور و غیره که در تصرف کیدارا بود میجنگید از اینجا خوب معلوم میشود که علاقه کابل - کاپیسا -  گندهارا پیش از سال ٣٥٦ مسیحی بدست خاندان "کیداری" افتاده بود. سرجان مارشال چند سکه از شاه پور دوم را از تاکزیلا یافته که اصلاً در شهر مرو بضرب رسیده قرار نظریه "مارتن" این مسکوکات در زمانه کوشانی های خورد در باختر هم رواج داشته و با تهاجم ایشان به هند در حوزۀ سند انتشار یافته است. در میان بعضی مسکوکات دیگری که پروفیسر "هرزفلد" به خیونی ها نسبت میدهد یکی آن تصویر نیم تنه ئی را رخ بطرف راست نشان میدهد که کلاه شاه پور دوم را بر سر کرده و به مسکوکات و رهران Varahran (بهرام)  پنجم که در مرو ضرب زده شباهت زیاد دارد و یحتملاً خود اینها هم در مرو بضرب رسیده اند چون سمت صورت سکه نشان میدهد که "خیونی ها" باجگذار ساسانی ها بودند پروفیسر "هرزفلد" آنها را به زمانه بعد از صلح ٣٥٨ مسیحی نسبت میدهد چون یکنوع سکه "کیدارا" ضرب "گندهارا" هم به سکه های فوق شبیه است "مارتن" آنراهم به همین عصر منسوب میسازد و نتیجه گرفته میگوید که "ایوزنی" یا"کوزنی" که (امیانوس) ژنرال رومن ذکر نموده شاخه از کوشانی های بزرگ بودند و سر کرده آنها "کیدارا" بود و تهاجم آنها بر گندهارا باید بیش از ٣٥٦ مسیحی بوقوع پیوسته باشد. این تهاجم و جنبش های معاصر بعضی قبایل دیگر از بلخ بطرف بحیره خزر علت عمده جنگ های شرقی شاپور دوم بوده و به این جهت باید تاریخ تهاجم کیدارا را به هند در حوالی ( ۵۰- ٣٤٨ ) و تاریخ تابعیت او را به شاه پور دوم در حوالی ٣٥٨ مسیحی قرار داد. 


فوستس بیزاتنی Fausostos Byzantum Fausontos Byzantium: مورخ ارمنی که او را معمولاً "فوستس بیزانتی" گویند کتاب تاریخی نوشته که وقایع را از ۳۲۰ تا ٣٨٥ در برمیگیرد و از مطالعه آن مطالب تاریخی راجع به گذارشات تاریخی افغانستان به دست می آید مشار الیه در کتاب پنجم فصل هفتم و سی و هفتم از جنگ هائی که بین کوشانی ها و ساسانی ها در حوالی ۳۶۷و۳۶۸ مسیحی واقع شده صحبت میراند از روی نگارشات مورخ ارمنی مذکور چنین معلوم میشود که مهتاجم، کوشانی ها بودند و دو مرتبه ساسانی ها را شکست فاحش دادند به این تفصیل که در دفعه اول یکی از لشکرهای آنها را بکلی محو نمودند و در دفعه ثانی شاه پور دوم مجبور شد که از میدان جنگ فرار نماید پیشتر از روی مطالعه مسکوکات دیدیم که "کیدارا" بعد از یک دوره تابعیت به ساسانی ها، مخالفت نموده و استقلال خود را احراز نمود. مورخ ارمنی  صریح آنرا تائید میکند و مارتن تاریخ این واقعه مهم را در ۳۶۷ - ٣٦٨ مسیحی قرار میدهد. چیز دیگری که این تاریخ را تائید میکنند این است که کننگهم در چپه تیپ نمره دوم سکه کیدارا سنه ۲۳۹ را خوانده و آنرا مربوطه به عهد کنیشکا حساب میکند. اگر خواندن او صحیح باشدو جلوس کنیشکا قرار نظریه "استن کنو" بر تخت سلطنت در ۱۲۸ یا ۱۰۲۹ مسیحی مقرون به حقیقت باشد از ۱۲۸ یا ۱۲۹ بعلاوه ٢٣٩ سال ٣٦٧ یا ٣٦٨ یعنی درست سالی بدست می آید که (مارتن) برای احراز استقلال کیدارا از سلطه ساسانی معین کرده است.

نتایج:

مقصود از مطالعه منابع چینی، مسکوکات شهادت مورخین کلاسیک رومن و ارمنی و غیره که قبل برین تفصیلات آن گذشت این بود تا مسئله کوشانی های خورد و یا کیداری ها از پهلوهای مختلف دیده شده و بعد باترکیب همه ملاحظات چند سطر اساسی از آن بدست آریم. بر کسی پوشیده نیست که در تاریخ قدیم افغانستان واقعات بعد از دورۀ کوشانی های بزرگ تاریک تر شده در قرن ٣ و ٤ مسیحی اوضاع خیلی پیچیده میشود و تاریخ این دوره بیشتر از هر عصری تفحص تجسس - کنجکاوی بکار دارد تا سر رشته بدست آید و چند سطری که نوشته می شود طوری شود که حتی المقدور موافق حقیقت باشد. بهر حال چون تاحال به چنین مسائل آنهم بصورت مسلسل دست زده نشده از منابع و معلومات حاضره هر قدر مختصر و کوتاه هم است استفاده نموده قدمی میگذاریم و امید واریم به تعقیب آن در اثر روشنی های جدید قدم های تازه تری برداشته شود 


