32

خمار

از کتاب: جغرافیای تاریخی افغانستان
04 October 1982

منهاج سراج جوزجانی خمار را در موقعی ذکر میکند که سلطان عبدالرشید غزنوی عساکر خودرا برفرمان دهی طغرل بدفع الپ ارسلان شاه سلجوقی که ازجانب طخارستان بغزنه روی آورده بود.میفرستد .مورخ ما مینویسد: "الپ ارسلان از طرف طخارستان با لشکر انبوه در آمد. و پدرش داؤد از راه سیستان به بست آمد. سالطان عبدالرشید مستعد گردانید و طغرل را که یکی از بندگان محمد بود و در غایت جلادت بریشان سالار کرد  بطرف الپ ارسلان فرستاد. درپیش درۀ خمار الپ ارسلان را بشکست".(۱)

چون قرار متن نوشته ء منهاج سراج قوای متهاجم شهریار سلجوقی از طخارستان برغزنه میتاخت . بنابرآن لشکر مدافع غزنه باید به شمال و شرق آن ناحیه حرکت کرده و با قوای سلجوقی در درۀ خمار مصادف شده باشد. باین حساب باید درۀ خمار در شرق یا شمال غزنه بوده باشد یعنی شمال کابل.

اما ابی الحسن علی بن زید البیهقی متوفی (۵۶۵ هـ) نویسندۀ معروف تاریخ بیهقی و تتمه ء صوان الحکمه در شرح حال ابوالخیر بذکر خمار اشارتی دارد که عین عبارات وی را در ینجا می آورم:

"و قدافرج (اعطا )السلطان محمود للحکیم ابی الخیر تمییزا بینه و بین ابی الخیر صاحب البرید اروقد سهی من قال هوابرالخیر الخمار ..."(۲) در "درة الاخبار ولسمعة الاتوار"که ترجمه پارسی صوان است(حدود ۷۰۰ هـ) چنین نوشته است:

"وسلطان محمود بعد از اسلامش (ابولخیر) ناحیت خمار را از اعمال غزنین بمعشیت بروی مسوغ فرمود و بدان سبب او را ابوالخیر خمار منسوب گردانیدند...."(۱) یکنفر دیگر ا زمورخین بصیر وطن شریف محمد بن منصور بن سعید ملقب به مبارکشاه و معروف به فخر مدبر که کتاب اداب الحرب و الشجاعه او درحدود (۶۲۰ هـ) از مهمترین و نافع ترین آثار تاریخی است و اکثر نقاط کشور ما را بچشم دیده  و حکایتهای شیرنی از دور غزنوی دارد درموقعی ذکری از خمار میکند که درین مورد از آوردن آن ناگزیرم:وی گوید:که دولت سلطان رضی ابراهیم سلطان ملکشاه سلجوقی بالشکری گران قصد غزنین کرد سلطان رضی مهتر رشیدرا که مدرسه او درجوار روضه ء سلطان محمود است. و از او بسیار وقف و خیر مانده بخراسان بنزدیک ملکشاه برسالت فرستاد"بعد از ین فخر مدبر مبارکشاه داستان مهتر رشیدرا از تفصیل میدهد و آنچه ازاحوال نقاط وطن مانند لمغان و غزنه و غاره از طرف مهتر رشید به حضور ملکشاه نقل افتاده می آورد و گوید:"....تاطبقی امروت در اوردند امرودها نیک ... بزرگ (ملکشاه )مهتر رشیدرا پرسید: که درغزنین امرود بدین بزرگی بدین باشد. او جواب داد که درولایت غزنین جهار ناحیت لمغان اکنون هم مشهور است و املای "انواع " شاید غلط باشد و شاه بهار را هم بقول استاد بیهقی مورخ دوره غزنوی  و حجم البلدان بشناسیم ولی خمار همان جایی است که منهاج سراج و علی بیهقی (ابن فندق ) ذکر آنرا آورده اند و ابوالخیر خمار به آن ناحیت منسوب است.

بعد ازملاحظه این اسناد تاریخی باری فکر کرد که خمار کجا بود طوریکه در بالا گفتیم بقرار گفته منهاج سراج جوزجانی باید طرف کابل و یا در نواح شمال آن باشد چه اگر بخواهیم از غزنی به طخارستان رویم لابد ازین نقاط میگذریم چون پلخمری شهر صنعتی جدید هم درموقعی واقع است که عین راه طخارستان تاریخی است بنابران باحتمال اقرب بایدگفت که خمار همین خمری موجوده است شاید کسی بگوید که سبب بعد این نمیتوان آنرا از نواح غزنه شمرد ولی اگر بقول فخر مدبر لمغان را از ناحیه های غزنه بشماریم پل خمری موجوده هم از آنجا دورتر نیست.

بنابر آن درۀ خماری که لشکر آل سلجوقی در آنجا از قشون آل محمود هزیمت دید و دم راه طخارستان واقع بود و خماری که علام معروف حضرت غزنه بان نوازش شد وخماری که از طرف مهتر رشید دانشمند غزنه در حضرت ملکشاه ذکر گردید عبارت از ناحیت پلخمری موجوده است که ریشه و اثر همان نام کهن هنوز در ین نام جدید اشکار است و درین ناحیت زیبا و کهسار وطن بود که ابوالخیر خمار اندر لطف و مهر و نوزاش شهنشاه غزنه مرفه میزیست و این سرزمین در دنیای علم و دانش نامی داشت.