مقدمه
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمُ
شاه نامۀ فردوسی کتابیست با ارج جهانی و حماسه بیست که اکثر پهلوانان داستانهای دل انگیز ،آن بسرزمین آریانای باستانی و خراسان ما بعد (افغانستان کنونی) تعلق دارد و جولانگاه این گردان و شاهان نامور هم همین مناطق ،بلخ تخار ،سمنگان ،کابل ،غزنه ،بست ،زابل، نیمروز، هرات و مجاری هلمند و غیره بوده.
خود فردوسی هم از سرزمین طوس ،برخاسته که در آنوقت جزوی از خراسان در تحت سلطه فرمانروایانِ غزنه بوده و تمام روایات باستانی رویدادهای شاهنامه را هم از دهقانان و پیر مردان این سرزمین شنیده و با قریحۀ استوار و نیرومند که در شعرِ دری داشت آنرا برشته نظم آبدار کشیده است.
بنا برین هم از نظر تاریخی و داستانی و هم از جهت رجال شناسی و جغرافیایی و هم از پهلوی ادبی و لسانی بیشتر از مواریث در خور افتخار مردم و سرزمین ما شمرده میشود و بایستی که همواره مورد توجه محققان و زبان شناسان و سایر دانشمندان باشد و ما میدانیم که این کتاب ارزشتمند قبلاً توجه عامه مردم ما را به حدی جلب کرده بود، که در شب های دراز زمستان در زیر صندلی ها و یا در تاوخانه های گرم بزمهای شاهنامه خوانی می آراستند و پیران و جوانان از شنیدن داستان های عبرتناک و سودمند آن حظ میبردند و هم بنابرین شاهنامه نویسی و شاهنامه آرایی در مدت این ده قرن از استانبول تا کلکته رواج داشت و هنرمندان از کاتبان خوش نویس یا نقاشان و مذهبان مصوّران و صحافان و جدول کشان و غیره این کتابرا مظهر هنرمندی های خود قرار داده بودند
و تاکنون صدها نسخۀ خوش خط و مزین و مذهب و مصوّر آن در کتابخانه ها و موزیم های دنیا محفوظ است.
ولی جای تعجب است که کتابی با چنین ارزشهای ادبی و هنری که مورد
توجه و خوانش مردم از دربارها تا بزم های عامه در روستاها و شهرها بوده، حتی یک نسخۀ قدیم آن که نزدیکتر بعصر حیات فردوسی (نیمه اول قرن پنجم هجری) باشد باقی نمانده و تاکنون بر محققان و قدر شناسان این حماسه جهانی پدیدار نیست و نه علت این مسئله بر کسی روشن است، جز اینکه بگوییم : یغمای جهانسوز ،چنگیزیان تمام مراکز تمدن و کتابخانه های آسیای میانه و خراسان و ایران را از بین برد و درین بین نسخه های شاهنامه با سایر آثار ارزشمند دانشوران این سرزمین هم از بین رفت و قراریکه برخی از مؤرخان از آن جمله یاقوت حموی، بوجود چنین کتابخانه های غنی و اتلاف آن اشاره ها دارند.
اما درینجا باستماع این دلیل بحث ما قطع نمیشود و صدها سخن دیگر در بارۀ این اثر گرانبهای فردوسی مورد توجه ژرف بنیان سخن شناس قرار میگیرد که از تمام نسخه های باقیمانده و خطی شاهنامه، غالباً دو نسخه
مجود نیست، که در ثبت کلمات و ترتیب یا عدد ابیات و تسلسل فصول و مطالب با هم شباهت و موافقت در تام داشته باشند.
این مسئله هم هر شخص ژرف نگر را به شبهت و وسواس اندر می سازد،
که اگر بقول فردوسی :
پی افگندم از نظم کاخی بلند
که از باد و بارانش ناید گزند
این کاخ پرافتخار نظم اگر از چشم عوامل طبیعی مانند باد و باران گزندی ندید، ولی از گزند ارادتمندان شاعر یعنی خواننده گان و نقالان و نویسنده گان نسخ خطی و فرهنگ نگاران و حتی درباریان و دانشمندانی که به جمع و ترتیب و اصلاح نسخههای خطی آن گماشته می شدند و در متن آن می بردند، نجات نیافت و آسیب هایی دید که تلافی آن اکنون میسر نبوده و تمییز و تطهیر اصل از جعل بسیار دشوار است، در حالیکه نسخه اقدمی که بعصر سراینده آن نزدیکتر باشد تاکنون کشف نشده و بقول یکی از کارکنان شاهامۀ طبع مسکو، اکنون دو نسخۀ کهنه یا نو شاهنامه یافت نمیشود، که در آنها دویست بیت پی در پي همسان و بی کاستی و فزونی باشد.
چون نظم شاهنامه در سنه ۴۰۰ هـ ق = ۱۰۰۹ م) ختم شده، بنابرین معتبرترین نسخ آن همان تواند بود که در طول همین قرن پنجم یا ششم هجری از طرف اهل زبان دری و مخصوصاً در خراسان کتابت شده باشد، زیرا خراسانیان با طرز افاده و لهجه و بیان و ادای مطالب فردوسی آشنا بوده و بنابر نادانی تحریفی را در متن آن روا نمیداشته اند.