معاهدۀ تخلیۀ افغانستان ۱۸۴۲ میلادی
(بین سرانِ ملیّون افغانی و میجر پوتنجر نمایندۀ انگلیس در کابل)
طوریکه در حواشی معاهدۀ مثلث افغان ،انگلیس، سکه خواندید میکناتن مرد نامدار لشکری و سیاسی انگلیس شاه شجاع مخلوع را از لودهیانه گرفته و بدستیاری قوای جرار انگلیسی بعد از فتح کندهار بر تختِ کابل نشاند، و این شاهِ نام نهاد در دست وی ملعبه ای بیش نبود، از ۱۷ اگست ۱۸۳۹م که شاه شجاع در کابل بتخت برداشته شد دورۀ آشوب و اضطراب آغاز گردید و امیر دوست محمد خان از کابل به ولایت شمالی گریخت و از آنجا به انگلیس تسلیم شد و به هند فراری گردید. ولی ملیّون مجاهد افغانی سلطۀ ناجایز بیگانگان را بر خود گوارا نکردند، و از ۲ نومبر ۱۸۴۱/۱۷ رمضان ۱۲۵۷هـ در کابل و دیگر نقاط مملکت شورش ملی و غزا با فرنگیان آغاز شد، درین جهاد ملی سران انگلیسی و لشکریان متجاوز بدستِ مردان افغان کشتار شدند، و بالآخر خود میكناتن نیز به ۲۳ دسمبر ۱۸۴۱م به قول سر پرسی سایکس در نتیجه دسایس و فریب کاری و وعده خلافی (رک: تاریخ افغانستان ج۲ ص۳۱) بدست سردار اکبر خان ملی کشته شد .چند روز بعد سران لشکر انگلیسی در حالت اضطرار و هراس که از حمله های غازیان افغانی بجان رسیده بودند، با جرگه ای از سران افغان فراهم آمدند و میجر پوتنجر1 قائم مقام میکناتن از طرفِ قوای انگلیسی معاهدۀ ذیل را بتاریخ اول جنوری ۱۸۴۲م/۱۶ ذیقعده ۱۲۵۷هـ با ایشان امضا کرد، یک نسخه این معاهده در موزۀ کابل به زبان دری موجود است، که از وثایق گرانبهای تاریخ و استقلال طلبی ملت افغان بشمار می آید، و ظاهر می سازد که این ملت به دساتیر مردمی پابندند و با متجاوزانِ مغلوب نیز عهد بسته و نجات داده اند !! ولی دریغا! که با وجود عقد این معاهده لشکریان انگلیس برآن پایدار نماندند و در نتیجۀ خلف وعد و بدعهدی جزای خود را در میدانهای بین کابل و جلال آباد بصورت کشتارِ فجیع و مدهش دیدند!
متن دری معاهده
(نقل از کتاب در زوایای تاریخ معاصر افغانستان طبع کابل ص ۷۲/۷۳)
قرار داد عهد و میثاق که فیمابین عالیجاهان معلی جایگاهان، حشمت و شوکت دستگاهان، بندگان نواب مستطاب معلى القاب نواب عالی نواب محمد زمان خان2 و نایب الثانی رفیع مکانی و الاجاه نایب امین الله خان3 و باقی نوابان و سرداران و سران و سرکردگان کل جماعۀ مسلمین و صاحبان باوقار طایفۀ فرنگی انگلیسیه بسته شده است، که آینده نزاع از میان بر طرف، و دوستی و یگانگی مضبوط و محکم باقی بماند، درین خصوص شرط و شروط مقرر شده است که شرح و تفصیل آن بدین موجب است:
شرطِ اول اینکه: بنا بر خواهش صاحبان که سرداران از ینطرف مقرر شود، که تا افواج صاحبان بطرف جلال آباد بروند، که در عرض راه مزاحمت به آنها نرسد سردارانِ
ذوی الاقتدار سردار محمد عثمان خان و سردار شاه دوله خان مقرر شد، که همراه بروند.4
شرطِ دوم اینکه: لشکر جلال آباد پیشتر از رسیدن فوج کابل به جلال آباد روانۀ پشاورشوند و به عذری تعطیل جایز ندارند.5
شرطِ سوم اینکه: افواج غزنین بزودی تعجیل، تدارک خودها را دیده از راهِ کابل به پشاور بروند و تأمل نکنند.