ژوان ژوان و اخراج کوشانی ها از باختر: قراریکه در "وی شیو" سالنامه خاندان شاهی "وی Wei" تذکار رفته و در اول مطالعات خود از آن صحبت کردیم چنین مینماید که کوشانی های بزرگ بعد از طی دوره عظمت وجلال خود در دو طرفه هند و کش بنوبه خود مورد تهدید یکی از قبایل آسیای مرکزی موسوم به ژون ژون ها واقع شده و از تهاجمات آنها در اذیت بودند. تا وقتیکه حکومت و نیروی کوشانی ها در آریانا استوار بود تهدیدات ژون ژون ها اهمیتی نداشت لیکن چون مرکز ثقل نیروی کوشانی با فتوحات هند آهسته آهسته به ماورای اندوس انتقال یافت ژاون ژون ها بلاشبه جری تر شده و طوریکه در ماخذ چینی مذکور دیدیم حملات خود را چندین مرتبه تکرار کردند تا اینکه بالاخره موثر افتاده و کوشانی های باختر به دو حصه تقسیم شدند دسته بطرف تخرب بجانب سواحل بحیره خزر رهسپار شد و جمعی با پادشاه خود "کیدارا" که قرار شهادت سالنامه چینی مر در شید و دلاور بود بطرف جنوب هندوکش فرود آمد. پوره معلوم نیست که چرا کوشانی های باختر دو خصه شده اند بعضی ها علتش را چنین می نویسد که چون کوشانی های باختر قدرت محافظه باختر را به تنهائی به خود ندیدند بطرف سواحل خزر و جنوب هندوکش روانه شدند تا کوشانی های این نقاط را بخود ملحق ساخته و در مقابل تهدید دشمن کار سازی کنند.


شاخه جنوب هندوکش یا کیداری ها:

اگرچه "کیدارا" نام شخص وشخس هم شهزاده یا امیری است که حین بیجاشدن دسته ئی از کوشانی های بزرگ بطرف جنوب هندوکش بر آنها آمریت دارد باز هم مورخین چنین قرار گذاشته اند که این شاخه کوشانی ها را از روز حرکت شان بجنوب هندوکش "کیداری ها" میگویند پس کیداری هم نام سلاله پادشاهانی است که بر این شاخه کوشانی ها سلطنت کرده و هم نام عمو می دسته از کوشا نی های باختر که آنها را کو شانی های خورد هم هم میگویند. 


مقابله کیداری ها با ساسانی ها در باختر:

اگر چه با اشاراتی که شده روابط  کیداری ها با ساسانی ها آنقد و روشن نیست باز هم وقت بوقت از اظهار بعضی نکته های مهم ناگزیریم. پیشتر در جمله علل سقوط کوشانی های بزرگ گفتیم که ظهور سلطنت ساسانی هم در این امر بی دخل نبود چون عظمت ساسانی ها با ضعف کوشانی ها تصادف نموده است ساسانی ها تا جائی که دست شان میرسید از مداخلت های مستقیم وغیر مستقیم در خاک های آریانا خود داری نکرده و پیوسته مترصد موقع مساعد تری بودند تا قدمی جلوتر گذارند از طرف دیگر اگر در مراسم تشریفاتی لقب گذاری شهزدگان آنها نگاه شود دیده میشود که چشم حرص و آز همیشه به سرحدات امپراطوری کوشانی دوخته و برای بعضی حصه های غربی آریانا مثل آریا وسیستان ومارجیان و خوارزم که کم کم بدست آورده بودند حکومتی تشکیل داده و حکمران آنرا "حکمران خراسان و شاه کوشانی ها پاشاه بزرگ کوشانی میخواندند" این حکومت و حتی حکمرانی در آنجا در نظر ساسانی ها خیلی مهم بود و شهزادگانی که یکروز بر تخت شهنشاهی ساسانی جلوس میکرد حتماً بایستی در دوره شهزادگی خود حکومت خراسان را دیده می بود چنانچه در میان شاهان ساسانی شاه پور اول هرمزد اول - بهرام اول - بهرام دوم این عهده را در زمان شهزادگی خود طی نموده بودند و بهرام ۳ و هرمزد ۳ در سیستان حکومت داشتند. بیائیم به اینکه آیا ساسانی ها تا زمانی که کیداری ها در باختر بودند به این قطعه رسیده توانستند یا نه؟ این مسئله با دقتی که ما در نظر گرفته ایم هنوز واضح مطالعه نشده زیرا چیز مهمی که برای این کار بکار است تاریخ صحیح خروج کیداری ها از باختر است که هنوز واضح معلوم نیست و آنرا بصورت تقریب بین ١٢١ و ٤٠٩ مسیحی قرار میدهند. درین شبه نیست که ساسانی ها در دوره انحطاط کوشانی در حواشی قسمت های غربی و شمال غربی امپراطوری کوشانی (سعت یافته) از زمان شاه پور اول تا بهرام دوم حکمران های آنها در خراسان بلقب "کوشان شاه بزرگ" یاد میشدند ولی چنین معلوم میشود که در عصریکه کیداری ها در باختر وجود داشتند به این خطه نرسیده بودند. نا گفته نماند که مدققین تاحال کیدارى ها و مخصوصاً دوره تعالى و سلطنت آنها را در طی قرن ۵ مسیحی قرار میدادند. نظریه جدیدتر که متکی به منابع چینی و مسکوکات وشهادت مورخین کلاسیک است مبنی براین است که ایشان نه در قرن ۵ بلکه در قرن چهار سلطنت کرده اند. موافق به نظریه اولیه "گریستن ستن" در صفحه ۲۸۷ "ایران در عصر ساسانی" می نویسد: در اوائل سلطنت خود فیروز، "کیداری ها" را به پرداخت مالیه وادار ساخته بود د "کیدارای" پادشاه این قوم از تادیه مالیه اما نمود و جنگ در گرفت. میگویند که پادشاه فارس کوشش نمود که با Kingkhas (کنگاس) پسر کیدارا صلح کند و خواهر کنگاس را ازدواج نماید اما پیشنهاد نقشه او سر نگرفته و جنگ دوام کرد. درین وقت فیروز بفکر طرح نقشه دیگر افتاد و چشم امپراطوری بی زانس (رم شرقی) را به خطر کوشانی ها باز نموده به حکومت مذکور نوشت: " برای اینکه دست این اقوام بربر از ارمنستان و دره های قفقاز کوتاه شود و از تهاجمات آنها دولت رم شرقی محفوظ باشد برای من پول بفرست تا کیداری ها را پس پا و مغلوب سازم. لیکن جوابی از امپراطوری رم شرقی نگرفت معذالک کیداری ها را کاملاً شکست داد و آنها را به سر کردگی کنگاس از شمال هندوکش به گندهارا محدود ساخت چون فیروزبین سال های (۴۸۴ - ٤٥٩) سلطنت کرده است و کیدارا به نظریه جدید در نیمه دوم قرن چهارم حکمفرمائی داشت واقعات از هر رهگذر بهم موافقت میکند و صورت تجاوز ساسانی ها وعلت فرود آمدن کیداری ها از شمال به جنوب هندوکش توضیح میشود. واضح علت خروج کوشانی ها را از باختر بطرف سواحل بحر خزر و جنوب هندوکش فشار و حملات متعددیکه از قبایل آسیای مرکزی ژوان ژوان ها میداند. از طرف دیگر قراریکه مطالعه مسکوکات روشنی می اندازد کوشانی های خورد فقط در زمان شاه پور دوم که منتهای عروج ساسانی ها است موقتاً تابع این دولت شده و پسان باز استقلال خود را بدست آورده بودند این هم دلیل واضحی است که ساسانی ها در او ائل برای مغلوب ساختن کیداری ها کوشش کردند ولی تا زمان سلطنت شاپور دوم (۳۰۹ – ۳۷۹م) به این کار موفق نشدند و سپس موقتاً در کابل هم نفوذ یافتند.


شاخه غربی کوشانی و مقابله با ساسانی ها: پیشتر متذکر شدیم که بعد از خروج از باختر دسته از کوشانی ها بطرف غرب رهسپار سواحل بحیره خزر شد. قراریکه معلوم میشود ایشان مانند شاخه جنوبی یعنی کیداری ها بیکار ننشسته و مانند دسته اخیر الذکر با امرا و شاهان ساسانی مصروف جنگ و پیکار بودند. کریستن سن می نویسد "بهرام پنجم با اقوام بربر شمال که منابع عربی و فارسی بدون تشخیص ترک میخوانند جنگ نموده است این اقوام حتماً عبارت از خیوانی ها Chionites هستند که اصلا آنها را شاخه ازهن ها حساب میکنند و بعضی عناصر آنها در قشون شاه پور دوم بود اما به تعهدات دوستی آنها اعتمادی نبود. این قوم درین وقت عموماً در وادی های مرو مسکون بودند و بعد از وفات شاه پور در خراسان ریخته دشمن عمده ایرانی ها شدند. بهرام ۵ شخصاً در مقابل آنها  قشون کشیده برادرش "فرسه" رادر غیاب خود تایب السلطنه مقرر کرد و در جنگ فاتح شد" بالا از زبان کریستن سن دیده میشود که منابع غربی و فارسی بدون تشخیص این اقوام را ترک میخوانند" یعنی اگر تشخیص شود ترک نیستند بلى "خیونی" هستند و خیونی با تحقیقاتی که شده عبارت از همین عناصر کوشانی خورد و کوشانو یفتلی و یفتلی میباشد که پشت هم به سلطنت رسیده اند پس صحت منابع چینی واضح معلوم میشود که عده از آنها از باختر بطرف غرب رفته و در مرو و خوارزم وسواحل بحیره خزر منتشر شده بودند و از جانب شمال امپرا طوری ساسانی را تهدید میکردند و با ساسانی ها دشمنی می ورزیدند.


