الربع الملک اسد الدین بن شادی بمصر
ثقات روات چنین روایت کرده اند: که جماعتی از علویان مغربی دعوی خلافت کردند ، و از مغرب لشکر بمصر آوردند ، و مصر از دست امراء عباسی بیرون کردند ، و اسم مهتر ایشان المستنصر بود، و ایشان را بعضی علما به قرامطه نسبت کنند ، و آن مملکت بدست فرزندان ایشان بماند ، تا بدان عهد که از بلاد روم ، لشکر افرنج روی بمصر نهاد، و آن بلاد را غصب کردند، چون علویان مصررا قوت مقاومت و دفع ایشان نبود، از سلطان نور الدین شام مدد التماس نمودند، سلطان نور الدین ملک اسد الدین شادی را نامزد فرمود ، تا کفار افرنج را از بلاد مصر دفع کند، ملک اسد الدین شادی از خدمت سلطان التماس نمود: تا صلاح الدین یوسف که برادرزادۀ او بود با او نامزد نماید ، ملک اسد الدین با صلاح الدین هر دو از شام ( ۱ ) روی بمصر آوردند ، چون بحدود مصر رسیدند ، کفار افرنج از وصول لشکر شام خبر یافتند ، عنان جرات در کشیدند و بسرحدی که رسیده بودند، همان جا توقف کردند ، لشکر شام بمصر در آمد و استیلا یافت، چون قوت و شوکت بسیار داشتند ، علویان مصرخایف شدند، و از استمداد ایشان پشیمان گشتند ، که لشکر شام را از استیلا و تصرف ، قوت آن نداشتند منع کنند ، سیدی که در مسند خلافت مصر بود وزیری داشت شاور نام ، او را در سر طلب کرد و فرمود:
______________________________________________________________________ (۱) اصل: از شادی . راورتی : از شام
کردیان طبقه(۱۵) (۲۸۹ )
که نزدیک کفار رافرنج مکتوبی مخفی بنویس ! که ما و لشکر ما ، شامیان را مدد نخواهیم کرد، و معونت واجب نخواهیم داشت ، شما را بطرف ایشان بباید رفت و قوت کرد، و این بلا ( ۱ ) را دفع گردانید ، غنایم ایشان جمله شما را مسلم . فی الجمله مصریان خواستند ، تا لشکر شام را بچنین غدری بدست لشکر روم و کفاررا فرنج باز دهند، بحکم این مکتوب و التماس ، کفار افرنج روی بقتال و دفع لشکر شام آوردند، و عدد لشکر بهم رسیدند و قتال و صیال ( ۲ ) آغاز کردند ، لشکر شام را از سبب قلت عدد طاقت نبود، بضرورت منهزم شدند، و از مصر جنگ کنان در گریز شدند، تا بموضعی بیامدند ، که آن موضع را بلبیس ( ۳ ) گویند، و آن موضع را ربضی و حصار بود بحصن پناه جستند و حصار شدند، و لشکر کفار افرنج در دور آن حصار لشکرگاه کردند منزل ساختند، و استعداد گرفتن حصار آغاز نهادند . چون لشکر شام ، حال اضطرار خود و محصر شدن ، و غدر علویان مصر و ان جمله مشاهده کردند ، خلاص را طریقی اندیشه نمودند ملک اسد الدین و صلاح الدین گفتند : تدبیر خلاص جانباریست یا ملک یا هلک ، و باهم اتفاق کردند ، و دست در چنگ توکل زدند و با عتصام باری تعالی و تقدس ، دل از جان شیرین برداشتند، و یکبار ناگاه از ان موضع بیرون آمدند و جهاد آغاز نهادند ، نصرت آسمانی در رسید، و وعدۀ کذلک حقا علینا نصر المومنین ( ۴ ) مدد فرستاد و لشکر کفار منهزم شدند، و انصارحق پیروزی یافت، و از انجا تا بدر مصر و حوالی از کشته پشته کردند . و الحمدلله علی نصرة الاسلام.
لشکر اسلام با چنین فتحی یکسر بدر مصر آمدند، وزیر مصر که شاور نام بود شرایط استقبال بجای آورد، چندانکه نظر صلاح الدین بر وی افتاد بدست مبارک خود ، در پیش ملک اسدالدین بزخم شمشیر سر شوم او را
______________________________________________________________________
(۱) اصل: و پ : این بلاد . ( ۲ ) صیال : به کمره یافتحه اول ، فهر و غلبه . ( ۳ ) اصل: بلیاس. راورتی: تلبیس. که در مختصر الدول این العبری در جمله شهرهای مصر می آید ، شاید بانیاس باشد، که هم در ین کتاب دیده می شود . ( ۴ و کان حقا الخ . قرآن ، الروم ۴۷
کردیان طبقه(۱۵) (۲۹۰ )
از تن جدا کرد، و جمله خلق مصر و شام بر امارت ملک اسدالدین اتفاق کردند، واو ملک مصر شد و بتخت نشست، و علویان مصر را بی تعرض بگوشه یی بنشاند، و خطبه همچنان بنام ایشان بود، و خبر این فتح بشام فرستاد و ممالک مصر را با سرحد ها در ضبط آورد، و مدتی انجا مقام کرد و در گذشت و السلام علی من انبع الحق . والله اعلم بالصواب.