تختگاه جهانگیر
قبلاً در همین کتاب عنوان (تختگاه بابر) را در حاشیه در قطار عناوین گرفته و هم متن کتیبه این تختگاه را دادیم این تختگاه سنگی قراریکه همه میدانیم (در دامن کوه جنوب رو به کابل) در پوزه مقابل قلعه هزارههای چنداول بالای معبر عقب شفاخانه ابن سینا قرار داشت همچنان این مطلب را هم یاد آوری نمودیم که نورالدین محمد جهانگیر پسر جلال الدین اکبر عین کارهای جد خود بابر را در ین نقطه تعقیب نموده تختی و حوضی در برابر تختگاه و حوض بابر ساخت.
جهانگیر در تزک خویش میگوید: "من هم فرمودم که تختی دیگر در برابر این صفه تراشیده حوضچه بهمان دستور بر کنار آن کندیدند و نام مرا با نام صاحبفرانی برانجا نقش .کردند در روزی که من بر آن تخت نشستم هر دو حوضچه را فرمودم که از شراب پر سازند و به بنده ها که در آنجا حاضر بودند دادند. شاعری از شعرای غزنین در آمدن من به کابل این تاریخ یافته بود. پادشاه بلاد هفت اقلیم او را بخلعت و انعام نوازش نموده فرمودم که بر دیوار متصل بر تخت مذکور این تاریخ را ثبت نمایند."(۱۳۳)
به این ترتیب اگر خوانندگان گرامی مطالب قبلی این کتاب را با سطوری که اینجا نوشته شده مقایسه بفرمایند ملتفت خواهند شد که در فاصله ۱۰۲ سال دو تختگاه سنگی و دو حوضچه و دو کتیبه در دامنه شمال غربی کوه شیر دروازه بر پوزه قلعه هزارها یکی در ۹۱۴ به امر ظهیر الدین محمد بابر و دیگری در مقابل آن در ۱۰۱۶ به امر نور الدین محمد جهانگیر ساخته شد.
سیر خیابان کابل
اسپ دوانی در خیابان بی بی مهرو
اولنگ یورت چالاک
رنگ یا آهوی کوهی چکری
جهانگیر در سال ۱۰۱۶ در ایامی که در کابل توقف داشت خیابان کابل و بی بی ماهرو را سیر و تماشا نمود و چون درختان آنجاها را حسن نامی بریده بود به حکام امر داد تا نهالهای دیگر بنشانند اولنگ یورت چالاک را هم تماشا کرد.
یورت چالاک به شرحی که در صفحه ۶۷ نگاشتم از خواجه رواش بطرف ده کپک و باغ بالا شامل شیرپور و چمن وزیر آباد و شهر نو و ارگ بود. جهانگیر در باب این اولنگ میگوید (عجب جای به صفائی بنظر در آمد) سپس از چکری و رئیس چکری و رنگ یا آهوی کوهی چکری صحبت میکند و میگوید رئیس اینجا رنگی به تیر زده آورد که شباهت زیاد به بز کوهی داشت به این تفاوت که شاخ رنگ خمدار است و شاخ بز کوهی راست مارپیچ میگوید تا این وقت رنگ را ندیدهبود اصل متن تزک جهانگیری در ین مورد قرار آتی است:
"... سیر خیابان کابل و بی بی ماهرو نموده به حکام آنجا فرمودم که بجای درختانی که حسن بیگ روسیاه بریده بود نهالها نشاندند و اولنگ یورت چالاک را نیز سیر کرده عجب جای به صفائی بنظر درآمد رئیس چکری یک رنگی به تیر زده آورد تا این وقت رنگ را ندیده بودم به بز کوهی می نماید تفاوت بز همین بر شاخ است شاخ رنگ خمدار است و شاخ بز راست مارپیچ است...."(۱۳۴)
معلوم نمیشود که مقصد از (خیابان کابل) در اینجا چیست؟ از کلمه (حکام آنجا) معلوم میشود که مانند بی بی ماهرو خارج شهر جائی بوده و حاکمی داشته است. در صفحه ۵۴ تزک بار دیگر خیابان ذکر شده و چنین آمده:
"در خیابان فرمودم اسپان خاصه دونده حاضر کردند شهزاده ها و امرأ دوانیدند یک اسپ کرنک عربی که عادل خان والی دکن به جهت من فرستاده بود از همه اسپان بهتر دوید."
از این تذکر واضح معلوم میشود که خیابان محل وسیع خارج شهر بود.
واقعات یا تزک بابری:
"به تقریب احوال کابل واقعات حضرت فردوس مکانی بنظر میگذشت تمام بخط مبارک ایشان بود مگر چهار جز آن را که بخط خود نوشتم و در آخر اجزای مذکور هم عبارتی به ترکی بقلم آوردم تا ظاهر شود که این چهار جز بخط من است با وجود آنکه در هندوستان کلان شده ام در گفتن و نوشتن بترکی عادی
نیستم..."(۱۳۵)
از این عبارت برمیآید که جهانگیر در ایام توقف در کابل کتاب تزک بابری را که حاوی مطالب خوبی راجع به کابل بود مطالعه میکرد آنچه مهمتر است این است که نسخه ئی در دست داشت که بقلم و خط خود ظهیرالدین محمد بابر نوشته شده بود. معلوم نمیشود که این نسخه را از کابل بدست آورده بود یا اینکه از هندوستان آورده و جزء میراث خاندانی به وی رسیده بود. بهر حال نسخه قلمی تزک بابری بخط بابر که چهار جزو آن کمبود بود در سال ۱۰۱۶ در کابل در دست جهانگیر بود و قراریکه خود میگوید چهار جزو کمبود را به عبارت ترکی بقلم خود نوشت.