سهم برمکیان بلخی در پرورش علم و ثقافت
در شماره های ۷تا۱۰ سال ۲۲ وقائع خروج برمکیان و حوادث سیاسی را که متعلق به این دودمان عالی شانست به تفصیل نوشتیم. این خانواده خراسانی که در محیط فرهنگ قدیم باختر پرورده شده حامل بسا از مواریث ثقافت کهن و تمدن این سرزمین بودند.
اسلاف ایشان در بلخ و معبد نوبهار که از پرستش گاهای قدیم بشر شمرده میشود وقتی کانون کیش زردشت و بعد از آن مرکز بودائیان باختر بود، مسند سندانت داشتند، ولی در عین داشتن این منصب دینی به امور سیاسی ووزارت شاهان هم می پرداختند، و حتی به قول خواجه نظام الملک طوسی از زمان سلطنت اردشیر پدران برمکیان وزیران بوده و وزارت ایشانرا موروث بود، و در ترتیب و سیر وزارت کتابها داشتند که پسران ایشان آنرا برای یاد گرفتن آداب وزارت میخواندند(۱)
برامکه با روح خراسانی و فرهنگ موروث باسانی خویش از عصر ابو مسلم در سیاست خراسان و تاسیس خلافت عباسیان و عروج دربار بغداد و ایجاد موسسات فرهنگی و علمی و پرورش علم و انتقال تمدن و فرهنگ دست داشتند. برمکیان در جود و بخشش و سخاء و صفات حسنه و ثقافت خود در دنیای عرب آنقدر شهرت یافته بودند که اعراب در زبان خود برای این صفات از اسم ایشان فعلی را ساختند که بدان مثل میزدند و میگفتند (تبرمک الرجل ) ای جاد و سخا (۲)
هنگامیکه یحیی بن خالد در پایتخت بغداد بر امور دربار وزارت و خزائن عباسیان دست یافت او دران پایتخت بزرگ آسیا یک مجلس مناظرۀ علمی را کشود که بقول مسعودی دران اهل علم و نظر و متکلمان از ملل و تحل مختلفه گرد می آمدند و در اسرار کون و ظهور و قدم و حدوث و اقبات و نفی و حرکت و سکون ووجود و عدم و جر و طفره و اجسام و اعراض و تعدیل و تحریر و کمیت و کیفیت و امامت و دیگر مسائل کلامی و فلسفی و روانی بحث و مناظره میکردند و دانشمندان معروف آن عصر دران مینشستند. (۳)
درین مجمع علمی طوریکه دیده میشود علمای فرق خارجی و معتزله و غیره اشتراک میکردند و با آزادی رای در مسائل مغلقۀ کلام و فلسفه و حتی سیاست یعنی درینکه امامت نص است یا اختیار؟ مناظره و مباحثه می نمودند و ازین بر می آید که برمکیان دارای نظر وسیع و روشنی طبع و فکر آزاد بودند و حتی در بحبوحۀ سیطرۀ عقائد فرقوی آنوقت از وسعت نظر خراسانی خویش نمایندگی میکردند.
بیت الحکمه:
این مؤسسه علمی که آنرا خزانة الحکمه هم میگفتند، در عصر مقارون الرشید عباسی بعد از ۱۷۰هـ۷۸۶م در بغداد تاسیس شد و در زمان خلافت مامون بعد از ۱۹۸هـ ۸۱۳ م بکمال خود رسید.
در تاریخ بغداد طیفور گوید: که در مرو مرکز خراسان کتابخانۀ عظیمی از زمان قبل از اسلام باقی مانده و تا حدود ۲۰۰هـ۸۱۵م هم موجود بود (۴) و هارون و مامون که هر دو آشنا به مدنیت و ثقافت خراسان بوده و مدتها در خراسان و مرو زندگانی داشته اند از وجود کتب خانها خزائن کتب در شهر های بزرگ مطلع بودند. این خلفا که شیفته تمدن و فرهنگ خراسان را به بغداد انتقال دادند که یکی از ان هیمن بیت الحکمه بود.
بیت الحکمه کتابخانۀ بزرگ بود و کتابهائیکه خلفاء در فتوحات آُسیای صغیر و انقره و عموریه بدسته آورده بودند دران جمع شده بود که دران کتب یونانی و سریانی و پارسی و قبطی و عربی وجود داشت و برمکیان در تاسیس آن دستی قوی داشتند و علماء و مترجمان و مولفان را مینواختند و کتب پارسی و هندی را که فراهم آورده بودند دران دار الحکمه گذاشتند و اکثر دانشمندانیکه مربوط به برمکیان بودند درین موسسه علمی کار میکردند مانند محمد بن موسی خوارزمی منجم و جابر بن جیان و کنکه منکه هندی و علان شعوبی که مرد دانشمندی بود درین بیت الجکمه برای مامون و برمکیان نسخه های خطی کتابها را می نوشت (۵) و این مرکز علمی شکل یک اکادیمی دانش و فرهنگ و مجمع علماء و حتی مرکز تحقیق و رصد و پرورشگاه حکمت و فلسفه را گرفته بود.
