خدنگ مژه
از کتاب: دیوان محجوبه هروی
، غزل
عاشق روی دلبری گشتم
مبتلای ستمگری گشتم
دل گرفتار شد بزلف کجش
بسته ء قید کافری گشتم
بسملم کرد از خدنگ مژه
کشته ء زخم خنجری گشتم
بلقایت که در وفای تو ام
که نه مایل بدیگری گشتم
از فرقات در آتشم شب و روز
نازنینا سمندری گشتم
شده ام غرق آب دیده ء خود
اندرین یم شناوری گشتم
خرم و شاد بودم از عشقت
همچو «محجوبه »مضطری گشتم