چغچران

از کتاب: در امتداد کوه بابا و هریرود ، بخش پنجم

چغچران حکومت درجه دوم و مربوط به حکومت کلان غور است که در حوزهٔ ولایتی هرات شامل .میباشد چغچران از طرف شمال به "بند سیاه توپ" محدود است. این کوه از بالامرغاب شروع شده و بطرف سرپل ادامه دارد.

در دامنه های جنوب کوه مذکور "چار صده" مربوط به چغچران در دامنه های شمالی آن "ماغ" علاقه میمنه افتاده است. پس طرف شمال چغچران را علاقه های جنوبی میمنه و سرپل محدود ساخته است بطرف جنوب چغچران "بند بایان" واقع است. این کوه دامنۀ بند واخان است که افق جنوبی را محدود ساخته و از شرق بغرب تقریباً موازی با مجرای هریرود ممتد است و بعضی ها آنرا "فیروز کوه" یا "فیروزه کوه" مینامند بطرف شرق چغچران "دولت یار" افتاده و دامنه حوزه اداری آن تا حدود ولایت کابل و هرات یعنی تا حوالی دهکدهٔ "گرم او" هزاره جات انبساط دارد بجانب غرب ،چغچران، شهرک واقع است و شمال غرب آن "آق گنبد" ، "اله یار" و "کورج" و "قادس" واقع میباشند.

اهالی چغچران عموماً فیروز کوهی هستند. بعضی ها تصور کرده اند که جد آنها "فیروز" نام داشته ولی چنین نیست بلکه شاخه ئی از باشندگان اصیل و اصلی غور اند. خودشان خود را احفاد ملکان غور دانسته و سلالۀ نسب خود را به غلجی ها پیوست میکنند "فیروز کوهی" اسمی است نسبتی که از روی شهر "فیروز کوه" مرکز سلاله های غوری یا از روی نام کوه "فیروز کوه" یا "فیروزه کوه" آمده است.

"بیلو" در کتاب "تجسس در باب نژادهای افغانستان" تعداد ایشان را در حدود 20 هزار خانه نوشته و آنها را بدو حصه بزرگ تقسیم میکند: "دراری" یا "دروزی" و دیگری "محمودی" و میگوید که دروزی شاخهٔ آنست که تقریباً 12 هزار خانه میباشد خود فیروز کوهی خود را به دسته های ذیل تقسیم میکنند سلطان یار، الله یار خدایار (اولاد یک پدر و شاخه های یک قبیله اند)، زای رضا زای حسین زای حاکم (دسته اخیر الذکر خود را اچکزائی میداند)، "یار فولاد"، "شیخ" و "ادهم" مراکز عمده رهایش فیروز کوهی های چغچران است. تیمنی ها که بار اول از ایشان در دولت یار اسم بردیم، بیش از 200 خانه در نقطه اخیر الذکر نمیباشند و مرکز ثقل رهایش آنها جنوب غربی غور است و جمعیت "تیوره" مرکز حکومت کلان غور عموماً از ایشان تشکیل شده است.

فیروزکوهی و تیمنی باشندگان اصیل کهسار غور اند و بالشبهه در دورۀ جلال وعظمت "فیروز کوه" به حاشیه اطراف چغچران و دولت یار و بعضی نقاط دیگر هم پراگنده و متمرکز شدهاند قراریکه خودشان اظهار میکنند به کتله "غلجی" پشتانه مربوط میباشند.

"هرودوت" پدر مؤرخان "نتیمنی" های ما را به اسم "تهامنی" یاد کرده است. یک دفعه ایشان را بین زرنجی ها (اهالی زرنج و حوزه هیرمند) و "یوتی" ها قرار میدهد و دفعه دیگر با زرنجیها پارتی ها، هیرکانی ها ، خوارزمی ها یکجا نام میبرد. از مؤلفان قدیم "استفن" که او هم در حقیقت گفته های هرودوت را تکرار میکند، از آنها یاد آوری میکند. تهامنی متذکرهٔ هرودوت با مختصر تحریفی تا امروز بصورت "تیمنی" باقی مانده و بشرحیکه نوشتیم، عده مختصری از ایشان در دولت یار و عده کثیری در کوه پایه های غور زندگانی دارند.