ابو حفض عمر بن فرخان طبری یکی از روسای مترجمان و علماء نجوم و احکام آن بود که در خدمت یحیی بن خالد برمکی میزیست، او تفسیر چهار مقاله بطلیموس و کتاب المحاسن و دیگر کتب را نوشت (۶) و یکی از ارکان حرکت فکری اسلامی و پروردۀ برمکیان بوده که پسرش ابوبکر محمد بن عمر نیز از مشاهیر منجمان و مولفان این فن است. گویند که ۱۳ مقالۀ کتاب المجسطی را نخستین بار بامر یحیی بن خالد بعربی در آوردند، ولی مقبول نیفتاد بنابرین برای تفسیر آن ابوحسان و سلم صاحب بیت الحکمه را خواست و ایشان بصورت فصیح تر و صحیح تر آنرا تدوین کرد (۷) برمکیان بدون تعصب و تنگ نظری علماء هر مذهبی را مورد پرورش خود قرار میدادند و علم را برای علم می پروردند مثلا از جمله پروردگان ایشان آل یحیی شیوع طبیبان معروف در بار بغدادیکه که یکی از ایشان جبریل بن یختی شیوع به مامون میگفت: من این نعمت را نه از تو دارم و نه از پدر تو بلکه همه را از یحیی بن خالد برمکی و پسرانش بدست آورده ام . (۸)
این خاندان بختیشوع از نصرانیان نسطوری بودند که جورجیس پسر بختیشوع رئیس بیمارستان گندشاپور و معاصر منصور خلیفه (۱۳۶)۱۵۸ه])بود (۹) و تمام دودمان این طبیان مسیحی در کنف حمایت برمکیان بود ولی در عین همین اوقات می بینیم که برمکیان برخی از اطباء هندی را هم به بغداد آورده در تحت اصطناع خویش قرار داده بودند بدین تفصیل:
یکی از منجمان و طبیبان هندی بنام کنکه یا منکه در گندی شاپور بود که بفرمان هارون الرشید به بغداد امد و از پرورش و نوال برمکیان بر خوردار شد. او کتابها را از بان هندی به عربی در آورد که از آنجمله کتاب سرد را در ده مقاله کنکه هندی بامر یحیی بن خالد برمکی تفسیر کرد و نیز کتاب اسماء و عقاقیر هند را از هندی به عربی در آورد .(۱۱) کتاب السموم تالیف شاناق چاناکیه وزیر چندرا کوپتا (۳۲۱-۲۹۸ق،م) در پنج مقاله از هندی به پهلوی بوسیلۀ همین کنکه ترجمه شد که متکفل نقل آن به پهلوی ابو حاتم بلخی بود و این کار هم برای یحیی بن خالد برمکی انجام یافت (۱۲( کتاب اشاناق فی السموم التریاق در سنه ۱۹۳۴ م در برلن با ترجمۀ المانی طبع شد) و ابن ندیم کتابهای نموذار فی الاعمار- اسرار الموالید- کتاب القرانات الکبیر و الصغیر—اسماء عقاقیر الهند را هم به منکه نسبت دهد(۱۳).
این کنکه یا منکه هندی به دعوت یحیی بن خالد به بغداد برای علاج هارون آمد. او پهلوی را هم میدانست و از هندی باین زبان ترجمه ها داشت (۱۴) و به قول جاحظ برمکیان در جلب اطباء هند توجه خاصی داشتند و علاوه بر منکه چند طبیب دیگر :
بازیگر قلیرفل، سندباذو غیره را هم خواسته بودند (۱۵) و کتابی را هم در علامات بیماریها و علاج آن بامر یحیی بن خالد برمکی بعربی ترجمه کردند.
دیگر از اطباء هندی که در ایام هارون بوسیلۀ برمکیان به بغداد آمد صالح بن بهله بود که شهرت فراوان یافت و با طبیبان بغداد در آمیخت و طب هندی را از او اقتباس کردند(۱۶)
همچنین طبیب معروف دیگر هندی که در محافل برمکیان و بغداد موجود بود ابن دهن است که ابن ندیم کتب او را بنام: استانکر الجامع تفسیر ابن دهن- کتاب سندستاق یعنی صفوة النجح تفسیر او شمرده است .(۱۷)
بیمارستان برامکه:
در جملۀ آثار مدنی که برمکیان در بغداد بوجود آوردند بیمارستان است که اکنون در افغانستان روغتون و در انگلیسی هاسپیتل گویند و چون این بنای خیریه را در دنیای عرب از عجمیان تقلید کردند نام آنرا از بیمارستان فارسی در عربی مارستان ساختند و نخستین مارستان عربی در عصر ولید بن عبدالملک در سنۀ ۸۸ هـ۷۰۶ م در دمشق ساخته شد. که دران مجذومان را نگهداری میکردند. (۱۸).
هارون الرشید نیز در بغداد مارستانی را ساخت که سر طبیب آن همان جبریل بن بختیشوع پزشک پروردۀ برمکیان بود. و چون برمکیان همه اهل علم و از پرورندگان اطباء هند بودند،بنابرین ایشان مارستان برمکیان را در بغداد تاسیس کردند و سر طبیب آنرا ابن دهن سابق الذکر که از هندی بعربی کتابهای طبی را ترجمه میکرد مقرر داشتند (۱۹) و بعد ازین در بلاد دولت عباسی بیمارستانهای متعدد دیگر به تقلید برمکیان کشوده است.
در بیمارستانهای آنوقت طبیبان نامی را برای معالجه می گماشتند و ایشانرا از موارد دور برای طبابت جلب میکردند چنانچه هارون دهشتک سر طبیب هندی بیمارستان گندیشاپور را برای بیمارستان بغداد خواست، چون او نیامد، بجای خود ماسویه طبیب معروف را فرستاد که بعد از و یوحنا بن ماسویه سر طبابت مارستان بغداد را داشت (۲۰) و این هر دو هم از پروردگان خاندان بختیشوع سابق الذکر بودند که بزشک برمکیان بود.
بقول گوستاولوبون بیمارستانهای عرب موافق اصول حفظ صحت بنا شد و خیلی وسیع و دارای جریان هوا و آب فراوان بود و محصلین طب دران به معاینه و معالجه بیماران می پرداختند و در بیمارستان حجراتی داشتند، تا بوسیلۀ تجربه و مشاهده تحصیلات علمی خود را تکمیل نمایند (۲۱)(۲۲).