1

بد اخلاقی لهجه در غیاب زبان

از کتاب: زیر زره بین ، بخش لالاجان و برخوردار
09 September 2023

برخوردار:
احتمالا هیچ زبانی که تعداد زیادی از انسان ها با آن تکلم کنند ، خالی از لهجه نیست ، مجموع لهجه ها یک زبان را تشکیل می دهند ، گاهی یک لهجه بنابر خصایص گویندگان آن واژه های خاصی را تولید می کند ، این واژه ها می تواند از یک لهجه به لهجه دیگر در درون یک زبان ، سیر کند .

لهجه هراتی و لهجه بدخشی هر دو لهجه هایی از زبان فارسی دری هستند ، بسیار واژه ها در لهجه هراتی هست که در لهجه بدخشی اصلا وجود ندارد ، پس می بینید که برخلاف نظر شما ، لغات به لهجه هم مربوط می شود .


لالاجان:
- خوشحالم ازینکه در ابرازنظر از شرط احتمالاً استفاده کردی، چون اساساً زبان انسان امروزی از سه بخش تشکیل میشود:
۱- بخش آوائی (ملفوظ)
۲- بخش نوشتاری (مکتوب)
۳- بخش تمثیلی (اشارات)

۴- بخش تصنعی (هوش مصنوعی)
آنچه که تو آنرا لهجه مینامی، تنها و فقط، مربوط بخش آوائی زبان میشود در حالیکه ذات و نفس یک زبان بر بنای سه پایه و یا سه بخش بالا، استوار میباشد که تو نمیتوانی به امر خود، آن دو بخش دیگر را نادیده گرفته فتوا و لغت صادر کنی.

برخوردار

من گفتم که مجموع لهجه ها یک زبان را تشکیل می دهند.

لالاجان:

تمام زبانشناسان جهان، اصل زبان را مادر لهجه معرفی کرده اند نه خلاف آنرا که تو فرمایش داده ای. و شایدهم، که تو تعریف جدیدی از لغت لهجه داشته باشی که به ما هنوز نگفته ای.

برخوردار:

گاهی یک لهجه بنابر خصایص گویندگان آن واژه های خاصی را تولید می کند.

لالاجان:

خصایص گوینده گان؟
یعنی، گوینده گان یک لهجه، بر اساس خصایص که اشاره به خصلتهای ذاتی خودشان دارد، واژه های خاص تولید میکنند؟ یعنی چه؟
اگر گوینده خصلت نداشته باشد، او نمیتواند واژه و آنهم از جنس خاص تولید کند؟
اصلاً این چرند خوش اندام چه ربطی با بحث لهجۀ در یک زبان دارد؟


برخوردار:
این واژه ها می تواند از یک لهجه به لهجه دیگر در درون یک زبان ، سیر کند...

لالاجان:
خوب، حالا نگفتی که در این سفر، آیا واژه ها همان لهجۀ اولی خود را حفظ میکنند و یا تابع لهجۀ میزبان میشوند؟
چون درین حکایت مرموز، اساس کار را، تفاوت در نوع تلفظ تشکیل میدهد. اگر واژۀ موردنظر محض رسیدن به لهجۀ جدید، نوع تلفظ خود تا تغییر بدهد، که دیگر واژۀ سابق نیست و اگر تلفظ اولیۀ خود را حفظ کند، آنگاه برای لهجۀ میزبان مفهوم و یا قابل فهم نخواهد بود.
مثلاً:
در لهجۀ هزاره گی:
باچی از موو کلان شیه
خوب، اگر تو این جمله را به بدخشان ببری، احتمالاً، لت و کوب خواهی شد. چون بدخشانیان به دلیل آنکه این جمله را درک نمیکنند،  ضرورتی هم به معادلسازی آن، نخواهند داشت. و اگر چنین ضرورتی بیافتد، تو مجبور خواهی بود تا این جمله را اولاً، به تلفظ رایج مکتوب کنی بعداً راهئ بدخشان بسازی.
یعنی:

بچۀ من کلان شود بجای باچی از موو کلان شیه.

