نفوذ مدرسه گریکوبودیک از افغانستان به آسیای مرکزی وچین

از کتاب: افغانستان در پرتو تاریخ

مدرسه صنعتی (گریکویودیک) درعالم هنرشرقی وآسیائی دردوره های پیش ازاسلام درچهار وپنج قرن اول عهد مسیح مفهوم جایگاه خاص و معینی دارد؛ یااینکه اجزای ترکیبی این مدرسه هنری ازشرق و غرب ازیونان وهند بهم آمیخته و ترکیب گردیده و دراینجا ظهوروپرورش یافته چنانچه به همین ملاحظه یعنی دانشمندان ومتخصصان هنرهای زیبا آنرا به نام مدرسه (هندوافغان) هم یادکرده اند.

بعد ازینکه آئین بودائی از اواسط قرن سوم ق م به بعد درافغانستان منتشرشد؛درطی قرن های یک و دوم مسیحی این مملکت خودیکی ازبزرگترین کانون های آئین وهنربودائی گردید ازممیزات تاریخ افغانستان این عصراعزام مبلغان وصنعتگران است؛ به خارج بیشتر به آسیای مرکزی وختن وکاشغروچین در عصرکوشانشاهان بزرگ همانطوری که از نظرکشورگشائی خاک های آستانه آسیای مرکزی (سنگیانگ) و (ختن)مفتوح شده راه انتشارآئین وفرهنگ وهنرهم بازگردید واینجا درطی این مقاله مطالعه می کنم چطورمدرسه هنری گریک وبودیک ازافغانستان به سرزمینی های فوق الذکرانتشاریافت.

معمولأعقیده برین است که همانطوری که آئین بودائی ازدوطرف آمودریا ازراه (سغد) وواخان به ماورای شرق پامیرراه خود را بازکرد؛مدرسه هنری(یونانوبودائی) هم همین راهها را تعقیب نمود و پیمود وقدم به قدم درامتداد راههای متذکره به کاشغروختن ودیگرنقاط (سنگیانگ) یا به اصطلاح قدیم(ترکستان چینی) واردشد؛چنانچه کشف آثاروشواهد(گریکوبودیک) درحوالی سمرقند و درخرابه های معابد ختن وغیره شاهدان این مدعا است. اولین نقطه ئی که شواهد این مدرسه درآنجا ملاحظه شده است (رواک) است که درمشرق ختن افتاده میان تصاویررنگه بودائی که ازدیوارهای معابد اینجا پیداشده وسراورل استین انگلیس ازآنها نقل وعکس برداشته بامجسمه های بودا که ازهده وازولایت ننگرهار افغانستان بدست آمده شباهت های زیادموجود است؛ آثار(هده) درافغانستان وآثار(رواک) در(ختن) هردو معاصرهم ومتعلق به چند قرن اول مسیحی میباشد.


دورتربطرف شرق درنقطه ئی موسوم به میران سراورل ستن مدقق انگلیسی مذکورتصاویردیواری یافته که با مظاهر(گریک وردمن) که بلا شبهه به قرن ۳ و۴ مسیحی تعلق می گیرد؛مشابهت دارد و میان آثار گندهارواینجا قرابت زیاد موجود است؛ دراثرکشفیات ممتد ودامنه داری که از ۱۹۲۲ به بعد درظرف تقریبأ ۳۰ سال هیئت ها گوداروهاکن وبرتو درهده و بامیان و بگرام بعمل آوردند؛ ثابت شده است که عواملی که صفت کلاسیک را ازخاک های آسیائی(گریکورومن) یعنی ازسرزمین های لبنان وشام وعرق به آستانه (گوبی) انتقال داده است؛همین مدرسه وسبک (گریک بودیک) افغانستان است. میان تصارویررنگه وسرهاگچی هیکل های هده وبامیان یک طرف وآثارهنری نقاط مختلف آسیای مرکزمثل (رواک) و “میران” و دروتربطرف گوبی مثل”قزل” و “کمتورا” تا (توئن هوانگ) چین شباهت های نزدیکی موجود است که نفوذ صنعتی مدرسه افغانستان را ثابت میکند؛تصاویردیواری هده به عقیده خاورشناس متوفای فرانسه “رونه گروسه”عمل ارتباط میان آثاردوره های اخیرامپراطوری رومن وآسیای مرکزی است.


همین قسم تصاویرزیبای رنگه طاق هیکل ۳۵ متری بامیان تاثیرزیاد درتصاویر(میران) بخشیده است؛ درهیکل تراشی هم عینأ این مطالب هویدا است؛سرهای کوچک گچی که (بودا) و(بودیس اتوا) وعناصر نژادی عصر کوشانی رانشان میدهد واطاق ها والماری ها را موزه کابل وموزه گیۀ تزئین کرده است با آثارهمقطارآن که از(راواک) ختن پیدا شده چنان بهم نزدیک و شیبه است که به آسانی فرق درمیان آن نمیتوان گذاشت. نفوذ مدرسه های هنری گندهارا وسائر نقاط افغانستان درخاک های چین منحصر به قرن ۳ و۴ نیست بلکه مطالعاتی که ازطرف سه نفرچین شناس بزرگ فرانسوی وآلمانی و انگلیسی یعنی (پول پلیو) و(فن لوکوک) و(اورل ستن) وادی های شمال کاشغر در(تمشک) و (کوتچه) و(قره شهر) و(قره شهر) و (تورفان) بعمل آمده عمومـأ آثاراینجاها جدیدتروحصول قرن های ۶ و ۷ حتی ۸ مسیحی است معذالک میان هیکل های کوچک اینجاها وهده وتا کزیلا اختلاف بارزی مشاهده نمیشود واین مثال برجسته ایست که تاثیر ونفوذ مدرسه گندهارا را در نقاط مختلف آسیای مرکزی و دوام آنرا تا مقارن قرن ۸ مسیحی ثابت میسازد.


روش هیکل تراشی، وسبک های مختلف نقاشی روی دیواری که درافغانستان عصربودائی معمول بود درآسیای مرکزی متوقف نماند؛ بلکه با شیوع آئین بوادئی پیشرفت و دروادی های (تورفان) که به سرحدات چین تماس دارد ودرنقاطی مثل (مورتگ) (بازارکلیق) آثارهنری مدارس هنری گندهارا به مشاهده رسیده رونه گروسه خاورشناس فرانسوی معتقد است که درنقاط مذکورتا قرن ۹ مسیحی از روی کارهای هده وتاکزیلا تقلید بعمل می آمد و این مفکوره را سرهای هیکل های نقاط نامبرده و شباهت آنها به آثارهده و(کزیلا) ثابت میکند.

ازتورفان گذشته درحواشی جنوبی صحرای گوبی نقاطی و آثاری به شاهده دانشمندان رسیده که درآن آثارنقاط بودائی افغانستان چون بامیان و فندقستان بی تاثیر نیست؛ خلاصه بدون دخل درجزئیات بطور کلی و عمومی میتوان گفت و اثبات کرد که مدرسه هیکل تراشی وروش های نقاشی بودائی روی دیوار که درمعابد معمول بود؛با رواج آئین بودائی توام ازسرحدات افغانستان خارج شده و به تدریج ازکاشغرو ختن تا چین سرایت کرده است.

۲۲/۵/۳