32

در بیان آمدن سرداران قندهار

از کتاب: تازه نوای معارک

در بیان (۱) آمدن  سرداران قندهار از ایران در قندهار

و رفتن فوج انگریز از قندهار و گرفتار نمودن شاهزاده صفدر جنگ را 

سردار قلم فیروز رقم، در طی منازل این مدعا چنین بیان مینماید : از روزیکه صاحبان انگریز بهادر بی مقابله داخل قندهار شدند، از سر ترک تاز و زد و کوب افغانان، همیشه در فغان و ساعتی بکام دل بسر نمی آوردند، و همه وقت در خوف و هراس می بودند. اگر زر افشانی با افغانان می نمودند، البته اوقات گذاری میکردند. هر گاه دست خود را از زرافشانی در آستین کوتاهی میکشیدند، پس صورت حال خود را درمرآت مراد بر عکس میدیدند(۲).

از آنجا که حاصلات (۳) خراسان در اصل کم، و دیگر 

------------------------------------------------ 

(۱)این فصل در ، ج نیست،

(۲)الف، ب: میدیدند. چون افغانان خراسان هر یک مانند کوه چگدلی و بر طبق مضمون بیت 

که کوه جگدلی فریاد دارد

زر بیار و زر بیار و زر بیار از انجا

(۳)الف: محاصل

تحصیل مالیات، از افغانان رعایا که در کوهستان ساکن اند خیلی دشوار! تا جنگ و جدال نکنند، هرگز دلنهاد دادن مالیات نمی شوند، و مالیات نقدی چندان ندارند، مگر جنس قدری غله و کاه [بوس و گوسفندان] با وصف جنگها ادا کرده میدهند. [سوما در] آمدن خزاین از انگلستان باین شداید راه، و زد و برد بلوچان کوهستان و افغانان کوه نشین بس محال!

بهر صورت صاحبان انگریز صورت گذران در خراسان سخت دیده قدری فوج انگریز که در قندهار دایر بودند،بشنیدن اخبارات کابل در ششدر حیرانی آمدند، و برای رفتن هندوستان دست دعا برآسمان (۱) برداشتند. که درین اثنا سردار محمد اکبر خان بعد صفائی (۲) فوج انگریز، از کابل برای سردار صاحبان قندهار مراسلۀ خود را جانب ایران باین مضمون نوشته فرستاد:" که از عنایت قادر علی الاطلاق و کریم ذو الاشفاق همیشه نسایم فتح و فیروزی، در پرچم لوای فلک فرسای اولیای دولت اسلام در اهتزاز و زرد روئی خزان هزیمت نصیب نخل جمعیت معاندین دین با از آنجا که طایفۀ انگریزان که پهلوای خراسان باستظهار بندگان شاه شجاع الملک که بار فتنه و فساد را (۳) در خراسان آورده 

(۱)الف: در آسمان داشتند

(۲)این دو کلمه در ک نیست.

(۳)الف: و فساد بر خر عزیمت در خراسان آورده.

کشاده بودند از آنجا که :

بیچاره خر آرزوی دُم کرد 

نا یافته دُ م دو گو م کرد

بسزای رفتار نا هنجار [خود] رسیدند، که تمامی فوج انگریز طعمۀ تیغ بیدریغ غازیان نصرت توآمان خراسان شدند و تمام اسباب و سامان آنها بدست غنیمت غازیان افتاد.

و در صورت توقف فوج مذکور، پس از آن طرف آن عالیجاهان و ازینطرف اینجانب معۀ جمعیت موفوره رسیده، اخراج فوج انگریز نموده خواهد شد."

از انجا که سرداران قندهار بر طبق نوشتۀ سردار محمد اکبر خان هماندم تدارک تیارگی گرفته از ایران زمین(۱)

--------------------------------------------------------- 

(۱)ب: میگویند که والی ایران بهمراه سرداران ممدوح چندان مراعات نکرده بهر صورت خواهی نخواهی روزگار خود را دران سر زمین بسر می آوردند...