سلطنت کوشانی های خورد در جنوب هندوکش:

از منابع چینی معلوم میشود که کیدارای دلاورچون بالشکریان خود به جنوب هند کوه فرود آمد پنج "ایالات شمالی گندهارا مطیع او شد" این جمله اگرچه کوتاه و مختصر است ولی عنوان مفصلی است که شرح یک فصل بزرگ را در آن میتوان یافت وقتیکه کیدارا از باختر به جنوب  هندوکش فرود می آید چنین معلوم میشود که با کسی مقابل نشده است علت این مسئله واضح است که بعد از سقوط کوشانی های بزرگ و بر هم خوردن نظام امپراطوری عوض یک سلطنت مقتدر حکومت های ملوک الطوایفی در هر گوشه و کنار بمیان آمده بود و ازان میان دسته کوشانی های باختر در شمال و دسته کوشانی های کابل در جنوب اهمیت بیشتری حایز بود. آمدن کیدارا با لشکریانش از باختر بکابل حمله و یا تهاجمی نبود که در بین جنگ واقع شود و یا مقابله بعمل آید بلکه برعکس دو شاخه یک تنه بود که بهم  یکجا میشد بعضی کوشانی های شمال به جنوب پیوست میگردید ازین جهت حین آمدن کیدارا از باختر به علاقه کابل جنگی واقع نشد و نقاط جنوبی هندوکش کاپیسا - کابل -  گندارا -  پختیا همه سلطنت واحدی تشکیل دادند. دامنه قلمرو سلطنت کیداری یا حکومت کوشانی های خورد از طرف غرب تا بامیان از طرف شرق تا اندوس انبساط داشت شمال آنرا دامنه های جنوبی هندوکش و خط جنوبی را کهستانات جنوبی تعین میکرد بعضی ها حد جنوبی قلمرو این سلطنت را تا بنو Banu هم پیش میبرند. چنین مینماید که مرکز این حکومت در اوایل و هله "کاپیسی" بوده وبعدها بواسطه تهدید بعضی قبایل آسیای مرکزی که هویت آنها پوره معلوم نیست به پشاور مسنتقل شده است.


مؤسس سلطنت کوشانی های خورد:

موسس سلطنت کوشانی های خوردشخصی است که در همه منابع بنام (کیدارا) یاد شده. اصلا خودش در جمله آخرین پادشاهان کوشانی بزرگ باختر هم بحساب میرود. چون اسم او در مسکوکات و سائر منابع زیاد دیده میشود و درسنه های دور از هم ذکر رفته احتمال قوی میرود که به این نام چند نفر یا اقلا در نفر در زمانه های مشخص سلطنت نموده باشند بر علاوه "کیداری" نام خانواده سلطنتی آنها هم شده شده بود خود "کیدارا" از موقع خروج از باختر تا زمانی که مقر سلطنت را در پشاور میگیرد پیوسته ذکر شده. 


مسکوکات:

مسکوکات "کیدارا" و سایر شاهان کوشانی خورد عموماً نقرئی و نازک است و چند سکه مسی آنها از "بنو" هم یافت شده است ولی با تحقیقاتی که درین زمینه شده اینقدر واضح گردیده که مسکوکات نقره ئى مخصوص شاهان وسکه های مسی مربوط به حکمرانان ولایات میباشد که از آن پسان صحبت خواهیم کرد تشریح سکه های خود کیدارا قرار ذیل است:

سکه نقره ئی.


روی سکه:

نیم تنه شاه به نیم رخ راست فیتۀ دور سر دارد که منتها الیه آن عقب سر متحرک است تاجی دارد بشکل کنگره سر برج که سه دندانه آن مانند مسکوکات شاه پوردوم معلوم میشود بالای دندانه مرکزی تاج شکل ماه نو وکره دیده میشود. موهای سر او از پشت گردن بر آمده ریش ندارد. گوشواره بگوش دارد برسم الخط برهمی نوشته است: کیدارا کوشان شاه.


پشت سکه:

آتشکده ئی دیده میشود که قسمت قاعده و خصه فوقانی آن سه مرتبه دارد و در وسط بدنه، آتشکده قرار گرفته بالای زبانه های آتش نیم تنه هرمزد به نیم رخ راست معلوم میشود به دو طرفه آتشکده رو به جانب آتش دونفر محافظین شمشیر بدست دیده میشوند.

نوع دیگر سکه نقره.


روی سکه:

نیم تنه شاه رو بمقابل دیده میشود. فیتۀ که علامه شاهی است به دور سر دارد انجام آن بالای شانه های او مواج است. تاجی پوشیده که از سه حصه مرکب است. حصه مرکزی ۵ پر وحصه های اطرافی هر کدام سه پر دارد. تاج او با بندهای مواج و کره ئی مزین است. موهای او به دو طرفه گردن مشاهده میشود. ریش ندارد. گوشواره و گلوبند دارد. بالای شانه های او سرشانه ئی دیده میشود. برسم الخط برهمی نوشته است (کیدارا کوشان شاه). 


