32

طغیان انسان از خدا و نمایندگی هتلر از دنیای طاغوت بحضرت انسان

از کتاب: درد دل و پیام عصر ، قصیده
11 October 1947
 پیشوای مادئ المانیان 
 قاید و سر گلۀ حیوانیان 
 هیتلر آن انسان آهن دست و تن 
 می نویسد در کتاب جنگ من 
 جنگ را داند اساس کاینات 
 زو شمارد رونق داد حیات 
 نوع انسان را به تفریق نژاد
 مینماید دعوت قتل و فساد 
 او همی گوید که نسل آریان 
 هست خلاق تمدن در جهان 
 باید این قوم نکو زاد شریف
 برتری یابد همانا بر حریف 
 هر طرف برنوع خود یابد علا 
 تا دهد نوع بشر را اعتلا 
 باید این گرگان آدم روی و رنگ 
 هر طرف با پنجه و دندان چنگ 
 بر درد اولاد آدم را چنان 
 پوست اقوام ضعیفی را کنند 
 این بود آرای آن مرد غیور 
قاید انسان بدور فتور 
این بود چون منطق قرن جدید 
 نوع انسانی را دهد انسان را نگون 
 زود تر انسان حیوان خوی نو 
می طراد رنگ نو بر روی نو 
نوع انسان را کند حیوان صفت 
میکشد روح تمدن، معرفت 
میکند طغیان قانون خدا 
می پرستد جنس  مادون خدا 
لیک خلق جهان خیز و شر 
دفع سازد ز آدمی دیو ضرر 
بهر فرعونی است موسی در جهان 
 بو لهب را احمد (ص) مرسل بدان 
این بود نظم بدیع کاینات 
این بود سری ز اسرار حیات 
دست بالائی ز دشت هست و بود 
می نماید نظم این دار وجود 
دفع هیتلر میکند با دیگری 
دیگری را آفریند هتلری 
این بساط و این جهان گیرو دار 
مظهری بهر صفات وی شمار 
لیک چون آدم بر آند از جنان  
این سرای آمد برای امتحان 
تا کدام یک از خدای و اهرمن 
می پرستد آدمی، بین فتن 
میکند طاغوت روح او هدف 
یا خدایش می برد بر هر طرف 
اندرین قرنیکه قواد ملل 
با هزاران حیله و مکر و‌دغل 
هر طرف هنگامۀ آدم دری 
میدهد گرمی به کردار ددی 
محور روما و برلن گرمتر 
 لینی از هیتلر نباشد  نرمتر 
هر یکی داد فضولی میدهد 
همچو گرگی جسم همنوعی درد 
این بود طغیان این نوع دوپا 
از نوامیس شرف، هم از خدا