"فیروز کوهی" قراریکه گفتیم اسمی است نسبتی و وضعی و نسبتاً جدید. شاید ایشان "اوتی" های متذکرهٔ هرودوت باشند تیمنی ها را به دو شاخهٔ بزرگ تقسیم میکنند که یکی را "قبچاق" و دیگری را درزائی گویند و احتمال دارد عبارت از همان "درازی" یا "دروزی" ئی باشد که "بیلو" آنرا یکی از دو شاخهٔ فیروزکوهی خوانده است. بهر حال این شاخه خواه جزئی از فیروزکوه و خواه قسمتی از تیمنی باشد هرودوت از آنها بنام "دروسی ئی" یاد کرده و شهر معروف آنها را "تیباره" خوانده است. این شهر همان "تیوره" یا "تیواره" مرکز غور است که حین وصول از آن مفصل صحبت خواهیم نمود.


کاسی

مرکز چغچران که بعد از ظهر 7 اسد بدان مواصلت نمودیم "کاسی" نام دارد که از دولت یار 67 کیلومتر فاصله دارد کاسی و قشلاق های مربوطه آن اصلاً در شمال مجرای هریرود واقع است ولی مرکز حکومتی چغچران با محوطه بزرگ مربع آن در دهن "کند دیوال" تقریباً به 300 متری سواحل جنوب رودخانه آباد شده است. بطرف شرق ،کاسی "قطس"، بطرف غرب آن "سونک"، "والند"، بطرف شمال آن "غلمین" واقع است و به جنوب آن "هریرود" جریان دارد. از مربوطات آن یکی شیله کند دیوال است که از وادی کاسی به دامنه داخل و رشتهٔ "بند بایان" پیش رفته است و "اختو خانه"  یکی از دهکده های مهم آنست. روی همرفته درۀ کاسی را به سه حصه سفلی وسطی و علیا تقسیم میکنند و تقریباً سه صد خانه در آن آباد است و باشندگان آن فیروزکوهی و از شاخه های "خدایار" و "شیخ" و "ادهم" میباشند.

اهالی کاسی و چغچران عموماً زمین دار هستند و کشت آنها همه دیمه است. بعضی پارچه های زمین آبی که دارند برای چریدن حیوانات خود به اولنگ و اگاه تبدیل داده اند از حبوبات فقط گندم و جو .میکارند. زمستان چغچران طولانی است و 6 ماه سال را در بر میگیرد در آخر سنبله آب را از طرف شب یخ میزند ولی حرارت روز آفتاب این ماه را هم گرم نگهمیدارد. قرار بیانات اهالی از آخر قوس تا 15 حوت تقریباً دونیم ماه رودخانه هریرود را در ین حصص یخ میبندد و مردم از روی یخ عبور و مرور میکنند حالا دوشنبه 19 اسد درجه حرارت در سایه 23 درجه سانتی گرید بالای صفر است.

زنان فیروز کوهی به بافت پارچه ها و کارهای دستی علاقه زیاد دارند و مصنوعات چغچران بیشتر ثمرۀ دست آنها است. گلیم هائی میبافند که آنرا "طبغه" گویند و اشکال گلیم های مذکور بیشتر "خشتی" است. "چپک" هم میبافند و این یکنوع پارچه ایست از گلیم نازک تر و مثل قاشقاری مزار شریف هم بزمین فرش میشود و هم مانند شال پوشیده میشود چپک از پشم میش بافته میشود. "جاجیم" یکنوع پارچه نازک دیگری است شبیه به "قاغمه" ولی کلفت تر و از آن خود اهالی روی لحاف میسازند."غجری" یکنوع پارچه نازک دیگر را گویند که زیر زین اسپ میاندازند برک آنها اونی است. کرک هم میسازند، مخصوصاً مردمان الله یار علاوه بر این چندین رقم جوال میسازند. یکنوع آن بسیار بزرگ است و آنرا "سوری" یا "غنج" گویند و مخصوص حمل نقل کاه و علف میباشد. نمدهای سیاه و سفید و رنگه هم درست میکنند. جراب و دستکش و پای تو هم میسازند در علاقه چغچران پوست سیاه گک (دله خفک) سگ آبی، روباه و "اوشق" که مثل پوست پلنگ است پیدا میشود. در غرجستان پلنگ است و پوست آن در آنجا بدست می آید.