تصادمات بین کیداری و ساسانی: چه از روی قانون نمایش صورت در مسکوکات چه از روی حضور سپاهیان "خیونی" یا کوشانی در سلک قشون شاه پور دوم حین جنگ بارومن ها در معاصره شهر امیده Amida و چه از روی شهادت بعضی مورخین ارمنی وچه از روی کتیبه پرسه پولیس معلوم میشود که "کیدارا" یا کیداری ها چندگاهی مطیع ساسانی ها بودند ولی پوره معلوم نیست که در چه وقت و کجا. آیا در اول وهله که کیداری ها در باختر بودند به ساسانی ها اطاعت میکردند و یا حینی که در جنوب هندوکش در درۀ گندهارا تازه واصل شده بودند. اگر چه بعضی ها تسلط آنها را بر کیداری ها در باختر اشاره میکنند لیکن اکثر قرائن دلالت برین میکند که این تسلط  موقتی بر کیداری ها در دره  کابل صورت گرفته باشد و انهم در موقعی بوده که کیداری ها تازه به این سمت فرود آمده بودند. "امیانوس مارسلی نویس" میگوید که شاه پور دوم از ٣٥٠ تا ٣٥٨ مدت ۸ سال در جنگ سرحدات شرقی بر علیه کوشانی ها مصرف بود احتمال زیاد میرود که این سلسله جنگ ها که مدت چندین سال طول کشیده است معاصر زمانی باشد که کیداری ها از باختر بر آمده و به دره کابل و گندهارا مستقر میشدند و ساسانی ها از همین بیجا شدن آنها استفاده کرده نمیخواستند موقع بدهند که کیداری ها یعنی کوشانی های باختر به کوشانی های جنوب هندوکش ملحق شوند و از اتحاد آنها قوه مخوف تری برعلیه دولت ساسانی ها عرض اندام کند ساسانی ها این موضوع را خوب درک کرده بودند ولی کوشانی ها هم از جنگ و مخاصمه دست نمیکشیدند و این وضعیت جنگ و نبرد مدت ۸ سال کامل طول کشید ولی چون کیداری ها تازه از باختر بیجا شده و هنوز در جنوب هندوکش به تمرکز قوا و جمع آوری نیروی خود وقت نیافته بودند مطیع ساسانی ها شدند و نفوذ ساسانی ها تا کابل بسط یافت و شاه ساسانی برای اینکه یکی قوای عسکری آنها را ضیف و دیگر از رشادت آنها کار گرفته باشد جمعی از آنها ابر علیه دشمن غربی خود رومن ها استعمال کرد و این همان واقعه معاصره قلعه امیده است که گرومبا تس کوشانی و سپاه او در اطراف دیوارهای آن دیده شده است. 


احراز استقلال و تشکیل سلطت بزرگ:

از روی مسکو کات وشهادت منابع چینی و مخصوصاً اظهارات واضح و دقیق "فوستس" بیزانتی مورخ ارمنی واضح معلوم میشود که (کیدارا) و دولت کوشانی کیداری برای همیشه مطیع ساسانی ها نمانده و هنوز ۹ سال از کشمکش ها و نبرد با ساسانی ها نگذشته بود که تمام احتیاط های ساسانی برهم خورده و کو نشانی های خورد به سر کردگی شاه و زعیم ملی خویش کیدارا برای جنگ آزادی کمر بسته و داخل اقدامات جدی بر علیه سلطه ساسانی شدند. جنبشی که کیداری ها بر علیه ساسانی هاروی کار آورده بودند چیز کوچکی نبود و میتوان آنرا ضرب مهلکی حساب کرد که در نتیجه آن در مشرق دامنه تصرف آنها از آریانا برداشته شد و در غرب بسیاری از قسمت های ارمنستان از دولت ساسانی جدا و به رومن ها پیوست گردید. زیرا وقتیکه هنگامه آزادی خواهی در آریانا بلند شد ساسانی ها دست و پاچه شده و برای اینکه پوره به مسائل جنگی آریانا توجه بتوانند با رومن ها از در صلح پیش آمده و امتیازاتی برای رومن ها قایل شدند. بهر حال قرار شهادت مسکوکات و نگارشات "فوستس" ارمنی جنگ استقلال خواهی در سال ۳۶۷ - ٣٦٨ بر علیه شاه پور دوم ساسانی شروع شد. با جزئیاتی که خوشبختانه مورخ مذکور میدهد واضح معلوم میشود که محرک و مسبب این جنگ کیداری های کوشانی بوده و حمله و تهاجم هم از طرف آنها شروع شده است و این خود دلالت میکند که این جنگ جنگ آزادی و جنبشی است که برای امحای سلطه شاپور دوم ساسانی بعمل آمده است. با اظهارات مورخ ارمنی درین جنگ کامیابی های درخشانی نصیب دولت کیداری آریانا شد و شاپور دوم ساسانی دو مرتبه به شکست های مدحشی مواجهه گشت. یکدفعه یکی از لشکرهای او بکلی محوشد و در دفعه ثانی کار لشکریان ساسانی به اندازه ئی دچار خرابی شد که شاه پور دوم بر ای نجات جان خود مجبور شد که از میدان جنگ فرار کند. به این تر تیب کوشانی های خورد که تقریباً ده سال قبل بواسطه هرج و مرج و تهدیدات قبایل آسیای مرکزی ژوان ژوان ها وغیره ضعیف شده و کم و بیش تحت سلطه مستقیم و غیر مستقیم ساسانی ها واقع شده بودند به آرزوی دیرین خویش موفق شده و استقلال خود و کشور خود را در سال ٣٦٧ یا ٣٦٨ بدست آوردند و به تشکیل سلطنت ازادی در جنوب هندوکش پرداختند که پیشتر حدو حدو آنرا شرح دادیم. سلطنت آزاد کیداری اگرچه حکومت نیرومندی بود بازهم قلمرو آن محدود بود. در غرب و شمال غرب نفوذ ساسانی ها انبساط داشت ولی ظهور یقتلی ها در شمال و شمال شرق آریانا وسلطنت مقتدر آنها که در فصل آینده از آن بحث خواهم نمود نه تنها باعث عقب نشینی ساسا نی ها در خاک های آریانا شد بلکه به موجودیت سیاسی آنها در مملکت شان هم رخنه وارد کرد.