شرطِ چهارم اینکه: افواج کندهار و دیگر ملک افغانستان که در او لشکر باشد بزودی مراجعت به ملک هندوستان نمایند.
شرطِ پنجم اینکه :آنچه مال و اسباب بندگان امیر دوست محمدخان از توپخانه و غیره نزد صاحبان باشد، همه را واپس مسترد کنند.6
شرطِ ششم اینکه: آنچه مال صاحبان از توپخانه و جبه خانه و باروت و تفنگ و علاوه.... وغیره اسباب که درینجا از جهت عدم بارگیری بماند، لاکلام به نواب عالی نواب محمد زمان خان تملیک نمایند.7
شرطِ هفتم: آنچه ازعیال شاه شجاع از جهت بارگیری در آنجا بماند، در بالا حصار بخانۀ حاجی خان8 جای داده میشود، هر وقت که بندگان امیر دوست محمد خان و غیره مردم افغان با اهل و عیال در پشاور رسیدند، مرخص میباشند که به ملک هندوستان بروند.9
شرطِ هشتم آنکه: افواج صاحبان که به پشاور رسیدند ،بندگان امیر دوست محمد خان وغیره مردم افغان را بمانند 10که با اهل و عیال بزودی به کابل برسند، و به عزت روانه کنند.
شرطِ نهم آنکه :موازی شش نفر معتبر و معتمد از صاحبان انگلیس به طریق یرغمل در کابل باشند، هر ساعتی که بندگان امیر دوست محمد خان و باقی افغانان مع اهل و عیال وارد پشاور شدند، بعد آن مرخص باشند.
شرط دهم آنکه :دو مرتبه 11صاحبان انگلیس خواهش ملک افغانستان را به هیچ وجه نکنند و نسلاً بعد نسل فی مابین رابطۀ دوستی و اتحاد مربوط و مضبوط باشد،و سرکار افغانیه هر گاه به جهت مدافعت اعداء بیرون امداد بخواهد، سرکارِ انگلیسیه در تبلیغ آن دریغ و مضایقه نکنند، دراین صورت سرکار افغانیه بسرکار غیر، بدون صلاح سر کار انگلیسیه عهد نکنند، و هر گاه از آن طرف درامداد قصور بوقوع رسد، بعد ازآن مخّیر میباشند.12
شرطِ یازدهم: هرگاه صاحبی از صاحبانِ انگلیسی به جهت بعضِ موانعات رفته نتواند و درینجا بماند. بنا بر خواهش صاحبان به همراه او رفتار و سلوکِ نیکی و خوبی شود.
شرطِ دوازدهم آنکه: از کل توپخانه و خمپاره که دارند، شش ضرب توپ اسپی و سه ضرب توپ قاطری که جمله ۹ ضرب
توپ شود همراه برده و مابقی را بگذارند، و به نواب عالی تملیک کنند13 و مادام الحیات دو مرتبه اظهار ننمایند، و آینده خیر و شر دولتین را واحد و متحد دانند، و هر گاه جماعۀ مسلمین و طایفۀ صاحبان انگلیس، درین شروط و شرایط تفاوت و تخلف کنند، طایفۀ اهل اسلام در دین و آئین خود و صاحبان انگلیس در طریقه و آئین خود عهد شکن و کذَّاب خواهند بود و در عالم ملامت میباشند، این چند کلمه بطریق عهد نامه قلمی شد، که سندطرفین باشد، تحریر فی یوم پنجشنبه شانزدهم شهر ذيقعدة الحرام ۱۲۵۷ هـ.
مهر ۱۴ نفر سران ملی افغان۱۴