اهالی چغچران خرگاه نشین هم هستند و ایام گرمی را در خرگاه میگذرانند. چون ایشان مجاور به صفحات شمال هستند بلا شبهه خرگاه سازی را از اهالی باختر یاد گرفته اند. در خود چغچران خرگاه های بسیار خوب ساخته میشود و در درهٔ کاسی که یک روز مخصوص بسواری اسپ در آن گردش کردیم نمونه های خورد و کلان آن را ملاحظه کردم در کاسی هم کنار هریرود خرگاه مجللی برای اقامت ما نصب نموده بودند این خرگاه ها و خرگاه "ترکمنی" در شکل عمومی و اصل استخوان بندی خود یک چیز است تنها کمی فرق در این است که خرگاه های ترکمنی در داخل با انواع مختلف قالینچه ها مزین است و خرگاه های اینجا در حاشیهٔ بیرون خود به ارتفاع تقریباً یک متر چغ بافتگی و منقوش با اشکال الوان قشنگی دارند و دروازه های آن ها همه چوبی و منبت کاری میباشد. سطح خارجی گنبد خرگاه را در صفحات شمال و اینجا با نمد میپوشانند. 

زنان فیروز کوهی چغچران لباس مخصوصی دارند پیراهن زنانه که آنرا "جامه" گویند عموماً از قناویز .میباشد. از پیش رو و از بغل باز است و مرکب از سه پارچه دراز میباشد یکی در عقب و دوی دیگر در دو پهلو. آستین های آن از شانه تا آرنج دوخته و بقیه آن بصورت پارچه کشال است. بر سر خود یکنوع کلاه میکنند که آنرا "تمال چک" گویند. عموماً از قناویز میباشد و دو بند دارد که در زیر گلو بسته میشود بالای آن دستمال بسته میکنند و روی آن چادر مخصوص سیاه که آنهم بصورت نیم دایره برش میشود، میپوشند.


غرجستان

چون در کاسی چهار روز توقف داشتیم موقع تماس و ملاقات با اهالی غرجستان هم دست داد. غرجستان هم مانند غور یکی از آشیانههای سنگی کشور ما است که داخل شدن به آن از اشکال خالی نیست. در اسمای "غور" و "غرجستان" کلمات "غر" و "غرج" هر دو به معنی کوه است و این خود نشان میدهد که سلاسل جبال در تشکل اراضی این دو جا چقدر دخیل است. "غرجستان" و "غور" دختران کوه و خواهران همدیگراند و هر دو رولی تقریباً شبیه بهم در تاریخ افغانستان بازی کردهاند این دو علاقه دشوار گذار مأمن آزادی و کانون حریت و استقلال بوده و در مواقع بسیار مشکل تاریخ امرای محلی این دو جا به عناوین "شار غرجستان" و "غور شاه" پرچم آزادی را فراز قله های بلند جبال نگه داشته و تهاجم بیگانگان را با ضربات سخت جواب گفته اند. غرجستان یکی از قطعاتی است که مانند غور معلومات ما در اطراف آن خیلی محدود میباشد و در خور آنست که از نقطه نظر جغرافیه و تاریخ تحقیقات اصولی علمی در آن بعمل آید. پارسال در یکی از شماره های انیس چند سطری مختصر راجع به آن نوشتم و با این مسافرت خویش بسیار مائل بودم که در این منطقه داخل گردم ولی چون علاقه ایست از راه چپ و دیدن آن وقت و وسایل کافی میخواهد عوض آن به غور رفتم و راجع به غرجستان به تحریر آنچه عجالتاً از زبان چند نفر منورین آنجا شنیدم اکتفا میکنم.

غرجستان از نقطه نظر اداری حکومتی مربوط به حکومت درجه دوم چغچران است و از خود حکومتی یا علاقه داری ندارد غرجستان از طرف شمالی محدود است به بند "سیاه توپ" و "بند سر درخت" تا بالامرغاب بطرف جنوب آن "آق گنبد" افتاده، شرق آن را رود مرغاب محدود ساخته و بطرف غرب آن "دهن کوچه" مربوط "تاوس" حکومت درجه سوم "قلعه نو" واقع است.


غرجستان از دره های ذیل تشکیل شده:

 1- درۀ "فیاق"،

2- درۀ "لغرا". آب این دو دره به "اشپار" یکجا شده و به رودخانه مرغاب میریزد.

3- درۀ "سر تور" که آب آن به دهنه ده تور به رودخانه مرغاب یکجا میشود.

4- دره "کودیان" که آب آن با آب "جوند" ملحق شده و مجموع آن در نقطهٔ موسوم به "چار چاق"  به رود خانه مرغاب میریزد.

5- دره "یولن تاغ" که آب آن به دهن "کوی" به رودخانه مرغاب یکجا میشود.

به این ترتیب قراریکه ملاحظه میفرمایند آب تمام دره های غرجستان به رودخانه مرغاب منتهی میشود.

