32

یغمائیان

از کتاب: تاریخ گردیزی (زین الخبار) ، فصل باب هفدهم
25 January 1968

اما حال یغمائیان آن بود: که چون ترک خاقان بدید، که خلخیان بسیار شدند و غلبه گرفتند، و با هیطالان تخارستان صحبتها وردند، و ایشان زنان خواستند و زن دادند ایشانرا. و نیز ضعیفی ترکستان بدید و بر ولایت خویش بترسید. پس قومی از تغزغز بگریختند، و از میان قبیلۀ خویش بیرون آمدند، و اندر میان خلخییان آمدند، و خلخیان با ایشان هیچگونه نساختند.

پس ترک ایشانرا بفرمود تا میان خلخ و کیماک فرود آمدند. و ایشانرا مهتری بود، مردی بدو شرپرور و نام او یغما . و بر چپ چین یکماهه راه مردمانی اند تونگر و باستور بسیار، و سمور چینی نیک از آنجا آرند. اندر میان ایشان تعصب اوفتاد و قومی از ایشان بهمسایگی ترک خاقان آمدند و چون بنزدیک یغمائیان آمدند و با ایشان بیامیختند کس فرستادند بنزدیک ترک خاقان و از احوال خویش اورا خبر داد و گفتند : ما بخدمت تو آمدیم، و اگر دستوری باشد، یا یغمائیان بهمه جای باشیم.

ترک خاقان را آن خوش آمد، و ایشانرا خوبیها گفت، و بدانچه خواستند دستوری داد. پس خلخیان با ایشان نارواییها همیکردند. چون سخت ستوه گشتند، از آنجا بسوی کیماکان بشدند. و چون یکچندی برآمد، شد تتع ایشان را بدرد داشتن گرفت، و از ایشان خراج خواست، و برایشان رنج رسید، پس از ترک خاقان امان خواستند، و از میان خلخیان و کیماکیان برفتند و بنزدیک خاقان شدند. و خاقان مر این مهتر ایشان را یغماتع ناک کرد، مکایده شدتع را.