32

الثالث امیر سوری بن محمد رحمه الله

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل طبقه ۱۷ ، بخش غوریان
01 January 1280

از عهد امیر بنجی تا بدین عهد ، حال امارت غور یافته نشد درتواریخ که مفصل آورده شدی، چون اتساق ( ۲ ) این طبقات در حضرت اعلی دهلی لازال اعلی بود و ممالک اسلام را بواسطه فتنه کفار مغل خذ لهم الله تفرقه دیار و اختلاف اطراف پیدا آمده بود، امکان نقل کردن از ان تاریخ که در بلاد غور در نظر آمده بود نبود، بضرورت آنچه از تاریخ ناصری، و تاریخ [ ابن ] هیصم نابی ( ۳ ) و بعضی سماعی که از مشایخ غور حاصل شده بود، در قلم آمد، از ناظران رجا ء عفوی باشد ( ۴). 

چنین آرند: که امیر سوری ملک بزرگ بود، و ممالک غور بیشتر در ضبط او بود، و چون بعضی از غور چنانچه والشتان ( ۵ ) علیا و سفلی بشرف اسلام مشرف نبودند، در ان وقت ایشان را با هم خصومت می بود، و صفاریان چون از بلاد نیمروز ، بطرف بست و بلاد داور آمدند ، یعقوب لیث لک لک امیر تکین آباد را که بلاد رخج است بزد ( ۶ ) ، طوایف غوریان بسرحد های سند           ( ۷ ) تحصن جستند ، و ( به ) سلامت ماندند، اما ایشان را 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ( ۱ ) اصل: یح. متن راورتی و مط : فتح کرماخ. نسخ راورتی : بنج ، ینج. گمان میرود که صحیح این کلمه کرماچ باشد، که بین کابل و دریای سند بین ولایت پختیاری جنوب کابل واقع بود، و ابن بطوطه در ۷۳۴ ه از انجا گذشت و گوید : و منها ( کابل ) رحلنا الی کرماش و هی حصن بین جبلین تقطع به الا فغان ( رحله ابن بطوطه ۲۴۱ ).   ( ۲ ) اصل: الشان ( ۳ ) در دو نسخه ماخذ مط : نانی . راورتی : ثانی ( ر : ۴ ) .      ( ۴ ) مط : عفو میباشد.     ( ۵ ) اصل: وانستان. مط : و الشیان . راورتی گوید که در نسخ قلمی بصور مختلف: والشتان، و ایشان، و الشیان آمده، و در دو نسخه زاولستان است، ولی اصح آن و الشتان بوده که بجنوب شرق غور واقع و اکنون ضمیمه حکومت های تیری و دهراوت ولایت قندهار است ، و مردم آنرا حاضرآ با لشتان گویند ( ر : ۲۷ ) .     ( ۶ ) اصل: یعقوب لیث لکه لک سیر لاتکین آباد را که بلاد حج است. مط و پ : مانند متن. حواشی مط و راورتی گوید که لک لک در بعضی نسخ : لکالک ، لکن لک است. متن راورتی : لک امیرا یتکین آباد که از بلاد رخج است بظن غالب صحیح این کلمه لوبک است ، که نام یک خاندان سلطنت زابل بود و من شرح آن را با ستناد منابع تاریخی در رساله لویکان غزنه فراهم آورده ام ، و از طرف انجمن تاریخ کابل طبع شده است ، به آن رساله رجوع شود.( ۷ ) مط : طایفه غوریان بسر ها سنگ ( سرها و سنگ سرحد ها رسند ) . متن راورتی نیز چنین است : به سنگ ها و ضخرها تحصن جستند . که همان صورت متن ما خوذ از اصل و پ اصح بنظر می آید.