صده، چهار صده، نو صده

مربوط به غرجستان از تذکار یک مطلب دیگر هم ناگزیرم و آن موضوع صده، چهار صده و نوصده است. اهالی غرجستان "صده" درهٔ میوه دار را گویند و از چهار آن که عبارت از:

1- صده مرغاب

2- صده ملمنج و کنداغ

3- صده فلاخر

4- صده خفک میباشد، علاقه ئی بنام "چهار صده" تشکیل و معروف گردیده.


چهار صده علاقه ایست گرم سیر اشجار میوه دار چار مغز، زرد آلو، بهی و توت خیلی زیاد دارد پنج صدۀ دیگر عبارت از ،فیاق سرتور، کودیان جوند، لغرا و یولن تاغ میباشد و عبارت از دره های پنجگانه ایست که از مجموع آن غرجستان تشکیل گردیده است. این هم نا گفته نماند که غرجستان تاریخی مجموع "چار صده" و "پنج صده" هر دو را در بر گرفته و از "نو صده" تشکیل شده است ولی امروز چهار صدۀ آن بنام یک علاقه هم شهرت دارد.

غرجستان از نقطه نظر تشکل اراضی وضعیت عجیبی دارد که بصورت نمونه آنچه راجع بیکی از درههای معروف آن "جوند"، شنیده ام، برای تان نقل میکنم جوند دره ایست میان "کودیان" و "یولن تاغ" آب آن از «آق گنبد" سرچشمه میگیرد و در چار طاق به رودخانه مرغاب میریزد. از سر تا آخر دره فوق العاده عمیق و از جنگل اشجار میوه دار پوشیده میباشد. اشجار در بعضی جاها به اندازه ئی غلو و متراکم است که سوار به آسانی تردد نمیتواند. اشجار توت و چار مغز و زرد آلو و تاک انگور سیاه بسیار دارد. جوند از علاقه های گرم سیر است و در تابستان مانند تنور گرم میباشد در کوه های اطراف آن آب قطعاً پیدا نمیشود و چشمه .ندارد مردم مالدار در ،زمستان، آنهم اگر باران شود در کوه ها میروند و برای آب آشامیدنی خود و حیوانات خود حوض ها میسازند و آنها را از آب باران پر میکنند دره تنگ و فوق العاده عمیق (تخمیننا 500 متر یا بیشتر) و ته آنهم از اشجار پوشیده میباشد پایان شدن در ته دره فوق العاده مشکل است و در اکثر جاها از پته های زینه های سنگی پایان و بالا میشوند. بعلت تنگی دره و عمق آن و کثرت اشجار آفتاب در ته دره به آسانی رسیده نمیتواند و اهالی در ته شاخسار درختان ایام گرمی را میگذرانند اهالی آن تاجک و فیروز کوهی میباشند.

در زمستان با حیوانات خود در کوهها و تابستان در ته دره بجمع آوری میوه های خود مصروف .میباشند از روی درۀ "جوند" سائر درۀ های غرجستان را هم قیاس کرده .میتوانید کوههای غرجستان بلند نیست ولی عمق دره ها فوق العاده زیاد است. معاونین مرغاب شق هائی به عمق چندین صدمتری در ین گوشهٔ

افغانستان ایجاد کرده و در خود غرجستان از ین آب استفاده بعمل آمده نمیتواند.


سه خط سنگ و سه خط

کاسی مرکز چغچران کنار مجرای هریرود نقطه وسطی است که از آنجا موجودیت سه خط سنگ را در میان سه خط آب خوبتر میتوان فهمید. مقصد از ین سه خط سنگ و آب سه تیغه کوه و جریان سه رودخانه بزرگ افغانستان است. این سه رودخانه فراه رود هریرود و مرغاب است که در علاقه چغچران سه تیغه کوه "بند بایان" کچک - نرکوه و بند سیاه توپ آنها را از هم جدا کرده به این تفصیل:

1- بند بایان به جنوب چغچران افتاده آبهای دامنه های جنوبی آن به فراه رود و آبهای دامنه های شمالی آن به هریرود میریزد.

2- کچک و نرکوه در شمال چغچران افتاده آبهای دامنه های جنوبی آن به هریرود و آبهای دامنه های شمالی آن به رود مرغاب میرود.

 3- بند سیاه توپ در منتها الیه حدود شمالی چغچران واقع است. آبهای دامنه های جنوبی آن معاونین مرغاب را تشکیل میدهد و آب های حصص شمالی آن بطرف سرپل و میمنه میرود.