ظهور یفتلی ها واختتام دولت کیداری:

پیشتر در اوائل مطالعات خود حین معاینه منابع چینی مشاهده نمودیم که "کی - تو - لو" یعنی "کیدارا" پسر خود را در (فو- لوشا" یعنی پشاور جانشین خود مقرر کرده و خودش بطرف غرب حرکت کرد تا در مقابل قوم متهاجی فعالیت کند دارة المعارف (ما - توان - لن) ترجمه "رموزات" این قوم متهاجم راژوان – ژوان خوانده و "وی – شیو" که (اسپخت Specht) ترجمه کرده آنها را "هیوانگ - نو" معرفی میکند و حقیقت امر این است که (ژوان - ژوان) و (هیوانگ نو) اسباب جنبش اقوام در آسیای مرکزی شده و هیوانگ نوها درین وقت از علاقهای شمال بحیره اورال و خزر بطرف غرب آسیا و خاکهای اروپا انتشار یافته بودند و قومیکه از صفحات شمال آمو به تخارستان و باختر واردشده یفتلیها میباشد که بجای سلطنت کوچک کیداری گندهارا دولت مقتدری در دو طرفۀ هندوکش تشکیل نموده و سلطه ساسانیها را ناپدید ساختند اینها مطالبی است که در فصل آینده از آنها مفصل صحبت خواهد شد اینجا محض از نقطه نظر ارتباط وقایع با کیداریها از استقرار یک شاخه یا قبیله یفتلی موسوم به "زابلی" مختصراً ذکر میکنیم.


شاخه زابلی و شهادت مسکوکات آنها:

در فصل آینده که برای یفتلیها وقف شده است راجع به هست و بود و نامهای مختلف و قدیمی این قوم و صورت ورود ابشان در آریانا مفصل بحث خواهیم نمود. اینجا از نقطه نظر ارتباط با موضوع سقوط سلطنت کیداری ها که سردست است از یک شاخه یا قبیلۀ نیرومند آنها صحبت میکنیم که بنام (زاولی) یا (زابلی) در حوالی غزنی و بین غزنی و قندهار مستقر شده و این علاقه بنام شان به زابل و زابلستان شهرت یافت. نا گفته نماند که حین ظهور یفتلیها در آریانا ساسانیها از قدرت خود و ضعف کیداریها استفاده کرده و پی هم در فکر تهاجم و حمله بولایات مختلف مملکت ما بودند و وقت و محیط چنین تقاضا میکرد که عوض سلطنت هاى کوچک یفتلى و کیداری در شمال و جنوب هندوکش یک دولت مقتدر بمیان آید تا با وحدت قوا با ساسانیها طرف شود بهمین اساس دولت کوچک کیداری بدست زاولی های یفتلی از علاقه گندهارا برداشته شد. قراریکه "مارنن" میگوید این نام قبیلوی در مسکوکات به نوشته "یونان و کوشانی" بشکل Zobol "زوبل" آمده، در رسم الخط برهمی "جابولا  Jabula" و جایوولا "Jauvla" و جابیووله Jabuviah خوانده شده کتیبۀ  (تورامانا) در "کی یورا Kyura" هم صورت (جایوولا) Jauvla آمده است و چون در مسکوکات قدیمه زابلی دقت بعمل آید معلوم میشود که ایشان در اواخر قرن چهار در سرحدات هند رسیده و مستقر شده بودند. نا گفته نماند که "مسن" از "توپ بزرگ" هده مسکوکات زیادی از یفتلی ها مخلوط با مسکوکات ساسانیها یافته با مطالعاتیکه در "آریانا انتی کوا" (صفحه ٣٩٩ - ٣٩٦) درین زمینه بعمل آمده است. اگرچه چندین سکه آن به نیمه دوم قرن پنج نسبت میشود اکثر مسکوکات ساسانی آن بسالهای اخیر قرن چهارم مربوط میباشد و با این دلیل قوی گفته میتوانیم که حصه زیاد مسکوکات یفتلی هم که در اینجا پیدا شده مربوط بهمین دوره میباشد. اکثر مسکوکات یفتلی که در توپ بزرگ هده کشف شده پهن و نازک است و سرشاه به قوه تاپه نقش شده است. اکثر آنها نوشته ئی به رسم الخط "گریک و کوشان" دارد که یا تنها است یا با مضمون یونانی رسم الخط برهمی هم دیده میشود. داکترهاین ریش جونکر Dr. Heinrich Junkar در بعضی ازین نوشتهای یونان و کوشانی خوانده، که مسکوکات زابلی و در بلخ بضرب رسیده و چون مسکوکات ضرب بلخ تنها نوشته برسم الخط یونان و کوشانی دارد معلوم میشود که مسکوکاتیکه تنها برسم الخط برهمی نوشته دارد بجنوب هندو کوه بضرب رسیده اند چنانچه به تائید این نظریه تخته ئی با عین همین نوشته برهمی با حروف مجزی از پشاور کشف شده است. از طرف دیگر رسیدن یفتلیها در پشاور پیش از ٤۰۰ با اظهارات زایر چینی فاهین Faheinهم تصدیق میشود زیرا مشار الیه میگوید که شاهی از یفتلی ها قبل برین سعی نمود تا کشکول گدائی بودا را ببرد ولی در اثر حوادث غیر مترقبه ناکام شد. پیشتر در باب مسکوکات کیدارا دیدیم که در چپه آن روی شعله های آتش آتشکده تصویر هرمزد دیده میشود این مسئله از اختصاصات قرن چهار است در بعضی مسکوکات زابلی که از هده کشف شده عین آن دیده میشود. یک سکه دیگر زابلی که شباهت زیادی به مسکوکات ضرب مرو بهرام پنجم دارد باید به مرو ضرب زده شده باشد و باید که تاریخ آن به قرن چهار نسبت شود زیرا از روی مسکوکات بهرام چهارم تقلید شده است. خلاصه مقصد ازین مطالعات دقیق و استشهاد مسکوکات این است که پیش از ختم قرن چهارم یفتلیها صفحات شمال تخارستان و باختر، مرو را در تصرف ورده و در شمال هندوکش در مرو و بلخ و در جنوب آن سکه بضرب رسانیده اند و حتی تا پشاور و لو بصورت حمله اولی هم باشد رسیده اند و در اثر ظهور همین یفتلی های تخارستانی و مخصوصا قبایل زابلی آن به جنوب هندوکوش و استقرار آنها در گرد و نواح کابل و غزنی و نقاط مختلف سمت مشرقی دولت کیداری خاتمه پذیرفته است. وقتیکه قبایل "زابلی" از گردنهای هندوکش فرو می آمدند "کیدارا" خطرات را خود متوجه دیده از سلطنت دست کشید پسرش را که چینی ها نام نمیرند و او را بعضی ها "کنگاس" میخوانند و مسکوکات پرو Piro مینامند عوض خود در پشاور شاه مقرر کرده و خودش با لشکریان خود برای دفاع بکابل آم تا بجانب کاپیسا رفته و در مدخل دره های هندوکش از آمدن قبایل زابلی یفتلی جلوگیری کند ولی موفق شده نتوانسته و قبایل زابلی به پیشرفت خود ادامه دادند. 


