الثانی عشر الملک شهاب الدین محمد بن حسین
ملک شهاب الدین ( ۲ ) محمد، برادر سلطان سام بود( ۳ )، و ولایت مادین که خطۀ او بود، و ولایتی از اطراف غور ( است ) باتفاق برادران بعد از وفات پدر رحمه الله بدو داده بود، و او را دو پسر بود، یکی [ را ] ملک ناصر الدین حسین [ نام بود ] که غیبت سلطان علاء الدین حسین بخراسان [ گذاشت ] و درخدمت درگاه سنجری، بحضرت فیروز کوه او را بتخت نشاندند، چنانچه ذکر او بعد ازین بتحریر رسد ( ۴ )، و دوم ملک سیف الدین سوری بود، که بعد از وفات پدر، بجای پدر بنشست و به ولایت مادین، و این سیف الدین سوری را سه فرزند بود یکی دختر و دو پسر، و آن دختر مهتر از برادران بود، و او در حکم سلطان شهید غازی معزالدین سام بود انار الله برهانه و سلطان غازی را ازو هم دختری بود، که در بکارت برحمت ایزدی رفت ( ۵ ) ( و تربت او بحضرت غزنین است ) [ اما ] ( از ) آن دو پسر ( ملک سیف الدین سوری ) یکی شهاب الدین علی مادینی بود، که بر دست ترکان خوارزم ( در عهد استیلا ایشان ) شهادت یافت، و دوم پسر ملک ناصر الدین ابوبکر بود. و این کاتب در شهور سنه ثمان عشر ( ۶ ) ستمائه خدمت او را بولایت گزیو ( ۷ ) و تمران دریافت، و از وی آثار مروت مشاهده کرد، در آن عهد این داعی یکی از بنات اکابر اقربای خود در حبالۀ خود می آورد ( ۸ )، و آن اول حال جوانی بود، همدران سال که چنگیزخان ملعون از آب جیحون عبره کرد بطرف خراسان، و عزیمت غزنین داشت . القصه از خدمت ملک ناصر الدین ابوبکر علیه الرحمه داعی اسپی التماس کرد و حال تزویج یکی از اقربای خویش ( ۹ ) بنظم بر رای او عرضه داشت ( در ) جواب آن قصه و نظم این رباعی بگفت.
______________________________________________________________________ (۱) مط :بن حسین ملک مادین غور . راورتی: ملک شهاب الدین محمد خرنک بن الحسین ملک مادین غور. ( ۲ ) حاشیه مط قرار یک نسخه : ناصر الدین راورتی: ملک شهاب الدین محمد خرنک. ( ۳ ) مط : برادر سلاطین بود. ( ۴ ) مط: انجامد. ( ۵ ) مط: پیوست . ( ۶ ) در یکی از نسخ ماخذ مط : ثمان عشرین. ( ۷ ) در نسخ راورتی کریو ، کیو کزبو که صحیح آن گزیو است و اکنون گزو خوانند و گزاپ نویسند، و در تشکیلات موجوده مربوط ارزگان ولایت قندهار است،و در نزدیکی اجرستان ( و جیرستان تاریخی ) واقع است. ( ر : ۳۰ ). ( ۸ ) مط: آورده بود. ( ۹ ) مط : خود.
غوریان طبقه(۱۷) (۳۴۰ )
و بقلم خود ثبت کرد، و بر پشت قصه بدست داعی داد ، رباعی [ اینست
بیت
انشاءالله غم ز دلت رفته شود و ان در گران بهای تو سفته شود ( ۱)
اسپی که ز من خواستۀ عذری نیست با آن اسپ ( ۲ ) بسی عذر دیگر گفته شود
داعی دولت را اسپ زرده سه ساله فرستاد تنگ بسته. حق تعالی از وی قبول گرداناد ! و این ملکزاده بعد از حوادث غزنین و غور ، بحضرت دهلی افتاد و بخدمت ( درگاه ) سلطان سعید شمس الدنیا و الدین طاب ثراه پیوست ( در شهور سنه عشرین و ستمائه رحمة الله علیه ) و اکرام و عواطف یافت و در حضرت دهلی برحمت حق پیوست ( حق تعالی سلطان اسلام را در مملکت پاینده دارد، آمین رب العالمین)