هستی ما نظام ما , مستی ما خرام ما
هستی ما نظام ما , مستی ما خرام ما
گردش بی مقام ما
زندگی دوام ما
دور فلک بکام ما می نگریم و می رویم
جلوه گه شهودرا بتکده ی نمودرا
رزم نبود و بود را
کشمکش وجود را
عالم دیرو زود را می نگریم و می رویم
گرمی کار زار ها , خامی پخته کارها
تاج و سریر و دارها
خواری شهر یارها
بازی روزگار های می نگریم می رویم
خواجه ز سروری گذشت بنده زچا کری گذشت ,
زاری و قیصری گذشت دور سکندری گذشت
شیوه ی بت گری گذشت می نگریم و می رویم
خاک خموش و در خروش سست نهادو سخت کوش
گاه به بزم ناو نوش
گاه جنازه ئی به دوش
میر جهان و سفته گوش می نگریم می رویم
توبه طلسم چون و چند عقل تو در گشادو بند
مثل غر اله در کمند زارو زبون و دردمند
ما به نشیمن بلند می نگریم و می رویم
پرده چرا اظهور چیست ؟
اصل ظلام و نور چیست ؟
چشم و دل و شعور چیست فطرت ناصبور چیست؟
این همه نزد و دور چیست می نگریم و می رویم
بیش تو نزد ما کمی سال تو پیش ما دمی
ای بکنار تویمی
ساخته ئی به شبنمی
ما بتلاش عالمی می نگریم و می رویم