واری ، وار و واره
واری از ادوات تشبیه شمرده میشود که درزبان گفتار دری رواج دارد ، مانند چون یا همچون : دل او سنگ واری سخت است . برق واری آمد . کارد واری میبرد . این ادات تشبیه را در سخن مولانا نیز می یابیم:
شمس الـحـق تـبریـزی آیـی ونبـینـنـد ت
زیرا که چو جان آیی بی رنگ وصبا واری
یا :
زتــبریز آفتــابی رو نمــودم
بشد رقـا ص جـانم ذره واری
یا :
تـو پـر وبـــال داری مـرغ واری
به پـر وبال مردان راچی پرواست
پروا در این بیت نیاز و ضرورت معنا دارد.
وار پساوندیست که نشان می دهد شباهت را در بزرگوار ، وسزاواری را در شاهوار مانند: گوهر شاهوار . و به معنای بار هم آمده است ، مانند:
شتروار یعنی بار شترو خروار هم که نخست بارخر معنا داشته است :
تو نیز شتر دلی رها کن
اشترواری فرست شکر
واره تعلق و پیوند را نشان می دهد در : گوشواره و شباهت را می رساند در سنگواره ها (جماد) و گاهواره که گاه هم وقت معنا داشت وهم جای .
واره درزبان گفتاری دری فایده وسود معنا دارد، مانند : واره داراست و واره دار نیست. واره می کند واره نمی کند.