32

غرستان, ولایت معروف در قلب کشور

از کتاب: جغرافیای تاریخی افغانستان
04 November 1982

نامهای بلاد واماکن افغانستان قدیم و خراسان را در ازمنۀ قبل از اسلام منابع یونانی و ارمنی و چینی و هندی ضبط کرده اند ولی جغرافیانویسان یا جهانگردان هر ملتی آنرا مطابق قواعد وادای زبانهای خود نوشته اند که اینگونه اسماء تلفظ وادای بومی این کلمات معتبرتر و اصیلتر خواهد بود مثلأ نام پشتون درویداو ومنابع هندی پکهت و درمنابع یونانی پکت و پکتیکا پکتوس آمده که صورت صحیح و مقامی آن پشت و پخت و پختیاست زیرا هندیان صوت سین یاخ راکها اداء کنند و خآنرا (کهان ) گویند وخانپور درهند کانپور شده اما یوناینیان همین صوت را به (گ )مجرد مطابق ادای خود ضبط کرده اند زیرا ادای صوت شین که بین (ش ) و(خ) است برآنها مشکل بود و بنابرین ما باید اکنون پختیا بنویسیم نه پکتیا مثلی که بکتریای یونانی را باختر گوئیم و این اصیل تر است.

برهمین اساس کلمه (غر) پشتو که اکنون هم زنده و مستعمل است از زمان قدیم در نامهای بلاد و اماکن و قبایل و اشخاص این سرزمین ریشه دارد که در سنسکریت گیری و بقول توماسچک در فرس قدیم گر بود و در خورده اوستا و هوم یشت بشکل "گیری ) امده است و حتی قرار تحقیقاتیکه دانشمندان اروپا درکتیبه های مکشوفه زبانهای بابلی و اشور کرده اند همین کلمه گر بمعنی کوه چهار هزار سال قبل از میلاد در الفبای سومری علامت خاصی داشته و بقول عالم انگلیسی دریور در ابتدا به معنی کوه بود و بعدآ بمناسبت اینکه سرزمین سومریان کوهستانی بود تعمیمًآ معنی مملکت را هم یافته بود (مجله روزگارنو طبع لندن ).

در افغانستان نامهای غور، غرچه، غلچه، غلجی،گردیز، گیریشک از اشکال مختلف این کلمه نماینده گی میکنند. ویکی از همین نامه کلمۀ غرجستان است.که جغرافیا نویسان و مؤرخان عرب آنرا مطابق قواعد تعریف به اشکال غرجستان یا غرشستان یا غرج الشار در آوردندو بعد از آن نویسنده گان فارسی هم شکل اصیل آنرا که غرستان بود متروک قرار دادند و به تقلید عرب آنرا غرجستان نوشتند. چنانکه عربها کلمات گرم سیر و سردبیر را به جروم و صرود تعریب کردند .وبعد از آن اصطلاح جروم تا عصر غوریان هم درفارسی و حتی پشتو مروج بود.

غرستان از ولایت باستانی کشور ما است که به سمت غرب آن هرات و مرورد و به شرق آن غور بود و شمالأ به میمنه و مرو رود و جنوبأ نواحی غزنه و غور پیوسته بود و به قول مقدسی و یاقوت غرج یا غرش بمعنی کوه است که حکمران آنرا غرج الشار یا ملک الغرجه نامیده اند.

البشاری تصریح کرده، که غرج الشار بمعنی (جبال الملک )باشد و یاقوت این بیت بحتری شاعر عرب را برای این نامها نظیر آورده است:

بالغرش او بالغور من رهط

اروم مجد ساندنها الفروع 


گفتم که شکل اصیل کلمه غرستانست وباید اکنون آنرا به اشکال معرب آن نگیریم واجداد و گذشتگان ما هم این کار را نکرده اند و شکل اصیل آنرا حفظ کرده اند.

مثلأ مورخ غور منهاج سراج جوزجانی که از مردم همین سرزمین بود و حتمأ تلفظ وادای بومی مردم را شنیده بود. در طبقات ناصری این نام را صریحأ غرستان نویسد که در نسخ خطی آن بنشر می آید و حتی منهاج سراج در طبقه ۲۳ کتاب خود این نام  را در موردی غیر از غرستان معروف بین هرات و غزنه به مفهوم مطلق کوهستان درحدود سمرقند هم استعمال کرده و گوید:"تا او را در حدود جاب و قصبۀ کبکرب که غرستان و کوهپایۀ سمرقند است بگرفت..." وازین پدید می آید که خود اهالی بومی خراسان و غرستان ناحیت خودرا غرستان مینامیدند و حتی هر جای کوهستانی راهم غرستان می گفتند. این املا حتی در کتب عربی هم بعضآ بجای مانده ولیسترنج درجغرافیای سرزمین های خلفت آنرا نقل کرده است.

علاوه بر نسخ خطی طبقات ناصری این کلمه درنسخ خی تاریخنامۀ هرات که آنرا سیفی هروی در ناف خراسان یعنی هرات نزدیک به عصر منهاج السراج نوشته نیز غرستان بجای غرجستان مکرر دیده میشود که در نسخۀ مطبوع کلکته هم چنین طبع شده است.واین هم دلیلی است که مردم خراسان انجای را (غرستان ) گفتندی .

ولایت غرستان از مراکز باستانی ادب و مدنیت و فرهنگ افغانستان بود.که حکمرانان آنرا (شار ) می نامیدند و طوریکه مارکوارت در ایرانشهر می نویسد:شار و شیر و شاه و شهر همه از ریشه، قدیم کشتریه= (کس تور پشتو، یعنی شمشیر باز ) آمده اند.که شیر لقب دودمانی حکمداران بامیان بود.

شاران غرستان درعصر اسلامی تا دورۀغزنویان باقی بوده اند.و با خاندان شاهان غزنه مودت یا مقابلت داشتند.چنانچه مؤرخان دورۀ غزنوی مانند العتبی در تاریخ یمینی و ابوالفضل بیهقی و گردیزی و غیره ازین دودمان ذکرها دارند.و دروقایع دورۀ سامانیان نیزنامی ازین شاهان برده می شود.والعتبی در وقایع ۴۰۶ هـ شار ابونصر محمد بن اسد و فرزندش شاه محمدرا نام برده و گوید: که ایشان مردمی فاضل و دانشمند بودند. ودر بار ابونصر شار مرجع دانشمندان بود،که از اقاضی بلاد پیش او می آمدند.

شاران غرستان درمرکز حکمرانی خود که بقول مؤلف حدودالعالم و یاقوت و دیگر جغرافیا نگاران نام آن بشین بود.و موسی خورنی هم در جغرافی ارمنی خویش در کوست خراسان بنام بژین ذکر کرده بسر می بردند و این شهر پایتخت غرستان بود که برخی از نویسنده گان املای آن را بغلط نشین ضبط کرده اند.ناصر خسرو قبادیانی گوید:

ایستاده به بامیان شیری

بنشسته بعز در بشین شاری


در جائیکه معلوم است شکل صیحیح کلمه در زبان اوستایی هم غرسان بوده و اگر ما به تمام متون قدیم رجوع کنیم اصالت همین شکل را در می یابیم :پس بهتر است آنرا به املای اصیل مقامی آن غرستان بنویسیم، نه غرجستان یا غرشتان معرب.ولی اگر در ادبیات یا متون قدیم این کلمات معرب را استعمال کرده باشند،آنرا برحال خود بگذاریم .