کنگاس Kungkhas. یکی از پسرهای کیدارا که بعضی منابع از ان ذکر میکنند کنگهاس نام داشت. مخصوصاً از او وقتی صحبت میکنند که پدرش هنوز در باختر بود. "کریستن سن" پدرش کیدارا را آخرین شاه کوشانی شمال هندوکش خوانده و در وقت فرود آمدن کوشانی ها را تحت سرکردگی همین پسرش قرار میدهد ولی در مسکوکات به این نام کسی از کیداری ها دیده نشده.


پیرو Piro:

درین شبهه نیست که کیدارا پسر یا  پسرانی داشت که بواسطه نبودن منابع دقیق از نام و نشان آنها واضح اطلاع نداریم. منابع چینی طوریکه دیدیم بدون ذکر نام ازیک پسر او ذکر میکنند که در موقع ترک سلطنت او را عوض خود در پشاورشاه اعلان کرده بود تاریخ ترک سلطنت کیدارا و جلوس پسرش را مدققین به سال های(۳۷۰– ۳۸۰ مسیحی) قرار میدهند قراریکه از شباهت مسکوکات معلوم میشود پسر کیدارا که بعد از و به سلطنت رسیده پیرو Piro نام داشت. نمونه مسکوکات او از این قرار است:

(۱) بعضی ها کنکاس را حین فرود آمدن کیدارا از باختر با او یکجا ذکر میکنند احتمال دارد که کنکاس و پرو دو برادر بوده باشند.

سکه نقره

روی سکه:

تصویر نیم تنه پادشاه رو به مقابل دیده میشود. و درسر فیته (علامه شاهی) دارد و انجام آن بالای شانه هایش موج است تاجی به سر دارد که دران دوشاخ کج نه راست و چپ و در قسمت وسطی ۵ پر ملاحظه میشود و فیته های مواج و کره آنرا مزین کرده است. موهای انبوه به دو طرفه گردن دارد. بروت ها او خورد و به تارهای موی ریشش مروارید آویزان است. گوشواره و گلوبند پوشیده و سر شانه ئی دارد در رسم الخط برهمی بطرف چپ (شاه) و بطرف راست پیرو ره Pirosa نوشته است. 


پشت سکه:

آتشکده ئی که تهداب آن سه مرتبه دارد. ملا حظه میشود. بالای شعله های آتش هیکل نیم تنه هرمزد رخ بطرف راست معلوم میشود به دو صرفه اتشکده رخ به طرف آتش دو نفر محافظ با شمشیر مسلح میباشد. در روى یک سکه دیگر برسم الخط برهمی بصرف برست کلمه (شاهی) و بطرف چپ (پروPro) تحریر است