درۀ کاسی

پیشتر متذکر شدیم که دهکده ها و قشلاق های کاسی بطرف سواحل راست هریرود افتاده و فقط مقر حکومتی کنار سرک در سواحل چپ رودخانه آباد است. روز شنبه 10 اسد برای دیدن درۀ کوچک کاسی و چراگاه شیخ که در منتهاالیه شمالی آن واقع است به سواری اسپ برآمدیم بطرف راست ساحل روی برجستگی سنگی بقایای قلعه مستحکمی افتاده عقب این قلعه و تیغه اول تپه ها درۀ کوچک و سبز کاسی شروع میشود. در دهن دره خانه ها و دهکده کاسی سفلی و در وسط آن یعنی تقریباً 4 کیلومتر بعدتر آبادیهای کاسی وسطی می آید. در 8 کیلومتری دهن دره از پوزه سنگی کوه گذشته و وارد دره دیگری شدیم که دامنه دره اولی شمرده میشود این دره گشاده شده رفته و 2 کیلومتر بعد به چراگاه فراخ مستطیل شکل که شرق و غرب آنرا دو رشته تپه ها گرفته منتهی میشود. دهکده "شیخ" در کناره وسطی آن واقع است. دره کاسی سراسر سبز است. بعضی قسمت ها را علف به ارتفاع 40 سانتی متر پوشانیده و در بعضی قسمت های دیگر گندم کشت میکنند.

دهکده های کاسی مرکب از خانههای گلی زمستانی و خرگاه ها و چپری های نیئی تابستانی است. در اطراف دهکده ها ،10 ،15، 20 خرگاه روی علف های سبز نصب است و بیشتر چغ هائی که از نی در اطراف خارجی آن می بندند. با اشکال و نقوش رنگۀ خود جلب نظر میکند. بعضی از ین چغ ها بشکل گلیم های خشتی رنگه منقوش است. بعضیهای دیگر به مربعهای بزرگ تقسیم شده. در میان مربع ها اشکال لوزی و فاصله میان هر مربع با اشکال کج و پیچ مزین گردیده است. دروازههای خرگاه منبت کاری به پیش روی آن محوطه کوچکی دارد که از چغ دورادور آنرا دیوار کردهاند و بالای دروازه ها یکنوع پارچه سفید دندانه دار با مغزی سیاه آویزان میکنند.

در قسمت علیای دره بزرگترین دهکده فیروز کوهی افتاده که آنرا دهکده شیخ گویند. اینجا چراگاه وسیع و منبسطی است اشکال مدور خرگاه ها دیوارهای پست خانه های گلی غژدیهای سیاه قبایل ،کوچی، خیمه های سفید و جدید ملکان میران زائی و در آخر وادی خانه های نخودی رنگ و متراکم زمستانی باشندگان محلی فیروزکوهی منظره قشنگی تشکیل داده است روی بساط زمردی چراگاه رمه های متعدد گاو و گوسفند و شتر جوانان قوی هیکل خوازک، نیازی، گلابی، میران زائی چادرهای سیاه و زیورات نقره ئی دختران و زنان کوچی دخترک ها و اطفال فیروز کوهی دکانهای موقتی و مال التجاره کوچیان سوداگر صحنه تشکیل نموده ملون قشنگ زنده و زیبا و پر از جنبش و فعالیت که از دیدن آن مسرت دست میدهد.


گُم او

اجتماع سالاه قبایل کوچی

یکی از مناظر بسیار دلچسپ که گوشه از حیات قبایل کوچی ما را نشان میدهد، چراگاه "گم او" (کم آب) و تشکیل بازار بزرگی است که سال یک مرتبه برای یک ماه، یک و نیم ماه تشکیل میشود. اگر چه خودم متاسفانه این چراگاه و اجتماع و بازار آنرا ندیدم ولی معلوماتی راجع به موقعیت و صورت تشکیل آن گرد آوردم. "گم او" محلی است که تقریباً در 56 کیلومتری شمال غرب قسمت علیای کاسی افتاده از کاسی راهی که باین طرف رفته 18 کیلومتر دورتر به "غلمین" میرسد و در 38 کیلومتر بعد از نقطه اخیر الذکر "گم او" می آید.

"گم او" میدان خیلی فراخ و سبزی است که اطراف آنرا کوه ها و تپه ها گرفته است. از طرف شمال کوه "مژدی"، از طرف جنوب کوه "حصار"، از طرف شرق گردنه کوه "غنج" و از طرف غرب کوه "پیلۀ سرخ" آنرا احاطه کرده و چشمه آبی از گردنه "گم او" آمده و در چراگاه دامان کوه جذب میشود و از اینجهت چراگاه مذکور را "گم او" گویند.

