در بیان آنکه بعد هزیمت شاه شجاع الملک از پشاور
در بیان آنکه بعد هزیمت شاه شجاع الملک از پشاور میر صاحبان سندهـ در کشیدن شاهزاده محمد تیمور از شکارپور بسیار ساعی شدند
وجمعه خان بارکزئی را بر پای نمودند، که با شاهزادۀ ممدوح جنگ نموده، فراری شده و آمدن در شکارپور
تیغ قلم تیز رقم، در معرکه آرائی این مدعا، چنین جلوۀ بیان میدهد: که هر گاه سر کار اشرف، از مقابلۀ میر علی خان میر آخور، هزیمت یافته، در کوهستان خیبر(۱) رفته متواری گردید، و این خبر هزیمت شاه، در تمام اکناف عالم شهرت گرفته، لیکن چند روز، خبر سرکار اشرف محقق معلوم نمی شد، که کجا هستند؟
میر صاحبان سندهـ بدریافت این خبر، یک مرتبه دست طمع و توقع از خلافت سلطنت شاه شسته، و چشم اخلاص را پوشیده، جانب شاهزاده محمد تیمور، که در شکارپور سرخوش بادۀ نشاط کامرانی بود، عرایض خود باین مضمون نوشته فرستادند که :
"از تقدیرات الهی ، مقدمۀ خلافت سرکار
همایون، باین قسم درهم برهم گردیده، که
-----------------------------------------------------------------
(۱)ک:خیبر پور[؟]
احوال کما [هو] حقه اولیای دولت معلوم نیست که کجا نزول اجلال دارند، و طایفۀ بارکزئی در قرب و جوار شکارپور، بلکه در عین شکارپور توقف دارند، و او شان منتظر چنین وقت بودند، مبادا از روی ستیزه و کینه وری، با ملازمان شاهزاده، در مقام سر کشی در آیند، و چشم زخم رسانند، و فردا ما اخلاص کیشان، در حضور امنای دولت، محل عتاب و خطاب شویم و فقرات نویس شرمساری گردیم، که چرا صلاح خیر ندادند. بفکر ورای خیر نمای ما هواخواهان همین میرسد، که ملازمان شاهزاده اگر از شکارپور تشریف فرمای طرف دیگر شوند، عین قرین مصلحت و در این امر محض خیر دولت ملازمان شاهزاده متصور!"
و بطرف عالیجاهان جمعه خان و مقصود خان نوشته فرستادند که :
"مقدسۀ سلطنت شاه شجاع الملک، باین قسم
که بمطلب دولت نارسیده، از جنگ سردار
محمد عظیم خان، چنگ مدعای خود، بحنای
خون هزیمت رنگین ساخته، چنگ فرار نواخته
است. سراغش معلوم نمیشود که کجا رونق
افزای میباشند(۱) در حال توقف شاهزاده
---------------------------------------------------------------
(۱)الف: شده اند.
در [ملک] شکارپور، مقرون مصلحت دور اندیش نیست. از روی صلاح میباشد که ملازمان شاهزاده از شکارپور، منزل انداز طرف دیگری شوند، که بهتر است ایشان هم متحرک این سلسله گردیده. اگر بسخنان اهلیت و انسانیتف رفتن ملازمان شاهزاده گردد، زهی احسنف والا بمقتضای مضمون:
چون ز اهلیت نگردد کارها صورت پذیر
چین ابرو را، کلید مخزن مقصود کن !
زیاده اختیار دارند، فقط ."
از انجا که عالیجاهان موصوف، بعد مطالعۀ این مراسله در کشیدن شاهزادۀ ممدوح از شکارپور، هر چند تمهیدات حیله وری در پیش نمودند، لیکن بحضور ملازمان شاهزاده پیش نرفتند. رفته رفته مابین ملازمان شاهزاده و عالجاهان جمعه خان و مقصود خان نوایر آتش جنگ شعله ور گردیده، از طرفین چند نفر سپاهیان کشته شدند.
آخر عالیجاه جمعه خان بارکزئی، از روی مصلحت، فرار اخیتار نموده، رفته در اورنگ آباد، باتفاق عالیجاه مقصود خان هم مقصود توقف گردیده. اگر جه میر صاحبان سندهـ بجهت کشیدن ملازمان شاهزاده [از شکارپور] تیرها در کمان تدابیر خود انداخته، بزور بازوی شعور و دانش تا گوش کشیدند(۱)،
-----------------------------------------------------------------------------
(۱)الف:کشیدن گرفتند.