 

غوریان طبقه(۱۷) (۳۲۸  )


مدام خصومت با هم میبود، اهل اسلام و اهل شرک را ، چنانچه کوشکی با کوشکی ( ۱ ) دیگر جنگ داشتی ، و مدام منازعت کردندی ، و بسبب حصانت جبال را سیات که در غور است هیچ غیری را با ایشان ( ۲ ) استیلا نمیبود، و سر جمله مندیشیان ( ۳ ) شنسبانی امیر سوری بود، و در غور پنج باره کوه بزرگست و عالی ( ۴ )، که اهل غور اتفاق دارند ، که از را سیات جبال عالم است ، یکی از ان زار مرغ مندیش است [ و چنین تقریر کردند ] که قصر ( ۵ ) و دار الملک شنسبانیان در دامن آن کوه کنند و گویند : که سیمرغ زال زر ، را که پدر رستم بود، درآن کوه پرورده است، و بعضی از ساکنان دامن آن کوه ( چنین ) تقریر کنند : که در سنین که میان خمسمائه و سمائه بود، از ان کوه آواز ناله و تعزیت آمد، که زال زر در گذشت. کوه دوم سرخ غر ( ۶ ) نامدارد ، هم در ولایت مندیش ( ۷ ) است بحدود تجیز ( ۸ ). کوه سیوم [ در ] اشک ( ۹ )است ببلاد تمران، که عظمت و رفعت آن زیادت از همه بلاد غور است، و بلاد تمران در شعاب و اطراف آن کوه است.و چهارم کوه ورنی ( ۱۰ ) است که بلاد داورو و الشت ( ۱۱ ) و قصر کجوران ( ۱۲ ) در شعاب و اطراف اوست. و پنجم کوه روئین ( ۱۳ ) است در بلاد غور با حصانت و رفعت تمام، و گفته اند : که پنجم فج خیسار ( ۱۴ ) است که طول و امتداد 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 (۱) مط : کوشک با کوشک جنگ داشتی . راورتی : کوشک با کوشک . ( ۲ ) مط : بدیشان . ( ۳ ) اصل: بلند یشیان . ( ۴ ) مط : بزرگ و عالی است.( ۵ ) راورتی : که کوشک و دار الملک شنسبانیان در دامن آن کوه است.    ( ۶ ) اصل: سر حصر . پ سر خصر . مط : سر خصر . راورتی گوید : که در یک نسخه کهنه سرخ غر نوشته شده ، و در دیگر نسخ بصور مختلف سر خضر ، سر خف سر حضر ، سر حفر ، سر حصر ، سر حضر آمده ، که از همه سرخ غر بصحت اقرب بنظر می آید ، و غر در پشتو بمعنی کوه است.   ( ۷ ) اصل: لمندیس .    ( ۸ ) مط : تخبر . متن راورتی : تجیر کوه . پ : در حدود بجز . نسخ قلمی راورتی : تخیر ، تخر ، تجز ، تحر ، جین ، تجین ، چین .       ( ۹ ) پ : در ، ندارد .   ( ۱۰ ) مط و پ : وزنی . راورتی : ورنی .    ( ۱۱ ) راورتی گوید : که در بعضی نسخ داور و والشت است ، و در نسخه پتر سبورگ غور و والشت آمده ، و به ( کورو و الشت ) بیهقی نزدیک دارد ، که بین غزنی و مندیش واقع بود، کذا در بعضی نسخ زاریستان یا والستان هم آمده ، و راورتی چنین خوانده : که بلاد داور و زاولیست . برای تطبیق و تصحیح ( ر : ۲۷ و ۲۸ ) آخر کتاب .    ( ۱۲ ) مط : کحوران ( ر : ۲۷ و ۲۸ )      ( ۱۳ ) مط : روین . پ : رواین .    ( ۱۴ ) مط : فج و خیسار. 





غوریان طبقه(۱۷) (۳۲۹  )


و رفعت او از حد و هم و درک فهم و ذهن بیرون است. در شهور سنه تسعین و خمسمائه بر بالای او یک قصر از تنه درخت آبنوس یافتند زیادت او دو هزار من، و کیفیت وضع و وقع آن هیچکس درک نکرد.