و یا اگر کلمۀ موردنظر، مختص و منحصر به جغرافیای هزاره باشد، بعداً از بحث لهجه خارج میشویم.

مثلاً: کلمۀ آیه که در جغرافیای هزاره به معنای مادر است. این کلمه  به هیچ شکل دیگری در هیچ لهجه ئی دیگر زبان دری دیده و شنیده نشده است. حتی در همین حالت، ما نمیتوانیم فتوا بدهیم که این واژه، محصول لهجۀ هزاره گیست.


برخوردار:
پس شاید، فهم و درک من از تعریف کلمۀ لهجه، نادرست باشد.

لالاجان:

لهجه عبارت میشود از طرز سخن گفتن که شامل نوعیت تلفظ و ترتیب جملات میشود که هر دو اصل یادشده، منحصر به ماحول و تابع جغرافیائی خود میباشد. به عبارت دیگر، علت ایجاد لهجه، فقط براساس تغییرات جغرافیائی اتفاق میافتد. لهجه هیچگاه زایا نیست یعنی تولید لغت و کلمه ندارد بلکه صرفاً در اختیار زبان قرار داشته، وظیفۀ تعیین نوعیت در تلفظ و انتظام در ترتیب جملات را به عهده دارد.

یک زبان در اثر تغییر مکان انسانها، میتواند دارای لهجه های بسیار شود اما، ساختمان این لهجه ها، اساساً بر مبنای دو بُعد آتی استوار است:

۱- نوعیت لفظی

۲- ترتیب جملات


۱- نوعیت لفظی

نوعیت لفظی آنست که کلمات یک زبان در گویشهای آن زبان، متفاوت بیان شود اما، شکل مکتوب آن باید مطابق لهجۀ رایج آن باشد.

برخوردار:

لهجۀ رایج چه است؟

لالاجان:

لهجۀ رایج همان گویشی است که براساس آن، کلمات یک زبان مکتوب شده است.

برخوردار:

لهجۀ رایج زبان دری کدام لهجه است؟

لالاجان:

لهجۀ مردم کابل

برخوردار:

مثالی از یکی از لهجه های زبان دری بزنید.

لالاجان:

مثلاً در لهجۀ هزاره گی ما میگوئِم: "باچه از خنه بوور مووشه"

اما، زمانیکه مینویسیم باید اینچنین مکتوب شود: "بچه از خانه بیرون میشود."

برخوردار:

چرا نمیتوانیم بر اساس لهجۀ خود بنویسیم؟

لالاجان:

بخاطریکه دو مشکل ایجاد میشود، اول اینکه ریشۀ اصلئ کلمه، آهسته، آهسته فراموش شده و تدریجاً از بین میرود و دوم، با رایج ساختن این عمل، نسلهای بعدی، هرکدام لهجۀ قبیلۀ خود را مکتوب خواهند کرد که نهایتاً منجر به ایجاد لهجه ها جدید و حتی زبانهای جدید میگردد.

برخوردار:

- خوب، اگر چنین شود، چه عیبی دارد؟

لالاجان:

مشکل اصلی درینجاست که زبان اصلی از بین میرود و زمانیکه زبان اصلی از بین رفت، دستور آن زبان همچنان از بین میرود و و قتیکه دستور زبان نابود شد، لهجه ها براساس کدام قوانین و دستور، باید عمل کنند؟
نهایتاً، هر نسلی با زبان نسلهای ماقبل خود بیگانه گردیده، زبان، تاریخ و کتابت آن‌ها را درک نخواهند توانست.
ایجاد لهجه ها و زبانهای متعدد با همه تنوع آن،  در عصر امروز، باعث سوخت زمان و موجب پسمانی میگردد.

برخوردار:

- پس، راه حل و روش درست کدام است؟

لالاجان:

ما میتوانیم مثلاً کلمۀ “باچه” را برای حفظ غنامندی لهجۀ هزاره گی حفظ نظام ملفوظ کنیم اما، برای حفظ وحدت و اصالت کلمات زبان دری، باید "باچه" را بشکل «بچه» بنویسیم و «بچه» بخوانیم. 