لیکن بر هدف مدعائی نخورده (۱)ف ملازمان شاهزاده، شمشیر مردانگی بر کمر همت بسته، در جواب باصواب، جانب میر صاحبان سندهـف فرمان جهان مطاع باین مضمون نوشته فرستادند که :
"از شرایط صداقت اخلاص کیشی، و هوا خواهی
که آن عالیجاهان خواص خیر خواه
دولت ابد مدت میباشند، بسیار تعجب گردیده.
امروز روز امتحان نقص و عیار (۲) زر کامل
عیاران بوتۀ صداقت اخلاص میباشد، و هم
از قانون مخالف نوایان دغل اندیش آگاه شدن است .
ملازمان شهزادهف باستظهار صداقت اخلاص
آن عالیجاهان نشستهف خاطر جمع می باشند (۳)
و این چه خیال محال اندیشف در سر صداقت اثر گرفته:
که جمعه خان بارکزئی را انگشت به کون داده بر پای کرده اند(۴)،
که با ملازمان شاهزادهف محرک (۵) سلسلۀ بی ادبی و فساد میگردد، و آن
عالیجاهان بچشم تماشا می بینندف و اسمتداد(۶) نمی کنند، این چه
------------------------------------------------------------------
(۱)الف:نرسیده (۲)ک: عیار از.
(۳)الفک می باشم. (۴)الف: گرداند. (۵)ک: متحرک
(۶)الف: استعداد.
مروت و چه اخلاص؟ و از کدام ننگ (۱)
مسلمانی و قرب و جوار تصور نموده می شود؟
[مصرعه]
مکن مکن که نکو محضران چنین نکنند
و تا خبر سرکار اشرف شاه با ما (۲) محقق معلوم نگردد رفتن ملازمان شاهزاده از شکارپور محال. و اگر بفریب دنیای بیوفای (۳) دو روزه بی اعتبار، دست فتنۀ و فساد کوتاه ندارندف اختیار دارند، بیت:
هر چه آید بر سر فرزند آدم بگذرد
مرد را باید که از مردانگی خود نگذرد"
میر صاحبان سندهـ چون از مضمون جواب شاهزادۀ والا تبار مطلع شدند[سر] خیال، بحبیب (۴)عاقبت اندیشی فرو برده، و دست (۵) تحمل در حلقۀ ابواب بردباری زده، طریق اصطبار (۶) دز پیش گرفتند، و هر روز یک نغمۀ تازه از قانون لطایف الحیل بذریعل عرایض می نواختند.
تا مدت چهل پنجاه روز، مابین شاهزاده و میر صاحبان سندهـ در بزم گفتگوی نی حکایات و شکایات بلند آواز بود.در این صورت عالیجاهان مولا داد خان و خیر الله خان و مدد خان فوفلزئی آمده در خدمت شاهزاده والا تبار حاضر شدند، و چند
------------------------------------------------------------------------
(۱)ک: نیک (۲) الفک شاه بابا . (۳) الف: بی وقار.
(۴)الف: بجهت (۵) الفک دوست [؟] (۶) اصطبار= صبر کردن.
کسان سپاه، از مردمان شهر، از قسم جولا و موچیان(۱) و قصابان و غیره اصناف گران جمع نموده، از نظر شاهزاده گذرانیدندف و لاف و گزافف از خدمت گذاری و جان فشانی میزدند، و قسم ها (۲) می خورند، که در دفع و رفع مخالفین دولت، خود ها را معاف و مقصر نخواهیم کرد، و جان را نثار راه خدمات سرکار اشرف خواهیم نمود، و سوم (۳) حصه از پیداش مالیات سائر شکارپور [از] شاهزادۀ مذکور میگرفتند، و اشرف داشت، و از صدور اخبار، آمین آمین میخواند [ند].
-------------------------------------------------------------------------------
(۱)موچی=کفش دوز. (۲)الف: و قسم های شاه بابا اولیای دولت می برداشتند.
(۳)ب: ملازمان شهزاده از پیدایش سایر شکارپور، سویم حصۀ مالیه ، عوض مدد معاش به عالیجاهان مذکور عطا می فرمود. ج :و سیم حصه از پیدایش مالیات سایر شکارپور میگرفتند و دلجوئی