در این چراگاه سال یک مرتبه در ماه سرطان تقریباً تمام قبایل کوچی افغانستان، آنهائیکه در حصص شرقی و جنوب شرقی زندگانی دارند از یکطرف و کسانیکه در حواشی غربی و شمال غربی حرکت دارند از طرف دیگر با حیوانات و مال التجارۀ خود بحرکت آمده و در ماه سرطان در "گم او" مجتمع میشوند. از طرف شرق و جنوب شرق از حوالی جلال آباد و هده وسمت جنوبی و منگل و جدران و کوات قبایل خوازک ،نیازی ،گلابی ،تغر، سلیمان خیل عمرزائی، احمد زائی وغیره می آیند و از طرف غرب و شمال غرب از حوالی هرات و بادغیس و قلعه نو و میمنه و فراه قبایل میران ،زائی موسی ،زائی اسحق زائی، نورزائی، اچکزائی با شعب و فروعات خود باین نقطه متوجه میشوند.

قبایل کوچی جنوب و جنوب شرق که با سرحدات هند (در سال 1322 کشور پاکستان هنوز تولد نشده بود) تماس دارند مال التجاره و مصنوعات با خود می آورند و قبایل کوچی غرب و شمال غرب حیوانات و پیداوار مصنوعی و زراعتی خود کشور را با خود میگیرند و در حدود 20، 25، 30 هزار نفر در "گم او" یکجا میشوند. در روز افتتاح و تشکیل بازار این دو دسته کوچی های شرقی و غربی مملکت یک یک رئیس از میان ملکان خود انتخاب میکنند در این روز انواع مظاهرات خوشی و وحدت از قبیل رقص و ،اتن نشان زدن و فیرهای هوائی وغیره بعمل می آید و سر از فردای آن بازار تشکیل میشود و خرید و فروش و معامله های تجارتی میان افراد قبایل آغاز میگردد دو رئیس منتخبه مسئول حسن اداره معاملات هستند و تا آخر روز بازار که اقلاً یک ماه دوام میکند، چراگاه "گم او" بهترین صحنه و نمایشگاه حیات کوچی های ما میباشد.


از کاسی تا گذر پام

بعد از چهار روز توقف پنجشنبه 12 اسد از مرکز چغچران حرکت نمودیم. گذر "پام" نقطه ایست روی سرک هرات که از کاسی 75 کیلومتر فاصله دارد و از اینجا سرک غور از سرک هرات بطرف جنوب منشعب میشود. و از کاسی تا 2 کیلومتر سرک در امتداد هریرود رفته است. دم راه دهکده ئی می آید موسوم به "اخته خانه" . از دهن اخته خانه و کوتل اخته خانه .گذشتیم. وادی گشاده مدنظر منبسط است بطرف راست رودخانه هریرود از پای "فالیز" (جدار بلند عمودی سنگی) سرخ رنگی به نرمی .میگذرد. بطرف چپ یک سلسله تپه ها و در آخر آن تیغه کوه بایان معلوم میشود به 16 کیلومتری کاسی دهکدهٔ "سنگ بار" می آید آبادی های آن هر دو کنار رودخانه هریرود را اشغال کرده و قلعه بزرگی با چهار برج مدور کنار مجرای آب دیده میشود کشت زارهای سبز و درختان بزرگ چنار بر زیبائی دهکده افزوده است چهار کیلومتر دورتر گردنه ئی می آید و پایان آن وادی "آهنگران" منبسط است. در سواحل چپ رودخانه هریرود که نیم دایره تشکیل داده و بکمال آرامی سیر دارد تقریباً 30 کیلومتر خرگاه فیروزکوهی طوری قطار است که گنبدهای آن در سطح آب سایه افگنده است. اراضی سواحل چپ سبز میزند. قسمتی را اولنگ و باقی را کشت زارهای گندم فراگرفته است.


قلعۀ آهنگران

آهنگران اولین نامی است از قلعه های تاریخی غور که اسم آنرا سر راه خود شنیدم. در حقیقت از کاسی مرکز چغچران به بعد داخل حدود غور خاص شده ایم. غور از خود مفهوم جغرافیائی مختلفی دارد که یکی حدود امپراطوری و یکی حدود ایالتی و یکی هم حدود مرکز امروزۀ آن "تیوره" است که اهالی بعضی اوقات فقط همین یک نقطه را بنام غور یاد میکنند عجالتاً به مفهوم بزرگ و کوچک آن کاری ندارم فقط به مفهوم وسطی ایالتی مینگارم که رشته کوه بایان یا مجرای علیای هریرود حدود شمالی آنرا قسماً معین میتواند چنانچه قلعه آهنگران که پای خرابه های آن رسیده،ایم مؤید این نظریه است.

