111

واری ، وار و واره

از کتاب: زبان د آری

واری از ادوات تشبیه شمرده میشود که درزبان گفتار دری رواج دارد ، مانند چون یا همچون : دل او سنگ واری سخت است . برق واری آمد . کارد واری میبرد . این ادات تشبیه را در سخن مولانا نیز می یابیم:

شمس الـحـق تـبریـزی آیـی ونبـینـنـد ت

زیرا که چو جان آیی بی رنگ وصبا واری

یا :

زتــبریز آفتــابی رو نمــودم

بشد رقـا ص جـانم ذره واری

یا :

تـو پـر وبـــال داری مـرغ واری

به پـر وبال مردان راچی پرواست

پروا در این بیت نیاز و ضرورت معنا دارد.

وار پساوندیست که نشان می دهد شباهت را در بزرگوار ، وسزاواری را در شاهوار مانند: گوهر شاهوار . و به معنای بار هم آمده است ، مانند:

شتروار یعنی بار شترو خروار هم که نخست بارخر معنا داشته است :

تو نیز شتر دلی رها کن

اشترواری فرست شکر

واره تعلق و پیوند را نشان می دهد در : گوشواره و شباهت را می رساند در سنگواره ها (جماد) و گاهواره که گاه هم وقت معنا داشت وهم جای .

واره درزبان گفتاری دری فایده وسود معنا دارد، مانند : واره داراست و واره دار نیست. واره می کند واره نمی کند.