برامده بقطع منازل داخل قلعۀ گرش شدند در این اثنا سه چهار صد لشکر پیش سرداران جمع شدند و فوج انگریز که در قناهار بودند بشنیدن خبر آمد آمد سرداران مذکور در اضطرار و بیقراری آمده، شاهزاده صفدر جنگ (۱) و عالیجاه عطا محمد خان بامیزئی (۲) را در ثندهار گذاشته، شکر کنان روانۀ هندوستان گردیدند و بزبان حال بیان می نمودند: 

[مصرعه] " رسیده بود بلائی ولی بخیر گذشت"

چون سردار صاحبان نزدیک قندهار آمدند، شاهزاده ممدوح و عالیجاه مذکور مستعد مقابله شدند. از آنجا که سردار صاحبان را بر لشکر خود اعتماد نبود، و تمامی افغانان قندهار با سردار صاحبان  در مقام مخالفت بودند، از روی تدبیر فرزانه با شهزادۀ ممدوحف چنگ موافقت و سازگاری در نوا آورده، شمع موالفت در بزم شاهزادۀ مذکور (۳) روشن ساخته بعهد انجام داخل قندهار شدند.

سردار صاحبان قندهار و عالیجاه عطا محمد خان باهم متفق شده بانتظام مجموعۀ امورات مالی و ملکی میرپداختند، و توسن سرکش نفس نافرجام سردار صاحبان بسبب مهمیز کاری حوادث روزگار و جلای وطن  منازل نشیب و فراز باری سر بآخور تسلیم آورده، از رفتار ظلم عنان گیر بود.

-------------------------------------------------------------- 

(۱)بن شاه شجاع 

(۲)بک خلف مرحوم سردار سمندر خان

(۳)الفک موصوف.

اولا اجرای احکام شریعت غر ا و ملت بضا نمودند. چونکه در ایام فوج انگریز خمخانه های شراب در جوش و علانیه بازار شراب خوری گرم بوده همه را مفقود الاثر نمودند و محتسبان در هر محله و کوچه بازار میگردیدند. و هر یک را نهی منکر نمودند (۱). و هندوان که ازین بر اسپ سوار می شدند، آنها را از سواری زین، ممانعت کردند، که بر پالان سواری میکردند.

چون چند ایام برین نهج گذشته، و ماندگی و غبار غربت ، از دامن خاطر سردار صاحبان بر طرف شده، از مواید (۲) رنگین ریاست قندهار شیرین کام گردیدند. از آنجا که بادۀ ریاست و حکمرانی را خمار غرور بسیار است. اولا شاهزاده صفدر جنگ را در چنگ خود آورده، در حبس مبتلا نمودند. دویما پیش هر کس که مبلغان (۳) سکۀ کمپنی بود، همه را گرفته،

-------------------------------------------------------------- 

(۱)الف: را از نهی و منکر منع مطلق ساختند.

(۲)مواید = جمع مایده یعنی دسترخوان.

(۳)الف: مبلغات.

در کورۀ آتش گداز نموده، سکۀ خود را جاری نمودند. و از یکروپیه دو روپیه مسکوک نمودد. بدستور اصلی طرح ظلم بر پای نمودند.

ازآنجا " که قدر عافیت کسی داند که بمصیبتی گرفتار آید" سردار صاحبان باوجود این همه صعوبات که دیده و چشیده بودند، نسیا منسیا (۱) انگاشته، بیش از پیش بمتابعت آرزوی نفس میپرداختند. از انجا که سالکان راه راست حقایق شناس، هرگز باطاعت نفس نافرجام نپرداخته، و قدمی بآرزوی نفس نبرداشته، بر خلاف آن کوشیده عمل نموده اند. بلکه پای نفس بیهوده خیال را بسلسلۀ خوف باز خواست اخروی محکم بسته، ما یعرف گنیجنۀ عالم را قابل ندیده، دست آرزوی از اخذ حقوق مال خلق الله کوتا نموده اند. و هر بی خبری که خار نقص و خللی در راه برهنه پائی افگند هر آینه طراوات گلزار اقبلالش افسردۀ خزان قهر جبار حقیقی شود، بر طبق مضمون .

[بیت]

بر توگر امروز آسان مردم آزاری گذشت

بایدت فردا ازین آسان بدشواری گذشت 

هر قدم لغزش گهی دارد بطی (۲) زندگی 

زین ره لغزنده نتوان با گران باری گذشت

------------------------------------------------------- 

(۱)یعنی بکلی فراموش شده.

(۲)الف: طریق زندگی.

کامل عیار بوته جوان مردی کسی است، که فریب شیطان نفس خطا کار نخورد، تا مزرعۀ امید خود را تشنۀ زلال جویبار الطاف سبحانی نبیند، ارۀ نقص و خلل در نخل آسایش غیری نگذارد [فقط]