قلعه آهنگران به 22 کیلومتری غرب جنوب غرب کاسی در وسط وادی روی تپه خاکی به فاصله 50 متری سواحل چپ هریرود افتاده و دو پارچه دیوار شکسته روی صخره بزرگ سنگ در هوا بلند رفته است.

از دور از بالای کمری که متذکر شدم، تپه خاکی و صخره بزرگ و پارچه های دیوار قلعه قدیمه پهلوی آبهای شفاف هریرود و مزارع سرسبز و خرم هنوز هیبت ناک معلوم میشود از برجستگیهای پیرامون و دیوار شکسته واضح معلوم میشود که نفس قلعه از خود یک حصار و محوطه اطرافی آن از خود حصار

خارجی دیگری داشته و همین استحکامات بود که در 401 هجری سلطان محمود غزنوی با قوای محتشم غزنه مدت مدیدی آنرا کشاده نتوانست.

اوائل قرن پنجم هجری است سلطنت دودمان آل ناصر را در غزنی، محمود به منتهای شکوه رسانیده و در کهسار دشوار گذار غور تخت "امیر فولاد" و "کرور" و "بنجی نهاران" به وجود امیر محمد سوری فر و زینت یافته غور به قلعه های مستحکم "کجوران" و "آهنگران" و "مندیش" و "خیسار" و قله های شامخ جبال خویش مینازد و غزنه به قوای منظم و اردوی محتشم و جلال خویش فخر میکند. باوجودیکه غور تازه فتح شده بود، محمد سوری حاضر به اطاعت دربار غزنه نبود و محمود زابلی هم با وجود قوا و نیروی بزرگ خود از کوه های بلند غور و قلعههای متین و مستحکم آن در اندیشه .بود محمود لشکر کشید و محمد سوری خویش را در قلعه آهنگران محصور کرد آبهای آرام هریرود و رشته تپه های اطراف شاهد رشادت طرفین بودند محمد تسلیم نمیشد و محمود دست از محاصره باز .نمیداشت این وضعیت چندین ماه طول کشید و این واقعه یکی از پیش درآمدهای درام تراژیک خانه جنگی های غور و غزنه است که متاسفانه قوای طرفین را مضمحل نموده و زمینه را برای سنجر سلجوقی آماده ساخت.

از حصار داخل و خارج و قلعۀ آهنگران همان دو پارچه دیوار شکسته نمایندگی میکند. گل و خشت خرابه های حصار یک خط برجسته و مدور دورادور قلعه و خط دیگر در اطراف محوطه آن کشیده و فاصله میان هر دو را زراعت سبز ساخته است. آهنگران غیر از قلعه و حصار مربوطات دیگری هم داشته و خرابه های آن بصورت غندیها بطرف شرق و جنوب قلعه منبسط است. هوای وادی آهنگران نسبتاً گرم است حین عبور ما (12 اسد) گندم درو شده، فالیز کاری هم در اینجا میشود. قلعه آهنگران شمالی ترین قلعه غور میباشد. باشندگان اینجا فیروز کوهی هستند. در پشت خرابه های قلعه در زاویهٔ جنوب شرقی عقب شاخسار درختان دیوارها و خانه های دهکده موجوده آهنگران معلوم میشود. اراضی مرتبه به مرتبه بلند شده و به تپه ها پیوست میگردد و در آخر تیغه کوه بایان بر این صحنه حاکمیت دارد.

فیروزکوهی ها با عادت عمومی ئی که دارند در ین وقت سال که هوا گرم است از دهکده برآمده و در کنار جریان هریرود 60 خرگاه آنها قطار است و از روی آن تا یک اندازه جمعیت این نقطه حاصل خیز هم معلوم میشود.

