138

سراج الدین سلجوقی

از کتاب: آثار هرات ، فصل دهم ، بخش س

یکی از یادگارهای دوده سلجوق و علمای قدیمی هرات است. در سال ۱۲۸۸ تولد یافته و هنوز در قید زندگی .است بیشتر روزگار عمرش به وظیفهٔ خطابت و افتا گذشته و اکنون هم در محکمه مرافعه به همان وظیفه موظف است با شعرای عصری هرات على العموم و با سید میر مرحوم على الخصوص طرح رفاقت افکنده و به شعر و شاعری نیز میل مفرطی .دارد غزلیات خود را تماماً بر سبک سعدی یا واقف میخواهد بنویسد. اشعار خوبی هم نوشته است. گاهی خطیب و گاهی مفتی و گاهی هم به نام خود و گاهی به کلمه سلجوقی تخلّص میکند.

جناب مفتی صاحب را بر علاوه بر شرف علمی خودشان به امری دیگر بیشتر باید ستود و آن این است که مانند صلاح الدین یک تخم دانش و یک نژاد نیرومند به آغوش خدمات همچه یک پدری تربیه شده است و واقعاً از این حیث خدمت مهم تری را احراز نموده.


آن خط سبزی که دور لعل میگون بسته اند

از قلم موی رسای آه محزون بسته اند 

نیست بر رخسار بدرش آن که حاجب شد هلال 

با کمان ترک شکاری را به افسون بسته اند 

زلف بر رویش تو گویی دود ز آتش سر زده 

دیده ها ز آن دود بر خود رود جیحون بسته اند 

دید مردم عکس خود بر دور لعلش خال گفت 

هندوی سیراب بر آب بقا چون بسته اند 

بر فریب پای موری مگذر از چاه ذقن 

كان طلسم خوشنما بر خوردن خون بسته اند 

داغ آن میم دهن بر قلب من امروز نیست 

پیش از گفتار کن این نقطه بر نون بسته اند 

زیر محمل گر سر افشاند شتر بی وجه نیست

بر دماغش رشته ای از حال مجنون بسته اند

خسروا این تند راندن قتل عشاق است و بس 

جان شیرین جمله بر فتراک گلگون بسته اند 

در خیال قامتش میدان خطیب هر شاعری 

پیش از تو زین نمط صد بیت موزون بسته اند

عرق زروش چو در خوشاب لرزد و ریزد 

چو شبنمی که از برگ گلاب لرزد و ریزد 

سپاه زنگی زلفش به رخ به رسم شبیخون 

به یمن باد صبا وقت خواب لرزد و ریزد 

رسوم وسمه بر ابروش جوهری عملی دان 

ز تیغ اصل عرض همچو آب لرزد و ریزد 

از جنبش مژه اشکم به سوی وادی دامن 

به سان قطره سیمین مذاب لرزد و ریزد 

به طرز طرزی افغان خطیب قافیه از چرخ 

به دامنت چو مطر کز سحاب لرزد و ریزد


یارا که نموده ای سؤال از لرزم 

یک روز تب و روز دگر میلرزم

روزی که بود نوبت تب نالرزم 

افزون ز هراس لرز فردا لرزم