۲- ترتیب جملات یا جمله بندی

ترتیب جملات و یا جمله بندی ها، همچنان تابع شرایط محیط خود میباشد. قسمیکه قبلاً گفتم ایجاد لهجه در یک زبان، بنابر ایجاد فاصله های جغرافیائی، اتفاق میافتد.

برخوردار:

- مثلاً؟

لالاجان:

به این جمله از مردم کابل توجه کن:
"یک عسکر از پشت کلاه خود، سرخود را به خاریدن شروع کرد"

همین جمله در لهجۀ هراتی:
"عسکری سر خود را شروع بکرد بخاریدن از پشت کلاهی خود"

درینجا واضحاً میبینیم که هیچنوع تغییری در معنای جمله نیآمده وهیچ کلمۀ جدیدی درین جمله دخالت نداشته است. یگانه تفاوت، نوع جمله بندی میباشد که آنهم یکبار دیگر، برمیگردد به وجود فاصله میان کابل و هرات.

برخوردار:

- بسیار واژه ها در لهجه هراتی هست که در لهجه بدخشی اصلا وجود ندارد ؟

لالاجان:

بازهم تکرار میکنم، ذات واژه از لهجه تولید نمیشود بلکه زادۀ زبان است. استفاده و یا عدم استفاده کلمات، بستگی به ماحول جغرافیائی آن دارد که انصافاً هیچ ربطی به موضوع لهجه ندارد.
مثلاً کلمۀ جغرات، میتواند تولید جغرافیای بدخشان باشد اما تولید لهجۀ بدخشی نیست چون اساساً لهجه زایا نیست.

برخوردار:

- پس ترکیب این کلمات جدید مربوط زبان میشود؟

لالاجان:

بلی، طبعاً.


ترکیب کلمات جدید

 ترکیب کلمات جدید آنست که کلمه نظر به "ضرورت جغرافیائی" در یک زبان و نه در یک لهجه، ترکیب و ایجاد شود اما این ترکیب باید و الزاماً «تابع» دستور زبان باشد نه تابع دستور لهجه. چون اساساً لهجه دستور ندارد.

زمانیکه کلمۀ جدید ترکیب شد، درج فهرست لغات زبان میشود نه درج فهرست لهجه های زبان.

برخوردار:

- چرا؟

لالاجان:

بخاطر اینکه زبان اصل است و لهجه فرع.

برخوردار:

- اصل و فرع چه است؟

لالاجان:

اصل مانند درخت است و فرع مانند برگ آن.

برخوردار:

- پس، هربرگی که درین درخت افزوده می‌شود مانند افزودن یک برگ به خودی درخت است؟

لالاجان:

بلی، آفرین!

برخوردار:

- این اصل و فرع را کی کشیده؟ 

لالاجان:

زبانشناسان جهان.

برخوردار:

- بر اساس چه؟

لالاجان:

بر اساس قوانین علوم زبانشناسی.

برخوردار:

- قوانین کدام علوم؟

لالاجان:

قوانین مانند ایتومولوژی و فیلولوژی یعنی؛ (ریشه شناسی و تاریخ تطبیقی کلمات)

برخوردار:

- پس اگر ما لغتی جدیدی در لهجۀ مثلاً هزاره گی و یا لهجۀ فارسی ترکیب کنیم، این ترکیب جدید درج لغاتنامه دری خواهد شد و نه درج تلفظنامۀ لهجه؟

لالاجان:

بلی، دقیقاً.

برخوردار:

پس، اینهمه زحمتی که برای لهجۀ هزاره گی کشیدیم هیچ؟

لالاجان:

نه، هرگز چنین نیست چون زمانیکه این لغت جدید ثبت و درج لغتنامه رسمی زبان دری شود، براساس معیارهای علمی امروز، منابع و مدارک و مأخذ و تعریف آن ضم و ذکر میگردد. 

برخوردار:

پس، اینطور معلوم میشود که به مطالعات بیشتری نیاز دارم؟

لالاجان:

آفرین!