بعد از قلعه آهنگران سرک از مجرای هریرود بطرف جنوب مایل شده و از آن دور شده میرود 8 کیلومتر دورتر کوتل آهنگران میآید بطرف راست در پای تپه ها که وادی آهنگران را از جانب غرب محدود ساخته، خانه های قشلاق اشتر خان معلوم میشود سرک از رودخانه هریرود و وادی آهنگران بکلی جدا شده داخل یک رشته تپه ها میشود و به تدریج از پای و کمر و سر تپه های بلند و بلندتر گذشته و 35 کیلومتر دورتر از قلعه آهنگران بر رباط "تربلاق" میرسد. در حوالی "تربلاق" قشلاقی است و باشندگان آن 40 خرگاه برای خود نصب نموده بودند. تربلاق چشمه و جوی آب و علف زاری دارد. 14 کیلومتر دورتر "گذر پام" می آید و سرکی که بطرف "تیواره" مرکز غور کشیده شده از سرک هرات مجزا میشود.

قراریکه متذکر شدیم تصور نشود که حدود طبیعی و اداری غور از اینجا شروع میشود بلکه از طرف شمال و شمال شرق حوزه چغچران و حصه تیغه کوه بایان حدود غور را تشکیل میدهد بنابرین از دولت یار باینطرف داخل حوزه اداری و حتی طبیعی غور هستیم و باین ترتیب از دولت یار باینطرف سرک سراسری مرکز داخل غور است. تنها به این فرق که هدف اساسی تا "گذر پام" هرات است و از اینجا بعد سرک مخصوصی بطرف "تیوره" مرکز حکومت کلان غور کشیده شده است. در گذر پام در نقطه انشعاب سرک دو پایه مخروطی کوچک گلی کنار سرک ساخته اند و دروازه ایست که ما را بطرف جبال شامخ قلعه های سنگی مهد تولدی و جهان داری "غور شاهان" رهنمونی میکند. در بغل تپه ئی که متصل به دو راهی است چند خانه محقر و چند غژدی کوچک دیده میشود. از اینجا به بعد در امتداد راه در بغل تپه ها و پوزه های کوه بقایای بعضی برج ها و خرابه های قلعه ها حد بحد جلب نظر میکند و چنین مینماید که برای استحکام راه میان جبال غور و قلعه آهنگران قلعه ها ساخته شده بود اولین قلعه ئی که بعد از گذر پام دم راه می آید در نقطه ئی واقع است موسوم به "چهل گزی" که 17 کیلومتر از انشعاب سرکها فاصله دارد سه برج مخروطی جلب نظر میکند کیلومتر دور بقایای قلعه دیگری میآید دهکدههای بهاری "تیمنی" ها که مرکب از مجموع (سیاه خیمه ها) میباشد فاصله بفاصله سر راه می آید. در 29 کیلومتر گذر پام تپه ها رنگ سرخی بخود میگیرد و به تدریج رنگ آن سرخ تر میشود. دو کیلومتر دورتر محوطه فراخی می آید موسوم به "گرم آو" و این دومین گرم آوئی است که تا حال سر راه ما آمده است.

چهار طرف این محوطه را تپههای مخروطی سرخ و عقب آنها را تپه های بلندتر اشغال کرده و سرک از روی مجرای رودخانه فراه رود که اینجا آب زیاد ندارد میگذرد. غژدیهای اسحق زائیها در پیرامون مجرای رودخانه برپا است و رمهٔ بزرگ گوسفندان سفید آنها روی خاک های سرخ تپه ها مشغول چرا میباشند. سیاهی غژدیها، سفیدی گوسفندان، سرخی گل کوه ها، آسمان سنگ تپه ها و شفاف و رودخانه آبی فراه رود منظره زیبا و نظر فریب رنگه تشکیل داده است.


سرک بطرف کوتل "شکر دو" که آنقدر ها بلندی ندارد کسب بلندی میکند.13 کیلومتر دورتر اول تنگی "نورک" و سه کیلومتر بعدتر خود "نورک" می آید. اینجا کنار جوی آب برای صرف نان چاشت توقف نمودیم هوا گرم و منظره تپه زار است. تا 56 کیلومتر دیگر سرک از پای تپه ها و حوالی خرابه ها و بقایای برج ها و قلعه ها و از مجاورت غژدیها کوچی و سیاه خیمه های تیمنی گذشته به دره "یخن" واصل میشود. این دره درختان بید و چنار پیرامون دهکده ها را پوشانیده و تیغه های کوههای بلند هر طرف معلوم میشود در افق شرقی قله بلند "پسنگان" بجانب شمال تیغه کوه "سوری" ممتد است و فراز آن قله "چهل ابدال" به تمام صحنه حاکمیت دارد. 16 کیلومتر دیگر در میان دره طی طریق نموده و ساعت 5 عصر به "تیوره" مرکز غور مواصلت نمودیم.