مداخله جدید ساسانی ها: حینیکه قبایل رابلى یفتلى بطرف درۀ کابل فرود آمده و در اثر اضطراب آن کیدارا ترک سلطنت گفت و "پیرو" پسرش برتحت نشست ساسانی ها باز از موقع استفاده نموده بنای تجاوز و مداخلت را گذاشتند. حقیقتاً برای کوشانی های خورد. موقع بسیار ناز کی بود، زیرا ساسانی ها لا ینقطع آنها را تهدید میکردند و یفتلی ها مجبور بودند که برای مقابله با ساسانی ها به سلطنت های کوچک محلی جنوب هندوکش خاتمه بدهند بهر حال اردشیر بنای تجاوز را گذاشته تا جائی پیش آمد و بعد از آن شاه پورسوم بسانقاط دیگررامتصرف شده و "پیرو" را مجبور کرد که بصورت تیول نشین پرگندهارا حکومت کند به این صورت نفوذ ساسانی ها در دره کابل انبساط ایافت. این وضعیت در اینجا تا زمان ورهران یا بهرام کوشانی جانشین پیرو و در بعض جاهای دیگر مثل بامیان در زمان برخی از امرای کوچک محلی دوام نمود. این امرا را برخی از مدققین به عنوان "کوشانو ساسانی" خوانده و جز بعضى مسکوکات اثری از آنها معلوم نیست. موسیوهاکن تصویر (پادشاه شکاری) را که از دره ککرک بامیان پیدا شده و بیکی از امرای محلی بامیان در قرن ۵ نسبت میدهد در قطار این امرا محسوب مینماید بهر حال روی هم رفته تسلط ساسانی ها بردره کابل و گندهارا طول زیادی نکشید زیرا یفتلی ها نه تنها خاک های آریانا را از تسلط ساسانی ها بیرون کردند بلکه صدمات مهلک به شاهان و ارکان دولت ساسانی رسانیدند.


ورهران یا بهرام Varahran: از روی مسکوکات چنین معلوم میشود که بعد از پیرو، شاه دیگری بنام ورهران به سلطنت رسیده باشد.


لباس:

در فصل هشت (صفحه ۳۲۲)همین جلد راجع به لباس کوشانی های بزرگ شرحی نوشتیم ووعده داده بودیم که در فصل کیداری راجع به تغیر البسه مجدداً صحبت خواهد شد لباس در سه قرن سلطنت کوشانی های بزرگ با وجودیکه از پارچه های کلفت ساخته میشد نسبتاً کشاده و فراخ و عاری از تزئینات بود وزیور کمتر دیده میشد. تهاجم ساسانی ها و نفوذ موقتی ایشان در باختر و کابل در البسه عصر کیداری ها وما بعد تغیراتی بیش کرد که آثار آن مدتی تا قرون ٦ و ٧دوام کرد و خطوط مختصه و ممیزۀ آن عبارت ازین بود که لباس تنگ تر شده رفت و زیورات بیشتر شد. قرار نظریۀ پروفیسر "هرزفلد" لباس ساسانی قرن ۳ با لباس بعدتر از آن فرق داشت. بعبارت دیگر آنچه بعد از قرن ۳ در میان ساسانی ها معمول شد آنرا "لباس عادی دورۀ دوم ساسانی مینامد" ماهم لباس سه قرن اول مسیحی را در عصر کوشانی های بزرگ مطالعه کردیم. تاثیری که البسه ساسانی در لباس عصر کوشانی های کوچک کیداری و دوره های بعدتر افگنده همین (مد) دورۀ دوم آنها میباشد که "دامن مدور" از ممیزات آنست پروفیسر هرزفلد به این عقیده است که ساسانی ها گوشه های دامن را از دو طرف زانو بر میزدند و دامن در حصه مقابل شکل مدور اختیار میکرد. پروفیسر هاکن میگوید که اصلاً دامن مدور بریده میشد تا سرباز و مخصوصاً سوارکار آزادانه حرکت بتواند و این نوع برش بین ۳۰۹ و ۳۸۸ یعنی در تمام قرن چهارم معمول بود. وهن آستین ها را در این وقت مروارید دوزی میکردند و کمربند و سینه بند مرصع می پوشیدند بقرار نظریه پروفیسرهاکن مجسمه ئی که در افغانستان تحول لباس این عصر و نمونه البسه معموله قرن چهارم را نشان داده میتواند هیکل "سوریا" ر ب النوع آفتاب کوتل خیرخانه و مجسمه هائی است که از معبد مذ کور کشف شده است. درین وقت هم چپن درازی معمول بود که در قسمت سینه و شکم چسپ بود وقات های پارچه بصورت حفیف در حصه های تحتانی لباس بیشتر دیده میشد دم های چپن را یک قطاره و دو قطاره با مرواریدهای خورد و بزرگ زینت میکردند. کمربند شامل دو تسمه بود که یکی آن پایان ترمی افتاد و دران یک خنجر کوتاه ویک شمشیر دسته طویل را اویزان میکردند. در طی قرن چهار وقرون ما بعد مردها گلوبند و گردن بند استعمال میکردند و مروارید و سنگ های قیمتی دران ها نصب مینمودند. شلوارهای این عصر کشاد بود، موزۀ رواج زیاد اشت و با آن ماسی هائی می پوشیدند که در پاشنه پا با بندهای فیته نمائی بسته میشد. تاجائی که در تاج شاهان و کلاه رب النوع افتاب کوتل خیر خانه تحقیق شده امرا و شاهان تاجی می پوشیدند که دمه آن از گل های پنج برگه محاط در نیم دایره ها مزین بود. شبه ئی نیست که لباسی که شرح دادیم بیشتر مخصوص نجبا بود. لباس عامه را هم نظیران میتوان قیاس کرد در صورتیکه از مروارید و جواهرات وزیورات واسلحه عاری باشد.